اولین روزنامههای سال ۹۴، صفحه نخست خود را به تفاهم هستهای در لوزان اختصاص دادهاند. تأثیر این تفاهم بر وضعیت اقتصاد کشور نیز در چند روزنامه بررسی شده است. چندین روزنامه نیز تجاوز نظامی عربستان به یمن در ایام نوروز را بررسی و راهحلهایی برای آن مطرح کردهاند.
منتقدان درباره مذاکرات هستهای چه میگویند؟
خطکشیهای قبل از نوروز بین روزنامهها درباره مذاکرات هستهای به سال جدید هم منتقل شده است. کیهان، وطن امروز و جوان، اصلیترین روزنامههای منتقد مذاکرات هستند و روزنامههای اصلاحطلب و حامیان دولت با اشتیاق سراغ تفاهم لوزان رفتهاند.
«برد ـ برد نتیجه داد هستهای میرود تحریمها میماند!»، تیتر مطلب اصلی کیهان در این باره است. در بخشی از این مطلب ادعا شده که: «در این متن، اصول و رئوس کلی موارد تفاهم شده میان ایران و گروه ۱+۵ مورد اشاره قرار گرفت که مبنایی برای ادامه روند مذاکرات تا تیر ماه خواهد بود. این در حالی است که طبق قواعد حقوق بینالملل، این متن به آن دلیل که شامل کلیات توافق میشود، به عنوان یک معاهده بینالمللی شناخته شده و تبعات معاهدات بینالملل را خواهد داشت. بنابراین نتیجه آخرین دور مذاکرات لوزان سوئیس، نه تنها یک بیانیه مطبوعاتی نیست، بلکه یک توافق بینالمللی الزامآور است. نکته بسیار مهم دیگر اینکه هم آقای ظریف هم خانم موگرینی در متنی که قرائت کردند، بر دستیابی به «پارامترهای برنامه جامع اقدام مشترک» تأکید کردند و این دستیابی یعنی همان توافق دو مرحلهای که پیشتر خط قرمز ایران اعلام شده بود».
حسین شریعتمداری یادداشت روز کیهان با تیتر «دستاوردها یا از دستدادهها؟!» را نیز به موضوع هستهای اختصاص داده و در پایان آورده است: قرار بود و مسئولان هستهای بارها اعلام کرده بودند که هیچ توافقی را بدون لغو همه تحریمها نمیپذیریم، ولی در متن توافق لوزان اولا، سخن از تعلیق در میان است و نه لغو، ثانیا؛ فقط بخشی از تحریمها تعلیق میشود، ثالثا؛ همین تعلیق نیز قرار است در فاصله ۱۰ تا ۱۵ ساله صورت پذیرد و رابعا که از همه بااهمیتتر است اینکه تعلیق بخشی از تحریمها به گزارش آژانس و راستیآزمایی تعهدات ایران موکول شده است و درباره بند اخیر گفتنی است که؛
الف: آژانس طی ۱۲ سال گذشته علیرغم همه بازرسیها و اطمینان از صلحآمیز بودن فعالیت هستهای کشورمان حاضر به تأیید آن نشده است.
ب: از متن توافق برمیآید و پذیرش اجرای پروتکل الحاقی ـ بازرسی از هر مکان در هر زمانـ نیز حاکی از آن است که این بازرسیها تحت عنوان PMDـ ابعاد احتمالی نظامیـ صورت میپذیرد، یعنی آژانس باید اعلام کند که در فعالیتهای نظامی ایران، هیچ نمونهای که احتمال ـ دقتکنید فقط احتمال ـ بهرهگیری از آن در سلاح هستهای وجود داشته باشد، دیده نشده است! و این در حالی است که به قول خانم وندی شرمن بسیاری از موشکهای ساخت ایران قابلیت حمل کلاهک هستهای دارند و باید نابود شوند! به بیان دیگر، گزارش آژانس از یکسو مشروط به آن است که از تولید موشکهای بالستیک دست بکشیم و موشکهای تولید شده را نابود کنیم و از سوی دیگر تعلیق تحریمها مشروط به همین گزارش آژانس خواهد بود و از آنجا که آژانس موشکهای بالستیک را تحت گزاره PMD ارزیابی میکند! تحریمهای تعلیق شده نیز در اولین بازه زمانی مجددا برقرار خواهد شد. یعنی امتیازات را دادهایم و تحریمها نیز به جای خود باقی ماندهاند! آیا این، همان فرمول «بردـبرد»! مورد نظر است؟! و گفتنیهای دیگری که بعدها خواهیم نوشت... .
مهدی محمدی دیگر چهره رسانهای اصولگرای منتقد مذاکرات در گزارشی مفصل در روزنامه وطن امروز به انتقاد از تفاهم لوزان پرداخته است. محمدی مطلب خود را با عنوان «۱۲+۱» با این مقدمه آغاز کرده است که «اسناد مکتوب از عدم توازن فاحش دادهها و ستاندههای توافق لوزان حکایت میکند».
محمدی در ابتدای گزارش خود نوشته است: آیا خروجی مذاکرات لوزان فقط یک بیانیه مطبوعاتی بوده است؟
توافق انجام شده در لوزان بدون شک، یکی از مهمترین اتفاقات ـ و شاید مهمترین اتفاق ـ در تاریخ پرونده هستهای ایران است. فراتر از همه عبارتپردازیها و بازیهای کلامی موجود، آنچه انجام شده یک توافق واقعی است؛ هم از این رو که متن بیانیه مشترک موگرینیـ ظریف جزئیاتی از تعهدات دو طرف را ذکر میکند (این جزئیات در متون اختصاصی منتشر شده از سوی آمریکا و ایران کم و بیش تایید شده و بسط یافته) و هم از این جهت که اساسا منطقی نیست بپذیریم ۶ وزیر خارجه، حدود ۱۰ روز به طور شبانهروزی روی موضوعی کار کردهاند که هیچ الزامی برای آینده مذاکرات ایجاد نمیکند. بر خلاف آنچه عموما گفته شده، آنچه در مذاکرات لوزان اهمیت دارد متن بیانیه پایانی نیست.
بیانیه پایانی، خروجی یک سلسله بحثهای بسیار جزئی و مفصل درباره چارچوب یک توافق جامع (برنامه جامع اقدام مشترک) یا به عبارت دیگر توافق سیاسی روی اصول راهحلهایی که باید در یک برنامه جامع اقدام مشترک بیاید بوده است. این بحثها بیش از ۹۵ درصد به نتیجه رسیده و در پیوستهایی راجع به ۶ موضوع اراک، فردو، غنیسازی، بازرسیها، تحقیق و توسعه و تحریمها درج شده است. همان طور که دو طرف تصریح کردهاند، تا زمانی که ایران و ۱+ ۵ درباره این راهحلها به توافق نرسیدند، بیانیه مطبوعاتی صادر نشد؛ آنچه هم که در بیانیه مطبوعاتی آمده، صورت بسیار خلاصه و نازلی از توافقات تفصیلی است که میان دو طرف انجام شده است. توافق لوزان، به عنوان یک توافق بر سر کلیات و اصول راهحلها، خود حاوی جزئیات فراوانی است اما از آنجا که این جزئیات هنوز به حدی کافی نیست که توافق قابل اجرا باشد، دوطرف باید تا ژوئن جزئیات فنی بیشتری ـ بر اساس همین چارچوب و اصول توافق شده نه بیرون از آنـ به آنچه در لوزان توافق کردهاند بیفزایند تا متن اصلی توافق نهایی به دست آید، متنی که تصور میشود قابل امضا و اجرا خواهد بود. بنابراین تیم مذاکرهکننده نمیتواند از زیر بار این موضوع که در لوزان یک تعهد بینالمللی مهم برای ایران ایجاد کرده، بگریزد.
سپس برداشتهایش از محتوای توافق درباره چند موضوع مهم یعنی غنیسازی، تحریمها، تحقیق و توسعه، بازرسیها، PMD و فردو را طرح کرده و در پایان نتیجه گرفته که سرجمع، توافق لوزان در بهترین حالت نگرانکننده و در بدترین حالت فاجعهبار است. جز در موضوع اراک، این توافق در هیچ موضوع دیگر، حتی به طور تلویحی به خطوط قرمزی که تیم مذاکرهکننده خود برای خود ترسیم کرده بود پایبند نیست و با هیچ فرمولی نمیتوان از حیث معادله دادهـ ستانده آن را یک توافق متوازن دانست. به رغم همه زحماتی که بیشک تیم مذاکرهکننده هستهای کشیده در اینجا نشانی از یک پیروزی بزرگ دیده نمیشود در حالی که آمریکا به اعتراف کری و اوباما آنچنان در موضع ضعف قرار داشته و دارد که بتوان در مقابله با آن یک پیروزی بزرگ به دست آورد. هنوز هم دیر نشده است. اگر چشمها شسته و نقطههای دید عوض شود، میتوان آمریکایی را که به اعتراف خودش هیچ گزینه جایگزینی برای توافق ندارد به زانو درآورد اما این نمیتواند براساس متونی همچون توافق لوزان یا ژنو استوار شود. پایه و اساسی دیگر و مدلی متفاوت باید جستوجو کرد.
روزنامه جوان نیز سرمقاله خود را با تیتر «نبرد تفسیرها» و به قلم عبدالله گنجی به مذاکرات اختصاص داده است. در مهمترین فراز این مطلب آمده است: شاید مهمتر از آنچه تفاهم است اینکه آینده یک کشور مستقل و پساانقلابی در نبرد تفسیرها چگونه خواهد بود؟ گیریم که پذیرفتهایم نطنز، فردو و اراک چگونه باشد. اما اینکه دهها سال و به قول کری تا «ابد» ما به NPT سپرده نشویم تفسیر و توافق خطرناکی است که استقلال سیاسی و تحقیر ملی ایرانیان را نشانه رفته است. حضور پرحجم امریکاییها در رسانه، بلافاصله پس از توافق اولیه (رئیسجمهور، وزیر خارجه، بیانیه کاخ سفید و...) و دعوت رئیسجمهور امریکا از رهبران عربی برای حضور در کمپ دیوید و... نشان میدهد که آنان به دنبال قانع کردن حامیان منطقهای و مردم امریکا نسبت به یک «پیروزی تلخ» هستند. اما در ایران اوضاع طور دیگری است.
استقبال روزنامههای هوادار دولت از تفاهم هستهای
اعتماد، شرق، ابتکار، قانون، ایران، شهروند و آرمان همگی در صفحه نخست خود تصاویری از استقبال وزیر خارجه، لبخند وی در کنار دیگر مذاکرهکنندگان ایرانی و یا در هنگام اعلام بیانیه لوزان را جای داده و از نتیجه مذاکرات استقبال کردهاند.
محمد نوری در سرمقاله روزنامه دولتی ایران با تیتر «بهار دیپلماسی اعتدال» تلاش کرده که در موفقیت مذاکرات، سهم بیشتری برای رئیسجمهور در نظر بگیرد. در بخشی از این مطلب آمده است: تفسیر این رویداد از زبان شخص روحانی به عنوان رئیس دیپلماسی ایران شنیدنی است او با صراحت گفت که این اتفاق شگفت ریشه در اراده و انتخاب مردم ایران دارد که در ۲۴ خرداد ۹۲ به ثمر نشست، انتخابی که همان روزها رفراندم هستهای نام گرفت و با صدای بلند از زبان رئیس جمهوری منتخب این پیام را به حریفان بدبین ایران مخابره کرد که عصر تقابل و تنش به سر آمده است.
اما واقعیت این است که ۱۸ ماه زمان برد تا این باور در ذهن طرفهای درگیر با ایران نقش بندد. در این مدت رئیس دولت اعتدال از این اقبال بلند برخوردار بود که تیمی از کارکشتگان حوزه دیپلماسی عهدهدار کار خطیر چانه زنی با حریفان ایران شدند؛ تیمی که ترکیبی هنرمندانه از علم و هنر دیپلماسی را برای تحقق استراتژی نرمش قهرمانانه بهکار بست. تفاوت کار روحانی با همه کسانی که در گذشته عهده دار این پرونده بودند این بود که او به کارایی و قدرت اعجاز گونه گفتوگو و مذاکره ایمان داشت، دریافته بود که در ساختار جدید جامعه بینالمللی صدای خشونت و زور بلند باشد اما راه به جایی نمیبرد اکنون حتی بسیاری از افراد دیر باور با رئیس دولت اعتدال در این اندیشه همراه شدهاند که زبان منطق و مذاکره آن قدر کارایی دارد که قدرتهای حریف را از منتهیالیه خصومت به میدان تفاهم بکشاند. میتوان انتظار داشت که پس از این تفاهم هستهای همه آحاد شهروندان ایرانی نسبت به آینده مسیری که با انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ گشوده شد امیدوارتر شدهاند. گویی تفاهم شب ۱۳ فروردین در لوزان نقطه پایان فصل دل آزار ایران هراسی بود و از این پس انتظار میرود نگاه و رفتار همه طرفهای جهانی به ایران و ایرانی تغییر کند. زیرا وقتی مشروعیت دیپلماسی کشوری پذیرفته میشود نه تنها پاسپورت و پول ملی آن ارزش تازه پیدا میکند بلکه سخن و پیام دولت آن مخاطبان جدید مییابد.
صادق زیبا کلام همچنان مذاکرات هستهای را در قالب رقابتهای سیاسی داخلی تحلیل میکند. وی در یادداشت کوتاهی با تیتر «فرشی که دیگر زیر پای تندروها نیست» در روزنامه آرمان نوشته است: ایران در لوزان توانست با ۱+ ۵ به یک تفاهم تاریخی دست پیدا کند. این عملکرد مثبت در این سطح در پرونده دیپلماسی در سطح جهان کمسابقه بوده است. در این میان عده معدودی موافق تفاهم ایران با غرب نیستند این عده قلیل، تندروهایی هستند که همواره با مذاکرات هستهای مخالفت میکردند نه به واسطه اینکه ایران چه امتیازاتی داده یا غرب چه امتیازاتی اخذ کرده، چرا که اگر غرب در این تفاهمنامه کره زمین را هم به نام ما میزد، باز تندروها میگفتند که در و مروارید را داده و آب نبات چوبی تحویل گرفته شده است. تندروها به این دلیل مخالف توافق هستند که متوجه شدهاند ابزار نیرومندی که ۱۰ سال از آن در راستای منویات خود استفاده میکردند با توافق هستهای از دست آنها خارج شده و فرش از زیر پای آنها کشیده میشود؛ به عبارتی دیگر نمیتوانند از موضوع هستهای به عنوان یک وسیله برای پیشبرد خواستههای سیاسی خود استفاده کنند. اما نکتهای که بسیار مهم است اینکه تمام حواس ملت ایران در جریان تعطیلات نوروزی به نتیجه مذاکرات بود و آنها پیگیر این ماجرا بودند که نتیجه مذاکرات چه خواهد بود.
اولین نکتهای که مردم در روزهای آخر تعطیلات عید مطرح میکردند این بود که چه خبر از مذاکرات و آیا خبر جدیدی منتشر شده است؟ این نشان میدهد که مردم ایران چه اندازه میخواستند مذاکرات به نتیجه برسد و احساس میکردند که اگر مذاکرات به نتیجه مثبتی برسد وضعیت اقتصادی کشور بهتر خواهد شد و قطعاً مشکلات زیادی در حوزههای مختلف حل خواهد شد. بنابراین برخلاف تندروها که از توافق هستهای و بیانیهای که صادر شد، مکدر شدند، اکثریت مردم ایران یا در بدبینانهترین حالت ۴۰ درصدی که به آقای روحانی رأی دادند، خواهان این بودند که این مشکل حل شود و این چالش از مسیر پیشرفت و ترقی کشور برداشته شود. در نقطه مقابل تندروها برای اکثریت مردم، منافع ملی به دور از خواستههای جناحی اولویت دارد.
محمدعلی وکیلی نیز در سرمقاله ابتکار، یازده مورد زیر را به عنوان «رهآوردهای لوزان» برشمرده است؛
۱ـ در این بیانیه حقوق هستهای ایران شامل چرخه کامل هستهای به رسمیت شناخته شده است.
۲ـ طرف مقابل رفع تحریمها را به عنوان حق ایران در مقابل تکلیفها و وظایف محوله رسماً پذیرفته است.
۳ـ سالها تجربه خردمندانه در عرصه دیپلماسی به کار گرفته شد تا این نتیجه حاصل آمد.
۴ـ تیم هستهای ایران با حوصله، صبر و بردباری با بهره گیری از تکنیکهای چانه زنی رقیب را وادار به تمکین در مقابل حقوق ایران کرد.
۵ـ دیپلماسی به صحنه شعارهای احساسی تبدیل نشد و منافع ملی به مسلخ توهمات نرفت.
۶ـ منطق و عقلانیت، مبارزه در صحنه دیپلماسی را به هماوردی برابر تبدیل کرد به گونهای که در یک سر نبرد ایران اسلامی با داشتههای منطقی خود و در سوی دیگر تمام قدرتهای برتر جهان قرار داشتند.
۷ـ منطق، متانت و حرفهایگری تیم هستهای ایران به همراه قدرت حاصل از موفقیتهای میدانی ایران در عراق، یمن، و... عامل برابری در این هماورد تاریخی بود. بر همین اساس ظریف و حاج قاسم ماموریت خویش در میدان قدرت راهبردی نظام را به بهترین وجه به انجام رساندند و استحقاق دست مریزاد و بهترین سپاسها از سوی هر ایرانی وطن پرست را دارند.
۸ـ تیم هستهای نشان داد که مرعوب هیمنه رقیب نشده و در عین حال گرفتار توهمات فانتزی هم نگردیده است و در نتیجه با راهبرد واقع گرایانه بن بست شکن گردیدند.
۹ـ بیمهریها و بد اخلاقیهای داخلی تاثیری بر رفتار و عزم تیم نگذاشت بنابراین راهش را در چهارچوب سیاستهای کلی با صلابت به پیش برد.
۱۰ـ در سال همدلی و همزبانی دیپلماسی به صحنه همدلی ملی و همزبانی دولت و ملت تبدیل گردید. مردم گرچه به ظاهر در تعطیلات بودند ولی هوش و حواس آنان به اخبار هستهای بود و قلبشان در لوزان میتپید. مردم با لبخند ظریف خوشحال و با اخمش خشمگین میشدند.
۱۱ـ احساس ایرانی بودن و تعلق خاطر به سرزمین و احساس غرور ملی به اوج رسیده و روحیه همبستگی افزایش دو چندان یافته است.
احمد غلامی سردبیر شرق نیز تلاش کرده است در سرمقاله این روزنامه با تیتر «غنیسازی ـ اعتمادسازی» به تحلیل نقش متمایز حسن روحانی به عنوان رئیس دولت در رسیدن به توافق هستهای بپردازد.
وی نوشته است: مذاکرات هستهای به گردنه رسیده و تا توافق نهایی چندماهی دیگر نمانده است. در این وقت باقی مانده وظیفه سنگین دولت و گردانندگان آن، صیانت از این مذاکرات است؛ گردانندگانی که هیچکدام نوظهور و تازهازراهرسیده نیستند و ریشه در دولت و حکومت دارند و دستتقدیر آنها را در کنار هم قرار نداده است و تصادفی نیست که همین دولت؛ روحانی و ظریف، برگزیدگان حکومت در امر پیشبرد مذاکراتند. بیشک مسایل زیادی در آغاز و انجام این مذاکرات دخیل بوده است. یکی از آنها وضعیت اقتصادی و کاهش قیمت شرایط هم اگر میزانسن قدرت به این گونه که هست نبود، مذاکرات به این مرحله نیز نمیرسید. آنچه بیش از هرچیز در وضعیت ایران کارایی دارد، چیدمان متوازن و متناسب قدرت، به نحوی است که راه را باز میکند. اگر این میزانسن جفتوجور نباشد، قطعا کارها در نقاط حساس و استراتژیک قفل میشود.
همانگونه که در مذاکرات هستهای تا قبل از دولت یازدهم این گونه بود. شاید اگر رئیسدولت اصلاحات و رئیسدولت سازندگی و حتی احمدینژاد در وضعیت کنونی در این جایگاه بودند، رسیدن به این مرحله از توافق نیز امکانپذیر نمیشد. آگاهانه احمدینژاد را رئیسدولت خطاب نکردم چون رفتارهای او پیامد یک دولت مدرن نبود. بههرتقدیر حسن روحانی رئیس دولت اعتدال و تدبیر همانکاری را کرد که از او و دولتش انتظار میرفت. خودش میانجی قدرت در میان گروههای ذینفوذ بود و به دلایل مختلف؛ سوابق حقوقی، سیاسی، نظامی و امنیتی مورداعتماد بود و در دل حکومت بالیده بود. دولتش نیز کاری را کرد که میبایست میکرد. اگر دولت در نظر احمدینژاد ابزاری بود برای اعمال نظر در سطوح نهادهای دولتی و رسیدن به مقاصد گروهی اندک، حسن روحانی دولت را یکقدم به جایگاه مدرنش بازگرداند؛ یعنی دولتی برساخته از مفهوم اعتدال و توسعه که میبایست با مفهومسازی راه را برای تعامل و تفاهم با دولتهای مدرن دنیا باز کند. از اینرو احمدینژاد هرقدر ابزارگرا بود و بهدنبال «غنیسازی»، حسن روحانی میدانست وظیفه دولت مفهومسازی است و بهدنبال «اعتمادسازی» رفت.
برآورد
روزنامهها از تاثیر مذاکرات هستهای بر وضعیت اقتصاد
چندین
روزنامه, علاوه بر اخبار مربوط به مذاکرات هستهای، اثرات یک توافق احتمالی بر
وضعیت اقتصاد ایران را نیز بررسی کردهاند.
دنیای اقتصاد
در مطلبی در باره «آينده بازارها در دوران پساتحريم» نوشته: سايت معتبر «ورتيتي ايران» در لندن ضمن
بررسي روند شاخصهاي اقتصادي در ايران به پيشبيني آينده بازارها پس از تحولات
جديد پرداخته است. در اين گزارش ضمن بررسي روندهاي گذشته در بازارهاي سهام و ارز،
به تحولات پيشروي اين بازارها و همچنين آثار جديد اين شوك مثبت بر رشد اقتصادي،
سرمايهگذاري و صادرات و واردات ايران پرداخته شده است.
در چند ماه
اخير بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نرخ پيشبيني شده رشد اقتصادی ایران را به
شدت کاهش دادهاند. رکود بازار نفت و عدم اطمینان نسبت به مذاکرات هستهای باعث شد
تا صندوق بینالمللی پول پیشبینی خود در مورد رشد تولید ناخالص داخلی برای سال
۲۰۱۵ را از 2/2 درصد به 6/0 درصد تغییر دهد. بانک جهانی هم پیشبینی خود در مورد میزان
رشد در سال ۲۰۱۵ را به صفر درصد تغییر داد، ولي اكنون پس از شرايط جديد، برخی
کارشناسان اقتصادی همچون دکترهادي صالحی اصفهانی رشد اقتصادی ايران را حدود 5
درصد پیشبینی کردهاند. سرمایهگذاری خارجی در حوزه نفت بسیاری از کارشناسان
معتقدند هزینه سرمایهگذاری در حوزه نفت ایران بیش از حوزههای دیگر در منطقه شده
است زيرا سالها است که در تکنولوژی جدید سرمایهگذاری خیلی کم شده است. حتی افرادی
که بسیار نسبت به وضعیت سیاسی خوش بین هستند نسبت به چنین سرمایهگذاریهایی بسیار
شکاکند و عنوان میکنند که سرمایهگذاران نفتی به پیشنهادهایی نیاز دارند که برای
آنها بسیار سودآور باشد تا بتوانند به سرعت سرمایهگذاریهای هنگفت انجام دهند. در
زمینه جذب سرمایهگذاران نفتی عراق یکی از رقبای جدی ایران شده است.
وضعیت نرخ
مبادله ارز باعث کاهش فشارهاي تورمي از طریق قیمت واردات خواهد شد. درنتیجه سیاستهای
پولی و مالی دولت قادر خواهد بود میزان تقاضا را افزایش دهند. صادرکنندگان کشور
که سالها با رکود مواجه شده بودند، باید با محدودیتهای پیچیدهای در امور کشتیرانی
و بانکداری مقابله میکردند. اكنون آنها قادر خواهد بود تا دوباره به کسب و کار
بپردازند و قدرت رقابت نیز خواهند داشت. همچنین صادرکنندگان ایرانی از نرخ تبادل
ارز بسیار ارزانتری نسبت به دوران قبل از تحریمها بهرهمند خواهند شد.
با از سرگیری
مذاکرات در اواخر اسفند ماه بخشی از این تاثیر روانی جبران شد. پیشبینی میشود
اثر روانی قیمت دلار را به کمترین مقدار در نمودار برساند. بعد از چند ماه دولت
قادر خواهد بود سرمایههای ارزی خود در خارج ازکشور را به پول نقد تبدیل کرده و از
آن برای مقابله با آثار کاهش درآمدهای نفتی خود استفاده کند. البته نمیتوان گفت این
سناریو با هیچگونه چالشی مواجه نخواهد شد. اخیرا تحقیقات انجام شده توسط فرا بورس
ایران نشان داد که بانک مرکزی ایران برای مدیریت ارزهای خارجی که به دلیل رفع تحریمها
به داخل کشور سرازیر خواهد شد تحت فشار قرار خواهد گرفت؛ چراکه باید از افزایش قیمتها
جلوگیری کند. عدم توازن اقتصادی و وجود یک نظام بیمه اجتماعی ضعیف و زیرساختهای
قدیمی و ناکارآمدي نظام بانکداری کماکان مشکلاتی را ایجاد خواهند کرد. اما مقابله
کردن با چنین مشکلاتی با دسترسی به میلیاردها دلار پول نقد و در اختیار داشتن کلید
بازارهای بینالمللی آسانتر خواهد بود. از
سوی دیگر بانک مرکزی که برنامهای برای یکسان کردن نرخ رسمی تبادل ارز در بازارها
را اعلام کرده است، این قدرت را خواهد یافت که ارز را تک نرخی کند؛ زیرا نرخ
دوگانه تبادل ارز یک بار مالی است و باعث ميشود تقسیم منابع به درستی صورت نگیرد
و همچنین میتواند کانالی برای فساد نیز باشد. در واقع این مانند نوعی تعرفه برای
بسیاری از صنایع غیرراهبردی ولی مهم ایران است. اقتصاددانان مدتها است که میگویند
یکسان کردن این نرخها منطقی است.
اثرات روانی
ناشی از شوک منفی وارد شده بر بازار سهام در اوایل آذرماه سال گذشته تخلیه خواهد
شد و سوی دیگر بازارها خود را برای سرازیر شدن پولهایی که از حسابهای خارج از
کشور وارد بازار سرمایه خواهند شد، آماده خواهند کرد. نمودار بالا نشاندهنده
اثرات روانی ناشی از شوک توقف مذاکرات بر بازار سهام است. به عقیده بسیاری از
کارشناسان این شوک موجب بالارفتن سریع شاخص تا حداکثر نمودار بالا در روزهای آغازین
سال خواهد شد.
قانون نیز در
بخشی از گزارشی با عنوان «6 ماه زمان تا باز پسگيري سهم ايران از بازار نفت»
نوشته: پدرام سلطاني در گفت و گو با «قانون» تاكيد مي كند: تا زماني كه ايران بتواند مازاد توليد نفت، يعني بيش از اين ميزاني كه صادر مي كند را وارد بازار كند زماني حدود
چهار تا 6 ماه مانده است تا به تدريج ورود نفت ايران به بازار جهاني آغاز شود. به گفته سلطاني، ضمن اينكه بايد تلاش
شود تا ايران به جايگاه سابق خود از حيث فروش نفت برسد، اما به هر قيمتي هم نبايد
اين كار صورت گيرد.سلطاني در خصوص اظهار نظرهاي متفاوت در اين خصوص كه با لغو
تحريم ها هم ايران آمادگي افزايش صادرات نفت به اروپا را دارد و هم شركتهاي
اروپايي تمايل بسياري به اين اتفاق دارند، تصريح مي كند: ايران
در بازار اروپا حضور طولاني مدت و تاريخي اي داشته است ؛ لذا برگشت ما به
بازار اروپا اجتناب ناپذير، لازم و ضروري است؛ همچنين كه خريداران سنتي كماكان
تمايل به خريد نفت از ايران دارند و به هرحال ساليان سال بر اساس كيفيت نفت ايران
آنها پالايشگاههاي خود را تنظيم كرده بودند.
وي در عين حال
توضيح مي دهد: اما حالا و در شرايط فعلي
اين انگيزه به تنهايي كافي نيست، در
شرايطي كه همان مشتريان سنتي نفت ايران سه تا چهار سال است كه خريد نفت از ايران
را متوقف كرده و به نوعي توليد خودشان را
بر اساس نفت ديگر كشورها تنظيم كرده اند.
اما آنچه به
تحليل نايب رئيس اتاق بازرگاني ايران،
بسيار براي شركت هاي اروپايي جذاب خواهد بود، سرمايه گذاري در ميادين نفتي ايران است. پدرام
سلطاني در اين باره توضيح ميدهد: كشورهاي اروپايي حدود 10 و شركتهاي آمريكايي
نيز 25 تا 30 سال از سرمايه گذاري در صنعت نفت ايران دور بوده اند و به نظر مي
رسد به بازگشت سرمايه گذاري علايق بيشتري
نشان خواهند داد كه آنهم باز مي گردد به سياست گذاري و رويكردهاي ايران در اين
زمينه كه چه شيوه اي را پيش بگيرد. به گفته سلطاني همچنين كه بايد اين نكته مهم را
نيز مد نظر داشته باشيم كه همه تحريمهاي غرب عليه ايران مربوط به موضوع هسته اي
نيست و دلايل بسيار ديگري را نيز شامل مي شود و حالا نيز قرار است آن بخش از تحريم
ها لغو شود كه مربوط به مناقشه اتمي در ايران بوده است.
مصطفی عابدی
نیز در شروع یادداشتی با عنوان «مهمتر از تحريم و رفع تحريم» در روزنامه شهروند
نوشته: اين روزها تمام توجه ما معطوف به مذاكرات ايران و ١+٥ شده كه آيا توافقي
صورت ميگيرد يا خير؟ چرا چنين حساسيتي داريم؟ به دليل تصوري است كه از اثرات
تحريم و رفع احتمالي تحريم بر زندگي روزمره خود داريم. ولي در اين ميان بايد به يك
نكته بسيار مهم توجه كنيم، و آن اين است كه مسأله مهمتر از برقراری تحريم يا رفع
تحريم، انديشه و سياستي بود كه مقدمه اين دو وضعيت است. درواقع ما بيش از اينكه
از تحريمهاي بينالمللي ضربه بخوريم از آن سياست و انديشهاي ضربه خورديم كه ما
را به آن وادي هدايت كرد. و در این میان، تحريم فقط يكي از تبعات و نتايج آن
انديشه بود. و آن انديشه تبعات بسيار مهمتر و ويرانگرتري نيز داشت. برای نمونه
نحوه رفتار آنان با منابع مالي و پولي كشور، نحوه رفتارشان با نظام اداري، نگاه آن
گروه به حاكميت قانون یا بلایي كه بر سر نظام كارشناسي كشور آوردند، همچنین نحوه
شخصي كردن اداره كشور كه رشد و گسترش فساد يكي از نتايج آن انديشه و برنامه بود.
براساس آن ذهنيت بود كه صدها ميليارد دلار از منابع كشور اتلاف شد و هيچ دستاوردي
در اقتصاد كشور نداشت، حتي بدتر اينكه طرحهاي نيمهتمام و غيراقتصادي آن انديشه
اكنون روي دست دولت کنونی مانده و نهتنها هيچ ارزش افزوده و توليدي ندارد، بلكه
بايد براي نگهداري آنها نيز از جیب مردم و بودجه عمومی هزينه كرد. همين ذهنيت بود
كه بيخود و بيجهت حساسيتهايي را عليه ايران برانگيخت. نمونهاش بحث هولوكاست
بود كه يكي دوسال طرح كردند و تمام شد و رفت. و در نهايت هم معلوم نشد اين بحث از
كجا آمد و چرا آمد و چه تبعاتي را براي كشور داشت؟ بحثي كه از ابتداي انقلاب مسكوت
مانده بود. حذف نسبي اين ذهنيت از اداره امور کشور بود كه دولت جدید با وجود تحريمها
و ته كشيدن ارزهاي نفتي نهتنها تورم را كاهش داد، بلكه رشد منفي ٦ درصدي را به
رشد مثبت ٣ درصدي تبديل كرد. حذف نسبي همين ذهنيت بود كه نگرش ديگران را نسبت به
ايران تغيير و جايگاه منطقهاي و جهاني كشور را ارتقا داد. بنابراين مهمتر از بود
يا نبود تحريم، ذهنيتي است كه پيش از اين دو پديده در مصدر امور قرار میگیرد. با
وجود ذهنيت منجر به تحريمها، حتي اگر تحريمها هم برقرار نباشد، آن ذهنيت اثرات
تخريبي خود را دارد. و البته شكلگيري تحريم اين تأثيرات را تشديد ميكند. و برعكس
در صورت غلبه ذهنيت جديد كه منشاء رفع تحريم است، نيز اثرات مثبت خود را برجاي ميگذارد،
حتي اگر تحريمها کماکان برقرار باشد، همچنان كه تاكنون اثرات مثبت خود را بر جای
گذاشته است.