با
افزایش تولیدات نسل نوی سینمای ایران و اختصاص بخش وسیعتری از نوبتهای
اکران به این نسل تازه نفس و استمرار این توسعه کمی، نگرانیها درباره کاهش
سهم نسلهای پیشین از گیشه رو به فزونی نهاده، تا آنجا که طیفی از
کارگردانها خواستار توقف یا کاهش سرعت صدور مجوز برای فیلمسازان جوان
شدهاند؛ رویکردی که به منزله از دست رفتن بخشی از توان بالقوه سینمای کشور
خواهد بود.
به گزارش «تابناک»، در سینما دو گرایش جذابیت بیشتری دارد: «بازیگری» و «کارگردانی». تکلیف بازیگری مشخص است اما کارگردانی نیاز به تخصص یا شناخت نسبی دوربین، دکوپاژ و اجزای فیلم دارد و البته از همه اینها پراهمیت تر، نیازمند سرمایه گذاری میلیاردی است. در گذشته سرمایه گذاران ترجیح میدادند تنها روی نامهای دارای گارانتی نظیر کیمیایی و مهرجویی تمرکز کنند، چون امضای این کارگردانها به خودیِ خود، برابر با فروش صدهاهزار بلیت سینما بود.
با این حال، افت کیفی چشمگیر کارگردانهایی که از آنها بعضاً با نام بیمسمّای نسل اول پس از انقلاب نیز یاد میشود، باعث شد تا ریسک چنین سرمایه گذاری نیز افزایش یابد و در مقابل ظهور کارگردانهای جوانی که یا دستیار کارگردانهای پیشکسوت و یا کارگردان فیلم کوتاه و مستند بودند و فیلمهای مهم و پرمخاطبی که این نسل تازه ساختند، گرایش سرمایه گذاران را با تغییر چشمگیری مواجه ساخت.
سرمایه گذاران سینمای ایران یکباره نسبت به فیلمسازان جوان اقبال نشان دادند و پس از خواندن سناریو و بررسی کستینگ قابل چینش برای سناریو، به کارگردانهای جوان اعتماد کردند و بدین ترتیب، شرایط جدیدی به وجود آمد که دایره بسته کارگردانی را تغییر داد و فضای سینمای ایران، برخلاف گذشته نه چندان دوری شد که راهیابی به حلقه کارگردانها بسیار دشوار بود.
حضور نسل تازه کارگردانها آهسته آهسته پررنگتر شد، تا آنجا که ادوار پیشین جشنواره فجر، گاهی اهمیت فیلمهای نگاه نو یا همان فیلم اولیها بیش از فیلمسازان پرسابقه میشد و جشنواره تحت تأثیر اکران برخی از فیلمسازانی بود و بخش اصلی جشنواره نیز متمرکز بر کارگردانیهایی بود که دومین یا سومین فیلم بلندشان را ساختهاند.
در این میان سازمان سینمایی در دوره ایوبی همچون دوره شمقدری، سیاست صدور پروانه نمایش برای فیلمسازان جوان را حفظ کرد و تنها آن را منوط به برخورداری از تهیه کننده پرسابقه نمود که این اتفاق باعث شد روند ورود کارگردانهای جوان به سینمای ایران متوقف نشود؛ روندی که هیچگاه مطلوب طیف قابل ملاحظهای از کارگردانهانها نبوده و در مقابل انحصار نسبی و حفظ گیشه برای تعداد مشخصی از کارگردانها در کنار دشواری ورود به عرصه کارگردانی سینما از سوی برخی از ایشان، یک ضرورت تلقی میشود که گاه علنی بدان اذعان میکنند.
به همین دلیل همان گونه که در گذشته اعتراضهایی به صدور پروانه ساخت برای فیلمسازان جوان وجود داشت، اکنون نیز شاهد فشار طیفی از کارگردانها برای توقف صدور پروانه ساخت فیلم برای کارگردانهای جوان هستیم و در واقع یکی از گلایههای برخی کارگردانهای پرسابقه، باز شدن عرصه برای فیلمسازی جوانترهاست؛ اتفاقی که حتی اگر ایوبی هم بخواهد، نمیتواند مقابلش بایستد و اگر قرار بر توقف صدور پروانه ساخت برای سینماگران جوان باشد، موج فیلمهای سینمایی بدون پروانه بیش از آنچه اکنون تولید می شود، خواهد بود.
هرچند در میان نسل جوان فیلمسازان، تعداد انگشت شماری ظرفیت درخشش دارند، مگر در سینمای ایران در تمام این سالها چند کارگردان برجسته که خط سیر درخشانی داشته، قابل شمارش است؟ حتی مگر در هالیوود شمار کارگردانهای برجسته از چند ده تن فزونی مییابد؟ بنابراین تنها بهانه مخالفت با گسترش روزافزون نسل جوان سینمای ایران که ایدههای درخشانی با خود میآورند، نگرانی است؛ نگرانی مقایسه آثار پیشکسوتان با این جوانهای نورس و سوت و کفهایی که حواله فیلمهای ضعیف کارگردانهای نسل اول و دوم سینمای ایران میشود.
سینماگران و به خصوص کارگردانهای پیشکسوت قطعاً باید دریافته باشند که این هنر ـ صنعت در عین جذابیت، به شدت بیرحم است و تنها بهترینهایی که بتوانند مستمراً نگاه تماشاگر را به پرده نقرهای خیره کنند. سینمای ایران با نسل جوان همچنان در حال پوست اندازی است و اگر دو نسل اول سینمای ایران پس از انقلاب فیلمهای باکیفیت و پرمخاطب نسازند، سرنوشت خوبی در انتظارشان نخواهد بود، زیرا دوران انحصار با انقلاب دیجیتال به پایان رسیده است.