عضو شورای اسلامی شهر تهران ادعا کرد، 412 شهروند تهرانی از اول تا 23 آبان ماه جاری بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست داده اند.
به گزارش «تابناک»، این ادعایی است که امروز حبیب کاشانی در سیصد و ششمین جلسه شورای شهر اسلامی تهران بیان کرد و در ادامه گفت: در همین مدت، کودکان زیادی نیز دچار بیماری اوتیسم شدند که رنج مضاعفی را بر خانوادههای آنان تحمیل کرده است.
این عضو شورای شهر در ادامه بی آنکه اشارهای به مستندات گزارش خود کند، پیشنهاد میکند: نهادهای نظارتی به ویژه قوه قضائیه، با ارسال تیم های نظارتی به سازمان بهشت زهرا(س) نسبت به آگاهی از دلایل مرگ و میر این تعداد از شهروندان کسب اطلاع کند.
وی با بیان اینکه «اهل سیاسی بازی نیستم»، افزود: مردم چه گناهی کردهاند؟ مقصر کیست؟ چرا دولت و شهرداری مسئولیتشان را قبول نمیکنند؟ متأسفانه آلودگی هوا فقط معطوف به تهران نیست و اکنون مردم غرب و جنوب کشور نیز از ریزگردها و آلودگی هوا دچار آسیب شده اند و هیچ مسئولی هم حاضر نیست به تقصیر خود اقرار کند.
کاشانی در انتها هوای این روزهای تهران را شبیه هوای شیمیایی عملیات خیبر توصیف کرد و گفت: باید مسئولینی که از موهبت حقوق های نجومی، سفرهای خارجی و ... بهرهمند هستند، در این زمینه احساس مسئولیت داشته باشند و اعضای شورای شهر نیز در این خصوص اقدامات لازم را انجام دهند.
این در حالی است که کیفیت هوای تهران در شش روز گذشته، دو روز در شرایط ناسالم برای همه افراد و چهار روز نیز در وضعیت ناسالم برای گروه های حساس قرار داشته که رکورد آلودگی در سال 95 به شمار میآید و مسئولان را مجاب کرده با اندیشیدن تدابیری مانند تعطیلی مدارس و مهدهای کودک، از برخی عواقب شوم آن تا حدودی پیشگیری کنند.
البته تهران تنها شهری نیست که با غول آلودگی هوا دست و پنجه نرم میکند و آمار و ارقام حکایت از جان باختن شماری از شهروندانش در این نبرد نابرابر دارد و اوضاع به قدری وخیم است که برخی آمارها از مرگ 5 هزار ایرانی در سال بر اثر آلودگی خبر میدهند؛ آماری که به تازگی معاون مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط زیست بیان کرده و ظاهرا برای هیچ کسی جدی نیست.
این را میشود از بی تفاوتی ها به انتشار این دست آمار دریافت که نه تکذیب این اعداد و ارقام ترس آور را به دنبال دارد و نه مهر تأیید بر آنها میزند. وضعیتی شبیه بی سر و سامانی آلودگی هوا که اگر سال ها پیش به آلودگی ناشی از سوخت و سوز خودروها و فعالیت های صنعتی محدود بود، حالا نزدیک یک دهه است با گرد و غبارهای فراوان نیز همراه شده و جان ایرانیان بیشتری را تهدید میکند.
ساکنان شهرهایی که بسیاری شان به قدر دیده شدن مشکلاتشان به همان اندازه که در تهران دیده میشود نیز راضی هستند اما این گونه نمیشود؛ مردمانی که نه شدت گرفتن آلودگی هوا برای فرزندان خردسالشان تعطیلی مدارس ابتدایی را به همراه دارد، نه کاهش ساعت کاری ادارات و امثال آن را برایشان به همراه میآورد و نه هرگز آثار ناشی از آن را کسی شناسایی میکند.
آثاری که گاه به مرگ ایشان منجر میشود و هیچ کس به علت آن پی نمیبرد؛ مرگ و میری که چه بسا اگر پیشنهاد عضو شورای شهر تهران و امثال او جدی گرفته شده و فرد ناظری در ایستگاه پایانی عمر شهروندان (در امثال سازمان بهشت زهرا یا پزشکی قانونی) مستقر شود، شمار دقیق آن مشخص شده و یافتن قصور کنندگانی که این گونه جان مردم را به بازی گرفتهاند، اهمیت پیدا خواهد کرد.
رویکردی که شاید به کمک آن بتوان از وضع فعلی رهایی یافت و پاک شدن هوا پس از بارندگی را افتخار خود ندانست و در شرایط اوج گیری آلودگی هوا مانند این روزها، تقصیر را گردن امثال وارونگی جوی و نباریدن آسمان نینداخت!