فرهنگ فارسیِ تاجیکی، اتفاق نادری است که به چشم ما نیامد. حیف. مرور این فرهنگِ شریف و گرامی اوقات هر فارسیدوست و فارسیشناسی را خوش میسازد. تورق آن به نکاتی انجامید که تقدیم میشود.
یک. زبان فارسی یکی از مهمترین مولفههای هویت ما و کشورهای تاجیکستان، افغانستان و بخشهایی از ازبکستان و هندوستان است. توجه به این امر، هم برای اهل فرهنگ و نهادهای فرهنگی مردمی و هم برای همۀ نهادهای حکومتی از روشنترین و ضروریترین موارد است. با این همه، به دلایلی، آنچنان که باید اهتمام به این امر در تدابیر و اقدامات ما خود را نشان نمیدهد. زبان فارسی، که ما و همزبانانمان در آن زاده شدهایم و به آن پیوستگی همیشگی داریم میتواند به پیوستگی فرهنگی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و اجتماعی ما بینجامد؛ اما آنچنان که باید نینجامیده است.
از این منظر اگر به پیوندهای موجود در گذشته و اکنون میان مردمان نگاه کنیم نقشِ همزبانی را بسیار پررنگ مییابیم. این در حالی است که زبانِ فارسی از مولفههای مهم تدابیر و اقدامات ما به حساب نمیآید. نه کار مهم مشترکی بین نهادهای خصوصی کشورهای گویشور به این زبان صورت گرفته است و نه اقدامات مشترک سیاسی، اقتصادی، امنیتی، و... مهم، جدی، بادوام و مؤثری بین حکومتهای این حوزۀ زبانی انجام یافته است. چرا؟
دو. وقتی فرهنگ فارسیِ تاجیکی منتشر شد باید در میان ایرانیان قدر دانسته میشد. به چندصد دلیل و علت. و باید کتاب سال میشد. و باید نویسندگاناش در ایران تکریم و تعظیم میشدند. نشد و نشدند. و حتی خود کتاب هم چنان که باید دیدهنشد. و چرا؟
سه. در حالی که ارتباطات و رسانهها، بویژه صدا و سیما و روزنامهها، هم تنوع گویشها به فارسی را دارد از میان بر میدارد و هم اصل زبان فارسی را دارد روزبهروز ضعیفتر و رنجورتر و غیرفرهیختهتر میسازد، ثبت و ضبط این تفاوتها میتواند سدی بسازد در برابر این تغییرات و مسخهای نامبارک. اهالی نوشتن، با مراجعه به کتابهایی که این گویشهای متنوع را در خود دارد، میتوانند زیبایی و نجابتِ زبان فارسی را به آن برگردانند. (و کیست که گاهی برنیاشوبد از این زبان مسلط و دلتنگ نشده باشد برای گویش شریف و فرزانۀ نیاکانش و کیست که در گفتوشنیدهای هرروزینه خاطرش از شنیدن تعابیر امروزی آزرده نشده باشد که یا دور از ادب است و آداب؛ یا سست است؛ و یا برساختۀ بیگانهای؟ گویی زبانِ حاشیهنشینانِ فرهنگ و ادب پارسی، به سبب گسترش امکاناتِ مدرن، در متن قرار گرفته و زبان فردوسی و سعدی و حافظ و ابنسینا و... از متن به حاشیۀ تماشا رفته است و دریغا!) بر این امر بیفزایید انبوه ترجمههای سست اما پرفروش را که در ناتندرستی زبانی از بعضی رسانهها گوی سبقت ربودهاند.
چهار. فرهنگ فارسیِ تاجیکی از جمله همان آثاری است که بخشی از زیبایی و نجابت زبان فارسی را در خود دارد و اتفاقاً گردآوراناش به این نکته توجه داشته، به آن تصریح کرده، در نشان دادنِ آن کوشیدهاند.
پنج. شباهتهای زیاد میان گویش تاجیکی و گویش بختیاری و شباهت این دو گویش با شاهنامۀ فردوسی توسی، به احتمال زیاد به دیگر گویشهای ایرانیان هم قابل توسعه است و احتمالاً باید میانِ گویشِ تاجیکی و آن بخش از ایران که کمتر در معرض عواملِ تغییردهندۀ فرهنگ و زبان بوده شباهتهای زیادی وجود داشته باشد. (چند نمونه از واژههایی که در گویش بختیاری و تاجیکی در تلفظ و معنا یکی است بدین قرار است: بَلَد، بندَه، بِل، بَهر، ویر، کِفت، کَل. شاهدِ واژۀ «ویر» هم از فردوسی است: بپرسید نامش ز فرخ، هجیر/بگفتا که نامش ندارم به ویر.)
شش. تألیف و تدوین فرهنگ فارسیِ تاجیکی با تلاش و انضباط علمی و همتِ همزبانانِ تاجیک ما در طی 16 سال به بار نشسته است. به دست آوردنِ چنین غنیمتی فقط از جنگآورانی عاشق بر میآید که نه فقط مزدی نخواستند و نیافتند؛ بلکه مرارتها کشیدند و ملامتها شنیدند.
اين مجموعۀ دوجلدی، شامل بيش از 45 هزار واژه و تركيب از نويسندگان و شاعران فارسیزبان از سدۀ چهارم تا چهاردهم قمری، بهويژه شواهد متعدّدی از سخنوران سدههای اخير است. ناشر ایرانی اثر به درستی نوشته که فرهنگ فارسیِ تاجيكی، منبعی معتبر و ارزشمند برای علاقمندان به زبان فارسی و مطالعات مربوط به اين زبان در بخشی از جغرافيای گستردۀ آن است.
هفت. در فرهنگ فارسیِ تاجیکی در بیان معنای «بُلبُل» آمده است: «مرغک خرد جثهی خوشآواز و خوشآهنگ، آن را هزاردستان، عندلیب هم مینامند». و خوش باد آواز مردمانِ پارسیخوی و پارسیگوی به هر وقت و هر جا. و خوش باد و خرم تن و جانتان!