ناگفته های شمس لنگرودی؛

سی فیلمنامه این کارگردان رد شده است! / همان محدودیت های سینما درباره ترانه موسیقی نیز وجود دارد / بخشی از شعر ما هذیان است!

معتقدم افرادی مانند اصغر فرهادی که با وجود مشکلات فعلی، موفق به درخشش در عرصه جهانی می‌شوند، واقعاً نابغه هستند... شعر دچار وقفه و رکورده شده. دوره، دوره سینما و موسیقی است. شعر دیگر همچون سال‌های گذشته صدای بلندی ندارد... کیارستمی در یکی از سخنانش به این نکته اشاره کرد که او در سینما بسیار تحت تأثیر اشعار احمدرضا احمدی بوده... از میان 80 میلیون تن جمعیت، حتی اگر 10 میلیون تن هم اهل مطالعه باشند، کفایت می‌کند.
کد خبر: ۶۷۹۸۷۵
|
۰۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۱ 26 March 2017
|
9816 بازدید
|
۱
30 فیلمنامه این کارگردان رد شده است! / همان محدودیت های سینما درباره ترانه موسیقی نیز وجود دارد / بخشی از شعر ما هذیان است!
تأکید دارد برای شهرت به سراغ سینما نرفته! در چند فیلم بازی کرده، حتی برای ایفای نقش در فیلم «احتمال باران اسیدی» سال گذشته نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول در جشن انجمن منتقدان شد؛‌ اما با وجود این، هنوز خودش را بازیگر نمی‌داند. به موسیقی هم علاقه بسیاری دارد، آن هم از سال‌های دور نوجوانی، چند قطعه‌ای خوانده، ساز هم می‌زند‌ اما خودش را خواننده نمی‌داند. تخصص اصلی‌اش شعر و شاعری است.
 
چند دهه سابقه فعالیت جدی در حوزه شعر، تحقیق، پژوهش و تدریس در دانشگاه در رزومه‌اش ثبت شده‌؛ اما می‌گوید برای شاعری شعر نگفته! محمد شمس لنگرودی از آن دسته شاعرانی است که تجربه فعالیت در عرصه‌های مختلف فرهنگ و هنر به نامش ثبت شده، حتی چند رمان بزرگسال و چند قصه‌ای هم برای کودکان نوشته است.
 
او به تازگی در فیلم «دوباره زندگی» نقش مقابل گلاب آدینه را بازی کرده؛ فیلمی که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر‌امسال را پیدا نکرد‌، ولی سال آینده اکران می‌شود و شمس لنگرودی آن را کاری قابل تأمل می‌داند.
 
او این روزها مشغول بازنویسی آخرین نوشته‌اش در حوزه رمان و همچنین بازبینی نهایی دو مجموعه شعر است که آنها را به احتمال بسیار سال آینده روانه بازار کتاب خواهد کرد. به بهانه فعالیت‌های او در حوزه‌های یاد شده، شمس لنگرودی گفت و گویی با ایران داشته که برش هایی از این گفت و گوی طولانی را در «تابناک» می خوانید.
 
30 فیلمنامه این کارگردان رد شده است! / همان محدودیت های سینما درباره ترانه موسیقی نیز وجود دارد / بخشی از شعر ما هذیان است! 
 ـ  به هیچ وجه تمایل ندارم به عنوان شاعر قدم به سینما بگذارم و این کار به نظرم سوء استفاده از موقعیت شاعری‌ام به شمار می‌آید. علاوه بر این علاقه‌مندم در نقش‌هایی متفاوت بازی کنم، چون به سینما علاقه دارم و برای شهرت به سراغ آن نرفته‌ام. در فیلمی که اشاره کردید در نقش یک شاعر تبعیدی بازی کرده‌ام. خوشبختانه این فیلم بعد از 9 سال اجازه اکران گرفته است. شاید باز هم شرایطی پیش آید که در نقش شاعر بازی کنم،‌ اما به طور قطع هیچ گاه نقش شاعری افسرده و غمگین که تارک دنیا شده و خلاف واقعیت است را بازی نخواهم کرد. اگر در فیلمی نقش شاعری به من پیشنهاد شود که فعال بوده و گوشه‌نشین نباشد قبول خواهم کرد، نمی‌خواهم خودم هم به تصورات اشتباهی که درباره شاعران ارائه شده دامن بزنم. علاوه بر این، متن خود فیلمنامه هم برایم از اهمیت بسیاری برخوردار است.
 
ـ  شاید بتوان گفت قدری به دنبال تغییر فضای زندگی حرفه‌ای و شخصی‌ام بوده‌ام. از سوی دیگر سینما یکی از علایقی است که از دوران نوجوانی‌ام به سراغ یادگیری‌اش رفتم و آن را بر اساس روش «استانیسلاوسکی» فرا گرفتم و آن روزها چقدر عاشق «برشت» بودم... در واقع آن روزها بیش از سینما به دنبال تئاتر بودم و هرگز گمان نمی‌کردم بازیگر هنر هفتم شوم. بعد از یکسری اتفاقاتی که در زندگی‌ام رخ داد و خستگی‌ام از فضای شعر و البته نه از خود شعر، تصمیم گرفتم بازیگری را هم تجربه کنم. البته زمانی که برای بازی در نخستین فیلم دعوت شدم، علاقه چندانی به قبول آن نداشتم؛ ‌اما بعد دیدم که چقدر فضای متفاوتی از شعر و شاعری دارد. این تفاوت همان چیزی بود که به دنبالش بودم. خواهان تغییر فضای زندگی‌ام از روزمرگی‌هایی که اغلب گرفتار آن می‌شویم، بودم و آن را پذیرفتم. البته به مرور و با پیشنهادهای بعدی به دنیای بازیگری و سینما هم علاقه‌مند شدم.
 
ـ  با وجود تمام کم و کاستی‌هایی که سینماگران‌مان با آن روبه‌رو هستند، گمان می‌کنم که شناخت جوانان فعال در این عرصه از سینما و تکنیک‌های آن بیشتر شده است. از همین روی، معتقدم که هنرمندان ایرانی در همه رشته‌های هنری می‌توانند سرآمد شوند. این گفته‌ام برحسب احساسات نیست، چون به کشورهای بسیاری رفته‌ام، در برنامه‌های خارجی مختلفی هم برای شعرخوانی و حتی تدریس دعوت شده‌ام و بر اساس تجربه چنین نظری دارم. جالب است بگویم سال قبل با دکتر ابوالقاسم اسماعیل‌پور به کنگره جهانی شعر چین دعوت شدیم و آنجا فهمیدیم که شعر ایران چند سر و گردن بالاتر از شعر سایر کشورهاست.

ـ  در کشور ما خط قرمزهای بسیاری مانع کار سینماگران می‌شود. برای نمونه اطلاع دارم که بیش از سی فیلمنامه محمدعلی سجادی رد شده و اجازه ساخت آنها را نداده‌اند؛ اینکه نمی‌شود فیلم ساختن! از همین رو معتقدم افرادی مانند اصغر فرهادی که با وجود مشکلات فعلی موفق به درخشش در عرصه جهانی می‌شوند، واقعاً نابغه هستند. فکر می‌کنید چرا مردم به تماشای فیلم‌های به اصطلاح طنزی که بیشتر بر مبنای لودگی ساخته شده‌اند می‌روند! چون ناخودآگاه به این سمت سوق داده شده‌اند و مسئولیت ضعف در این بخش از هنر را با سیاستمداران می‌دانم. کار به جایی کشیده که کافی است قدری از پرستاران در فیلم صحبت شود تا صدای اعتراضشان بلند شود، درباره مشاغل دیگر هم همین طور است. اینها که قبلاً این طور نبودند، به این سمت سوق داده شده‌اند. چنین برخوردهایی در هیچ کشور دیگری وجود ندارد. اگر قرار باشد که به همه‌مان بر بخورد که نمی‌شود.

ـ  وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تنهایی قادر به ایجاد بهبود یا حتی پسرفت در عرصه‌های مختلف هنری نیست، زیرا همزمان با این وزارتخانه، اهرم‌های قدرتمند و همچنین سازمان‌های دیگری هم هستند که می‌توانند در عرصه فرهنگ اعمال نظر و حتی قدرت کنند. شرایط فرهنگ و هنر به گونه‌ای است که اوضاع گاهی بهتر و گاهی هم سخت‌تر می‌شود. به خاطر این موازی کاری‌ها هنوز شرایط فرهنگی به ثبات نرسیده است.

ـ  فعالیت جدی‌ام در عرصه ادبیات را ادامه خواهم داد. البته نگاهم به سینما هم دیگر تنها یک زنگ تنفس نیست، نمی‌دانم دیگران چرا در رشته‌های هنری مختلف فعالیت می‌کنند؛ ‌اما در ارتباط با من این گونه است که این کارها را انجام می‌دهم تا بهانه‌ای برای زندگی بهتر داشته باشم. شعر نمی‌گویم تا شاعر بشوم، بازیگری نمی‌کنم تا بازیگر شوم، بلکه تمام این کارها را انجام می‌دهم تا زندگی‌ام به بطالت نگذرد. من از نوجوانی عاشق موسیقی بودم ‌اما به دلایلی موفق به انجام آن نشدم و حالا دلم می‌خواهد برای آرامش خودم این کار را انجام بدهم.

ـ  در خاطرم هست که یک ساز دهنی خریده بودم و تمرین می‌کردم. با این همه پدرم که روحانی بود، هیچ گاه به من خرده‌ای برای انجام این کار نگرفت. با تصمیم خودم از موسیقی دور شدم، گرچه صدایم خوب بود و گاهی هم می‌خواندم. حتی دستگاه‌های موسیقی را می‌شناختم ولی اسم آنها را نمی‌دانستم. تقریباً سی ساله بودم که گیتار خریدم و آموزش آن را برای دل خودم و نه برای موزیسین یا خواننده شدن آغاز کردم. بعدها به دلایلی از ادامه این کار بازماندم، از جمله اینکه به واسطه تصادف و آسیب به دستم، از ساز زدن بازماندم. فاصله‌ام با موسیقی همچنان ادامه پیدا کرد تا هفت ـ  هشت سال قبل که اتفاقی در محفلی بودم که چند تن از موسیقیدانان کشور از جمله آقای سروش پهلوان‌ لو هم حضور داشت. یک  ملودی ساخته و اجرا شد و من هم خواندم. همین بهانه‌ای شد تا آهنگ «در شب» را بخوانم. بعد از آن باز هم پیشنهادهایی برای خواندن داشتم‌ اما هیچ یک نظرم را جلب نکرد چراکه اغلب به نظر تکراری می‌آمدند. به‌ روز بودن و تکراری نبودن آنقدر برایم اهمیت دارد که یکی از آهنگ‌های «لئونارد کوهن» را دادم برایم بسازند تا آن را بخوانم ‌اما آهنگی که ساخته شد، بیشتر به موسیقی لری نزدیک بود تا آنچه من خواسته بودم. بعد از آن هم دیگر موسیقی را ادامه ندادم و  هیچ یکاز کارهایی که پیشنهاد شد، نپذیرفتم.

ـ  بحثی که در ارتباط با فیلمنامه مطرح کردم، درباره وضعیت ترانه‌های موسیقی ‌امروزمان هم صدق می‌کند. همان محدودیت‌ها و مشکلات در عرصه ترانه‌سرایی و موسیقی هم مطرح است. به واسطه آنکه تعامل خوبی با جوانان دارم، بارها دیده‌ام که برخی ترانه‌های خوب آنان موفق به دریافت مجوز نشده است؛ ‌اما ترانه‌های بسیار سطح پایین مجوز گرفته‌اند! البته می‌دانم که شورای بررسی شعر و ترانه ارشاد هم افراد بی سوادی نیستند و حتماً شرایط به گونه‌ای است که دست‌شان بسته است.

ـ  حدود شش ـ  هفت سال قبل، در مشهد مصاحبه‌ای با من در روزگاری که با آقای باباچاهی گفت‌وگویی درباره شعر پیچیده داشتیم، انجام داد. این مصاحبه به همان روزها تعلق دارد و جالب اینجاست که آن زمان بدون اشاره‌ای به این نام‌ها منتشر شد. اگر این مصاحبه در آن هنگام با همان نام‌ها منتشر می‌شد، پاسخی به آقایان باباچاهی و براهنی بود و معنی داشت؛ ‌اما نمی‌دانم چرا بتازگی بدون هیچ گونه هماهنگی با من، مصاحبه‌ای که قبلاً منتشر شده بود، بازنشر شده! انتشار بی هنگام این مصاحبه و هیاهوی برخی نشریات که به آنها علاقه‌ای هم ندارم، موجب این جنجال‌ها شد. البته تأکید می‌کنم که آن حرف‌ها، گفته‌های خودم است، منتهی گفته‌هایی که در همان سال و شرایط معنا پیدا می‌کرد. جالب اینجاست اغلب افرادی که به بازنشر این گفت‌وگو واکنش نشان دادند، از پاسخ‌هایشان مشخص بود که حتی یک بار آن را کامل نخوانده‌اند! تنها یک نفر که اگر اشتباه نکنم آقای شیرزادی بود، گفت‌وگو را خوانده بود. به همین خاطر معتقدم عمدی در انتشار دوباره آن و از سویی هیاهوهایی که برپا شد، وجود دارد. البته شک‌هایی دارم؛‌ اما چون مطمئن نیستم و از سویی علاقه‌ای به جنجال سازی هم ندارم، ترجیح می‌دهم درباره‌اش چیزی نگویم.

ـ  (همچنان معتقدید که بخشی از شعر ما  هذیان است؟) بله، به عقیده من همین طور است. حرفم این بود که بخشی از شعر ما شعر نیست و هذیان است. به عقیده من، شعر از زمانی آغاز می‌شود که زبان از شکل عادی خود خارج می‌شود. وقتی می‌گویید: «باران می‌بارد» شعر نیست گزارش است‌ اما اگر بگویید: «عشق می‌بارد» آن وقت است که از شکل عادی زبان خارج شده و شعر به حساب می‌آید؛ ‌اما این خروج از نُرم زبان باید منطق و علت هنری و فرم داشته باشد، در غیر این صورت شعر نیست و هذیان است. جالب اینجاست افرادی که به مصاحبه آن زمان من گلایه داشتند، سال‌ها گفتند که زبان شعر ما شیزوفرنیک است؛ خب شیزوفرنیک هم به معنای هذیان است! چطور است وقتی بحث پز روشنفکری باشد اطلاق این واژه ایرادی ندارد ‌اما پای این گفت‌وگو که به میان آمده، همه ناراحت شده‌اند!   

ـ  (برخی معتقدند شعر معاصر دچار توقف و حتی رکود شده؟) بله و در خاطرم هست که در برنامه‌های ویژه همان سفر، در شب آخر اقامت‌مان در یکی از پارک‌ها که جمعیت انبوهی در آن جمع شده بود، شعری از ایران خواندیم که با استقبال بسیاری روبه‌رو شد. با این همه، نمی‌توان منکر این شد که دوره، دوره سینما و موسیقی است. شعر دیگر همچون سال‌های گذشته صدای بلندی ندارد. شما به راحتی می‌توانید یک فیلم را در عرض دو ساعت تماشا کنید‌ اما مگر می‌توان کتاب را به این سرعت به پایان برد؟  علاوه بر این، در فیلم و موسیقی از‌ امکان پخش برای گروه بسیاری از مردم برخوردار هستیم ‌اما درباره کتاب این طور نیست و هر یک از افراد باید جداگانه مطالعه کنند... شعر هیچ گاه فراموش و به حاشیه رانده نمی‌شود، تنها صدای آن دیگر به بلندی گذشته نیست.

ـ  مرتبه شاعری حتی در رقابت با هنرهای مذکور بالاتر هم خواهد بود. همان طور که اشاره شد، شعر و در ابعاد کلی‌تر آن، ادبیات همواره در تمام هنرها حضور دارد و حتی می‌توان گفت که بُن‌مایه آنها را تشکیل داده است. هنوز هم اگر اثری در عرصه هنر خوب باشد، با لفظ شاعرانگی پدید آورنده‌اش آن را ستایش می‌کنند. در خاطرم هست که آقای کیارستمی در یکی از صحبت‌هایش به این نکته اشاره کرد که او در سینما بسیار تحت تأثیر اشعار احمدرضا احمدی بوده است؛ بنابراین حرمت این شاعر به اندازه‌ای بوده که او سینمای خود را مدیون وی می‌داند. با وجود این، واقعیت این است که سینمای کیارستمی خیلی بیشتر از شعر احمدی دیده می‌شود؛ هر چند سینما برای حیات خود از ادبیات تغذیه می‌کند‌،خیلی بیشتر از شعر دیده می‌شود.

ـ  در همه دوره‌ها، در میان شاعران و نویسندگانی که قدم به عرصه ادبیات می‌گذارند، تنها عده معدودی هستند که براساس اصول حرفه‌ای فعالیت خود را آغاز می‌کنند. این تنها به کشور ما هم ختم نمی‌شود و شامل همه کشورها و حتی فراتر از آن همه هنرها و حتی مشاغل است. به هر حال همیشه اکثریتی هستند که حرف می‌زنند و اقلیتی هم هستند که به معنای واقعی کار می‌کنند؛ ‌اما به هر حال از میان 80 میلیون جمعیت حتی اگر 10 میلیون تن هم اهل مطالعه باشند، کفایت می‌کند.

ـ  هم اکنون و در همین شرایط اگر نهاد یا تشکلی در کشورمان مشغول کار شود و دست به بررسی اشعار منتشر شده در دوران معاصر بزند و ترجمه آنها را برعهده بگیرد، مطمئنم که ما یکی از رکن‌های اساسی شعر جهان خواهیم شد. لازم نیست خیلی راه دور برویم؛ به شعرهای «غلامرضا بروسان» نگاه کنید. او شاعری جهانی بود‌ اما از آنجایی که قبل از تثبیت شدن از دنیا رفت، آنچنان که باید و شاید ندرخشید. از این قبیل شاعران در ایران کم نیست؛ البته شاید به علت تعداد زیاد آنان، شاعران خوب مشخص نباشند. دولت‌ها که معمولاً کاری نمی‌کنند، این اقدام را باید سرمایه‌داران و دلسوزان ادبیات برعهده بگیرند. باید نهادهای غیردولتی دموکراتیک دست به کار شوند تا شعرمان فرصتی برای درخشش در عرصه‌های جهانی ادبیات بیابد، ‌اما متأسفانه چنین تشکل و نهادی وجود ندارد!
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۷ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۸
جالب بود
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟