اکران «ماجرای نیمروز» در
حالی ادامه دارد که به نظر می رسد این اثر جزو معدود آثار سینمایی سال 1396
محسوب می شود که باید بر روی پرده بزرگ به تماشا کرد و به همین دلیل ضرورت
تکیه بر صندلی سینما برای درک این اثر سینمایی قابل ملاحظه است و نباید به
سادگی از کنار ماجرای نیمروز گذر کرد و تجربه تماشایش را به زمان انتشار
نسخه دی وی دی موکول نمود.
به
گزارش «تابناک»؛ ژانر وسترن ویژگی هایی دارد که در وسترهای کلاسیک عمدتاً
محدود به همان فیلم های وسترنی می شود که می شناسیم؛ گاوچرانها، جایزه
بگیران و تفنگداران در دشت برای نزاع هایی می پردازند که گاهی برای عدالت،
گاهی برای منفعت و گاهی به قصد انتقام، برقراری آرامش و البته در مواردی
برای مردانگی و شرف انجام می شود. با این حال وسترن های مدرن ساختارهای
متفاوتی دارند و با وام گرفتن از برخی درونمایه های وسترن های کلاسیک،
تعریف تازه ای از وسترن ارائه کردند.
در
وسترن های مدرن نیز همچنان نبرد به خصوص با اسلحه نقش اساسی را ایفا می
کند و یکی از نشانه هایی که باعث می شود یک وسترن مدرن را با یک تریلر
(فیلم حادثه ای) یا اکشن اشتباه نگرفت، بوی باروت و برق خنجر است. در وسترن
مدرن همچنان نبرد بر سر عدالت، انتقام، کسب سود، حفظ آرامش و یا دفاع از
مردانگی و شرف است و این یکی دیگر از نشانه های مرسوم در اغلب آثار وسترن
(از کلاسیک تا اسپاگتی) محسوب می شود.
با
چنین تعریفی، «ماجرای نیمروز» اثر محمدحسین مهدویان به نوعی یک وسترن است
که کارگردان نیز با آگاهی و در تلاش برای خلق یک وسترن مدرن، نام وسترن
«ماجرا نیمروز» به کارگردانی فرد زینهمان را برای عنوان فیلمش وام گرفته و
فیلمش را در مسیری پیش برده که یک روایت تاریخی در بستر وسترن مدرن روایت
شود. تفنگداران در تعقیب جنایتکاران هستند تا عدالت را برقرار کنند و نظم و
آرامش را به شهر بازگردانند.
محمدحسین
مهدویان با تکیه بر تجربه موفق «ایستاده در غبار»، عملاً اولین فیلم
سینمایی اش را با قواعد تکنیکی متکی بر آثار پیشین پیش برده و توانسته یک
فرم روایی تاثیرگذار را خلق کند که تماشاگر را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
«ماجرای نیمروز» به سادگی می توانست یک فیلم مفتضحانه نظیر «امکان مینا»
اثر کمال تبریزی شود اما به قدر «سیانور» تاثیرگذار است و بیش از سیانور
مخاطب را تحریک میکند تا درباره شخصیت های مورد اشاره در فیلم به جستجو و
کسب اطلاعات بپردازند.
یکی از ویژگی های غیرقابل انکار «ماجرای نیمروز»، قابهای سینمایی که برای
این اثر طراحی شده و در واقع این فیلم برای پرده عریض سینما فیلمبرداری
شده و جزئیات در پرده بزرگ به خوبی عیان می شود. با توسعه فیلمبرداری
دیجیتال، اساساً قاب بندی سینمایی کمرنگ شده و تفاوتی نمیکند که بسیاری از
فیلمهای ایرانی را در تلویزیونهای باکیفیت تماشا کرد یا در سالن سینما
تجربه کرد. به تعبیر دیگر، «ماجرای نیمروز» یکی از معدود فیلمهای رونمایی
شده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر است که ارزش تماشا در سالن سینما را
دارد.
با تمرکز بر جزئیات صحنه های مختلف -به خصوص صحنه های خارجی- به خوبی میتوان به این حقیقت پی برد علاوه بر قابهای درست که در هر فراز از داستان به اندازه به سوژه ها نزدیک میشوند یا فاصله را حفظ میکنند، شاهد طراحی صحنه منحصر به فردی هستیم که در سینما بیشتر به چشم می آید و طبیعتاً در تلویزیون بخشی از این جزئیات کمتر مشهود است. پاداش این سطح از وسواس در جزئیات، خلق یکی از بهترین فیلم های تاریخی درباره دهه شصت ایران بوده است.
با این کیفیت انتظار
میرفت که «ماجرای نیمروز» در اکران نوروزی فروشی به مراتب بالاتر داشته
باشد اما به هر حال باید پذیرفت که فیلمهای جدی سیاسی پس از غیبت طولانی،
در چند سال اخیر حضور موثری در گیشه سینمای ایران داشته اند و به همین دلیل
تماشاگران هنوز مشتری ثابت این فیلم های سینمایی نشده اند. فعلاً اولویت
اول تماشاگران، فیلم های کمدی است و ژانرهای دیگر در اولویتهای بعدی قرار
دارند.
یک دلیل دیگر که باعث
می شود که شماری از تماشاگران ترجیح دهد بلیت فیلم هایی چون «ماجرای
نیمروز» «سیانور» و «ایستاده در غبار» را نخرند، اطمینان از اکران فیلم ها
در تلویزیون است. عموم مردم می دانند که ممکن است شماری از فیلم های کمدی
یا ملودرام های اجتماعی هیچ گاه در تلویزیون به نمایش در نیایند و حتی نسخه
شبکه نمایش خانگی شان نیز منتشر نشود و به همین دلیل، برای تماشای این
فیلم ها بلیت می خرند.
همین
گروه که جمعیت شان کم نیستند و انگیزه های اقتصادی در تصمیم گیری شان موثر
است، احتمال می دهند که فیلمی چون «ماجرای نیمروز» در قالب دی وی دی یا در
تلویزیون در دسترس قرار می گیرند؛ بنابراین صبوری می کنند تا بدون پرداخت
یک ریال این فیلم های باکیفیت را تماشا کنند اما این صبوری به قیمت از دست
دادن فرصت منحصر به فرد تماشای این فیلمها در سالن سینما تمام می شود.