در روزگاری که هنر موسیقی روزآمد در دنیا به مانند عقربههای یک ساعت در حال گردش است هنرمندان موسیقی ما از زخمهایی سخن میگویند که گویی مرهمی برای التیام آن نیست. ممانعت از اجرای کنسرت، سنگ اندازیها و انواع محدودیت ها درد بسیاری از اهالی موسیقی است؛ مسائل و مشکلاتی که البته تاکنون نتوانسته هنرمندان ایرانی را از ادامه فعالیت نا امید کند و آنها هر روز جدی تر از دیروز در صحنه موسیقی ایران به نقش آفرینی مشغولند.
به گزارش ایران، مجید درخشانی نیز از این اتفاقات در امان نمانده اما پس از سه سال محرومیت از اجرای کنسرت در سرزمینش سرانجام توانست مجوز اجرا در شهرستانها را دریافت کند. او سرمنشأ این اتفاقات را بخل و دشمنی در بین اهالی موسیقی می داند که تاب شنیدن نقد و سخنی را ندارند و به جای دستگیری مچ یکدیگر را میگیرند.
درخشانی امروز به نسل جوانی تکیه کرده است که به گفته خودش نه خواننده سالار هستند و نه پرمدعا بلکه عاشقانه قدم در راه موسیقی گذاشتهاند. اما امروز این آهنگساز برجسته که در کارنامه هنریاش آثار بسیاری را با استاد آواز ایران محمد رضا شجریان به ثبت رسانده است از آلبوم جدیدی نوید میدهد که بیشک هوای تازهای در فضای امروز موسیقی ما خواهد بود.انتشار آلبوم «حالا چرا» با خوانندگی و آهنگسازی استاد ناصر مسعودی و تنظیم استاد مجید درخشانی بهانهای برای این گفتوگو بود که در ادامه میخوانید.
آلبوم موسیقی «حالا چرا» به خوانندگی و آهنگسازی استاد ناصر مسعودی و تنظیم شما اثری است که بعد از حدوداً 20 سال دوری استاد مسعودی از فضای موسیقی منتشر شده است، در ابتدا درباره شکلگیری این همکاری توضیحی میفرمایید.
با آقای ناصرمسعودی و آثار ایشان در برنامه گلها کم و بیش آشنایی داشتم اما هیچگاه فرصتی برای دیدار پیش نیامد تا اینکه چهار سال پیش در سفر به رشت ایشان را ملاقات کردم و درهمان دیدار نخست شیفته و مریدش شدم. آقای مسعودی به لحاظ اخلاق، منش، احترام و مهربانی که نسبت به من داشتند به مانند بسیاری ازهنرمندان قدیم تأثیر بسیاری روی من گذاشتند. درآن دیدارعلاوه بر صحبتهایی در خصوص برگزاری کنسرت به اتفاق همدیگر، به تصنیفهایی که ساختهاند اشاره داشتند. البته چون آقای مسعودی بیشتر به موسیقی فولکلور گیلان پرداختهاند دروهله اول این ذهنیت را در مورد تصنیفها داشتم اما بعد از توضیحات متوجه شدم این تصنیفها موسیقی سنتی است و به شیوه قدیمی بوده؛آثاری که امروزه کمتر به گوش میرسد. آثار موسیقی سنتی که در گذشته آقای مسعودی به همراه استادانی چون احمد عبادی وجلیل شهناز در برنامه گلها اجرا کرده بود این اندیشه را در من ایجاد کرد که حتماً در وجود یک جوان شهرستانی توانایی وجود داشته است که استادان بزرگی ایشان را با نوازندگی ساز همراهی کردهاند. بعد از شنیدن تصانیف و آوازها احساس کردم یک کار متفاوت، منسجم و با حال و هوای دیگر به گوشم میرسد. طرحهای مختلفی در تنظیم این کار به ذهنم خطور کرد که ایشان هم پذیرا بودند. با شنیدن دفعات بسیاراین کار توانستم ارتباط خوبی با آن برقرار کنم. و تنظیم آن را به شیوه قدیم دستنویسی کردم و جزبهجز آثار را نوشتم.
استاد مسعودی در مقدمه این آلبوم اشاره داشتهاند که تنظیم این کار به فردی کهنه کار و نواندیش سپرده شده است، شما دراین اثر چقدر از تنظیمات روز موسیقی بهره بردهاید؟
در بخشهای سازی سعی کردهام سلیقه خودم اعمال شود البته آنچه آقای مسعودی خواندهاند نیز نزدیک به سلیقهام و بسیار مورد پسند بوده است. وقتی تصانیف را میخواندند احساس میکردم نباید موسیقی چندانی درزیر کلامشان قرار گیرد و ارکستر بیشتر باید شنونده را برای شنیدن آن تصانیف آماده کند. در قطعه پایانی«دریا» نیز که یک قطعه گیلکی است کاملاً بهصورت ارکستری کارشده و نظرم براین بود که به همان شکل موسیقی سنتی اجرا نشود و تم موسیقی فولکلور را در خود داشته باشد.البته در خصوص این تنظیمات چندین بار نظر ایشان را جویا شدم اما آقای مسعودی با نظرلطفی که نسبت به من داشتند اجازه دادند طبق سلیقه خودم این کارها انجام شود.
قطعه اول این آلبوم«حالا چرا» نام دارد، اثری که سالهای گذشته با شعری از شهریار و صدای استاد بنان و یک موسیقی و تنظیم متفاوت؛ اما آنچه امروز به گوش میرسد ذهنیت دیگری در ما به وجود می آورد، به نظر شما این اتفاق خوبی است؟
قطعه«حالا چرا» ساخته زنده یاد روحالله خالقی است، اثری که در جوانی بسیار به آن علاقهمند بودم و میشنیدم و در ذهن من نیز به همین صورت نقش بسته بود اما وقتی این کار با ملودی متفاوت به گوشم رسید با خود گفتم روایت دیگری است وهیچگاه فکر نمیکردم این ملودیهای جدید در ذهنم جا بیفتد.به هرحال کارهای قدیمی بسیاری هستند که ملودی و تنظیمهای متفاوت روی آن انجام گرفته اما من نتوانستم با آنها ارتباط برقرارکنم و یقین دارم مخاطبان نیز بتدریج با این نوع موسیقی انس میگیرند. این قطعه بیان دیگری از شعر استاد شهریار است که ناگفته نماند در ادامه این شعربا پیشنهاد آقای مسعودی تضمینی از یکی از شعرای امروز با نام عبدالحسین فیض ربانی شده و تمامی اشعاراین قطعه ازاستاد شهریار نبوده است. نکته دیگرکه بسیار مورد علاقه آقای مسعودی بود همراهی گروه کر درترجیع بندهای ایشان است که بسیار کار زیبایی بود.اتفاق قابل توجه دیگر این است که امروزه تصانیف 4-5 دقیقهای برای مخاطب خستهکننده به نظر میرسد ونگران بودم که قطعه«حالا چرا» برای شنوندهها اینگونه باشد اما وقتی چندین بار آن را شنیدم متوجه شدم تصوراشتباهی است و هر بخش آن حرف تازهای با خود دارد. من به هر دو اجرای کارآقای خالقی وآقای مسعودی بسیارعلاقهمندم و براین نظرم هر کدام ازآنها میتواند جایگاه خودش را در ذهن ما داشته باشد.
البته این اتفاق امروز هم در موسیقی ما به چشم میخورد؛نوآوری که یا درحد یک تجربه باقی می ماند یا آنکه موفق میشود؛ به نظر شما آیا نباید در مورد نوآوری آثار قدما کمی محتاط تر عمل کرد تا به اصل کار صدمهای وارد نشود؟
من براین باورم اگر کسی بخواهد کار بسیار متفاوتی انجام دهد بهتراست در بخش موسیقی بیکلام باشد. بهطور مثال قطعه «امشب شب مهتابه» اثر شیدا این ظرفیت را دارد که بهصورت سنتی، پاپ یا کلاسیک اجرا شود و دردل مردم هم اینگونه تصنیفها بخوبی جا باز کرده است اما وقتی به اصل آن تصنیف میرسیم باید نسبت به آن وفادارماند تا دستخوش تغییرات نشود، حتی ممکن است درزیرکلام موسیقی متفاوت و زیبایی قراربگیرد اما حس کار را ازبین میبرد. من وقتی برای زیریک کلام موسیقی مینویسم همه چیز را از کلام دریافت میکنم.نوشتن کارهای مدرن در لابهلای آثار قدما کار سختی نیست اما باید توجه داشت حال وهوای اثرآسیب نبیند.
این وفاداری امروز به چشم میخورد؟
یک تعداد آثارموسیقی ازاستادانی چون تجویدی و همایون خرم که پیش ازاین با صدای بانوان به گوش رسیده بازسازی شده است که به نظر من کارهای ضعیفی بوده و نتوانستند به حال و هوای موسیقی قدیم دست پیدا کنند تنها یک کار ارکستری تمیز ایجاد کردند. به عقیده من آثاری که توسط بزرگان واستادان خوانده شده است دیگر قابل بازسازی نیست. بهطورمثال قطعه «کاروان» استاد بنان با صدای استاد شجریان هم خوانده شده است اما این کار نتوانست آنگونه که باید جایگاه خودش را پیدا کند ولی درتصنیف دیگر استاد بنام «من از روز ازل» که آقای شجریان با تغییرات و بازسازی که صورت گرفته باعث شده یک کار بسیار زیبا و خوبی عرضه شود.
در زمینه موسیقی اقوام چه کارهایی پیش از این انجام دادهاید؟
دراین سالها کارهای بسیاری انجام داده ام ویکی از کارهایی که بسیار به آن علاقهمندم آلبوم بختیاری«کنار» با صدای آقای رحیم عدنانی است. دراین اثر بسیار دقت داشتم همان حال و هوای موسیقی بختیاری حفظ شود و موسیقی سنتی نباشد. بزودی این کار در تهران منتشر خواهد شد.
آیا امروز آنطور که باید و شاید به موسیقی فولکلور پرداخته میشود؟
به عقیده من در 20-30 سال گذشته بیشتر به موسیقی فولک توجه شده است و موسیقی سنتی تولید شده بسیارانگشت شمار و کارهای بسیار خوب و ماندگاری به گوش نمیرسد البته به غیرازآثار بزرگان و استادانی چون لطفی، مشکاتیان، علیزاده و فخرالدینی که درزمینه موسیقی سنتی و ملی آثار درجه یک تولید کردهاند. درموسیقی فولکلوریک بهدلیل اینکه استادان این نوع موسیقی دراین سالها در قید حیات بودند توانستند این آثار را ضبط و در جشنوارهها اجرا کنند این امر سبب شد موسیقی فولکلوریک بخوبی شناخته شود بهطوری که امروزموسیقی هر منطقهای به همان شکل اصلی و بکر قابل دسترس و شنیدنی است وشاید علت تولید کم آثار سنتی ناتوانی آهنگسازان برای ساخت این آثار یا علاقه نداشتن به این سبک موسیقی باشد.
در تصنیفسازی دو دوره درخشان در تاریخ موسیقی ایران وجود دارد نخست دوره روحالله خالقی و مرتضی محجوبی یا همان دوران گلها و دیگر دوره شیدا و عارف. دوره گلها با آنکه ارکستر وجود داشت و اکثر سازها غیر ایرانی بودند حسی که دراجراها وجود دارد بینظیر بود و موسیقی خالص ایرانی با سازهای اروپایی به گوش میرسید و اکنون جایگاه این نوع موسیقیها خالی است و بشدت احساس میشود و جای بسی تأسف که بسیاری از خوانندگان امروزی ما هنوز خواننده نشدهاند تصانیفی میسازند که تاریخ مصرف کوتاهی دارد.
این کم کاری از سوی آهنگسازان بوده یا خوانندگان؟
قطعاً آهنگساز. آهنگسازاست که کار را به خواننده پیشنهاد میدهد. خانم فخری ملک پوراز شاگردان بسیار خوب استاد محجوبی و دنباله رو مکتب استاد هستند، ایشان یک تعداد کار «به یاد محجوبی» و «به یاد پرویز یاحقی» ساخته بودند و همچنین تعدادی از کارهای استاد محجوبی نیز در دستشان است که تنظیم کار برای ارکستر را به من سپردهاند، این آثار هنوز انتشار نیافته و خوانندگان بسیاری مشتاق به خواندن آن هستند به هرحال آثار قدیمی درونمایهای دارد که در بلند مدت جای خود را بازخواهد کرد وماندگار خواهد شد.
اشتیاق شنیدن موسیقی گلها یا کارکردن در این سبک امروز هم وجود دارد؟
کارهایی که امروزه از موسیقی گلها بازسازی شده وتقریباً شبیه به آن دوره بوده آثارآقای فخرالدینی با ارکستر ملی است که احساس میکنم مردم به آن علاقهمندند منتهی مطلب موسیقی که با ارکستر ملی یا ارکسترهای دیگر اجرا میشود باید دارای این توانایی باشد که در دل مردم جا باز کند. تعدادی از نسل جوان امروز ما سالهاست که در موسیقی بهدنبال تکنیک و سرعت هستند و مطالب اصلی و جملهبندی موسیقی ایرانی را فراموش کردهاند. این اتفاق بخوبی قابل لمس است. موسیقی خوبی که امروز به گوش ما میرسد تنها جذاب است و ملودی و یک تم زیبای موسیقی درآن دیده نمیشود و ماندگاری در اذهان ندارد به همین دلیل خیلی زود فراموش میشود.
شاید دلیل اصلی این موضوع از بین رفتن همدلی و مهربانی در بین موزیسینها و خوانندگان باشد؛ به هر حال در آن دوران خواننده، ترانه سرا و آهنگساز ساعتها و هفتهها با یک صمیمیت درکنار هم کار میکردند و اینگونه آثار خلق میشد اما امروز دیگر اینگونه نیست.
بله دقیقاً به نکته خوبی اشاره کردید و این اتفاق بسیار جای تأسف دارد. سالهایی که ایران زندگی نمیکردم کارهایی ساختم که تصمیم داشتم با دوستانی که درگروه شیدا و چاووش بودند ضبط شود. آن دوران یک ارتباط صمیمی و دوستانه در بین گروه وجود داشت نه رقابتی و کارهایی چون «می گذرد کاروان»اثر مرحوم لطفی ساخته شد که برای ضبط آن 8 ماه تمرین کردیم در صورتی که قدرت تکنیکی نوازندهها درحدی بود که با دوهفته تمرین هم جمع میشد اما استاد لطفی براین نظر بودند که نوازندهها باید با اثرزندگی کنند. زمانی که از سفر بازگشتم به سراغ نوازندههای چاووش رفتم و درخواست کردم پیش از ضبط تمرین داشته باشیم اما آنها به هر بهانه و نداشتن فرصت این کاررا قبول نکردند. امروز میبینیم علاوه بررقابت و حسادت؛ دشمنی هم وجود دارد.خود من از جمله افرادی بودم که به سبب دشمنی تعدادی از دوستان به مدت سه سال ممنوع ازکارشدم. من براین باورم اگریک کارهنری توانایی آن را داشته باشد که در جامعه مطرح شود راه خودش را پیدا خواهد کرد و نیاز به دشمنی و این گونه کارها نیست.دشمنی دوستان به این سبب بوده که در برخی از مصاحبههایم به تعدادی از آنها و همنسلانم انتقاد داشتم و بعد از آن به وضوح دیدم دراین مدت که هیچ فعالیتی نداشتم و امرارمعاشم از طریق موسیقی بود هیچکس حالی از من نپرسید و حتی برایشان مهم نبود و تنها یکی دو تا از هنرمندان چون آقای هوشنگ ظریف هنرمند بسیار دوست داشتنی نگران وضعیت من بودند. البته انتقاد من به دوستانی بود که پشت میز مینشستند و درموقعیتی بودند که میتوانستد به موزیسینها کمک کنند و هیچ دلسوزی نداشتند. کسی نمیتواند نان دیگری را آجر کند و هرکاری را که مردم بپسندند گوش خواهند داد، ما نمیتوانیم چیزی را تغییر بدهیم.
استاد محمد رضا لفطی در مصاحبهای به یکی از کارهای شما انتقاد داشتند و شما هم در پاسخ به این نقد و نکات مهمی که ایشان اشاره کرده بودند اظهار لطف و قدردانی داشتید. در واقع این هم به نوعی انتقاد کردن است که میتواند به نوعی سازنده باشد.
بله. دقیقاً. درمورد انتقاد به نوازندگی من درآلبوم «مرغ خوشخوان» که کاملاً نقد بجایی بود. این بخش را استاد شجریان انتخاب کرده بودند و رضایت داشتند ولی من از ساز زدنم در این آلبوم راضی نبودم. انتقاد آقای لطفی از سر دلسوزی بوده و حرف ایشان برای من حجت است البته درجایی هم ایشان از کار من تعریف کرده بودند و اظهار لطف داشتند که قطعه «سفر بخیر» موسیقی درخشانی باعث شده شعر شفیعی کدکنی در بین مردم مطرح شود در صورتی که من این موضوع را قبول ندارم و براین نظر بودم که شعر ایشان مطرح بود و موسیقی کاربه بیشتر شنیده شدن آن کمک کرده است.
استاد لطفی به مدت 8سال تلاش بسیاری برای یادگیری موسیقی به من داشتند به من درس زندگی آموختند. هیچگاه بهدنبال شهریه کلاسهای موسیقی نبودند و از شاگردانی که بهطور مدام موسیقی کارمی کردند هزینهای دریافت نمیکردند؛ حتی علاوه بر آن اگر بخوبی کار میکردند سازهایش را هدیه میداد وتشویق میکرد.
در بحث رقابت هنرمندان که به آن اشاره شد تصور من براین است که دلیل تشکیل گروههای مختلف از سوی شما چون «خورشید»، «ماه»، «شهناز» و...شاید به این سبب بوده که نوازندهها همدیگر را قبول ندارند و نمیتوانند درکنار هم بنشینند.
من سالها در فکر تشکیل یک ارکستر ایرانی با سازهای ایرانی بودم و با آنکه میدانستم مشکلات بسیاری خواهد داشت اما علاقهمند بودم این تجربه را بهدست آورم بنابراین سه سال پیش از بازگشت به ایران درآلمان آقای علی مرادخانی را ملاقات کردم و به ایشان گفتم بسیار علاقهمندم یک ارکستر با سازهای ملی تشکیل بدهم ایشان هم گفتند کمک خواهند کرد و بودجهای برای این کار خواهد بود اما بعد ازآن که به ایران آمدم گویا بودجهها خرج شد. بعد ازآن در دانشگاه هنر با نوازندههای جوانی آشنا شدم و زمینه تشکیل ارکستر خورشید شکل گرفت و پس از 7 ماه تمرین آقای خسروشاهی رئیس بنیاد رودکی کارما را پسندیدند و آن را خریدند تا اینکه توانستیم به مدت سه شب در تالاروحدت اجرای برنامه داشته باشیم. در سالهای نخست اجراهای این گروه بسیار موفق بود اما به دلیل تعداد بسیار اعضای گروه و هزینه بالا تنها توانستیم در تهران اجرای کنسرت داشته باشیم بنابراین بعد از یکی – دوسال گروه «ماه» تشکیل شد که تقریباً همان گروه کوچکتر خورشید است که در شهرستانها اجرای برنامه داریم. گروه شهناز هم به سفارش استاد شجریان تشکیل شد و فقط با استاد همکاری داشت و تعدادی از نوازندههای خوب «خورشید»هم دراین گروه حضور داشتند.
امروز که استاد شجریان در بستر بیماری است خواننده دیگری چون همایون بااین گروه همکاری خواهد داشت؟
خیر.این گروه بدون استاد مفهومی ندارد و به سفارش ایشان بوده است.همایون هم امروز به شیوه دیگری موسیقی کار میکند و شاید علاقهای به این کار نداشته باشد.
شما در جایی اشاره داشتید که موسیقی امروز ما خواننده سالاری شده است در صورتیکه اکثریت فعالیت شما درکنار استاد شجریان بوده و به نوعی باعث بیشتر معرفی شدن مجید درخشانی است آیا این را هم میتوان به نوعی خواننده سالاری عنوان کرد؟
خواننده سالاری در اینجا بحق بوده و نه فقط در مورد استاد شجریان بلکه دیگر خوانندگان بزرگ کشورمان این موضوع صدق نمیکند. آقای شجریان استاد بزرگ آواز هستند و در کنار استاد کارکردن مسلماً مرکز توجه خواهد بود. ما در اینجا به آقای شجریان بهعنوان یک خواننده نگاه نمیکنیم بلکه او هنرمندی است که از همه ما تواناتراست و تمرکز گروه روی ایشان بوده، اما درگروه خورشید براین هدف بودم که خواننده نقش اول را نداشته باشد به همین دلیل رنگ آمیزی سازها راجایگزین آن کردم تا مردمی که به سبب عرضه نشدن آواز خوب از آواز ایرانی خسته شدهاند کمتر به شنیدن آن گوش بسپارند. البته بهتراست خیلی رُک بگویم منظورمن از خواننده سالاری خوانندههاییاست که توانایی کافی نداشته و با آنکه حتی چند اجرای خوب نداشتند ادعایشان به اندازه یک استاد بزرگ است.
درچند سالی که ایران زندگی میکنم چیزی که بیش از اندازه مرا آزار داده این بود که هرگاه مؤسسهای از ما دعوت به عمل میآورد در همان ابتدا سؤال میکردند خواننده کار کیست و نمیپرسیدند که نوازندههای گروه چه کسانی هستند. من این نوع خواننده سالاری را نمیپسندم.خوانندههای نسل امروز بسیار پرمدعا هستند وزمانی که یک گروه جوان بخواهد با آنها همکاری داشته باشد مبالغی را میخواهند که باعث تعجب است در صورتی که شاید حتی چند آلبومی که منتشر کردهاند را یک نفر گوش نداده باشد. مبالغی که این خوانندهها بهعنوان دستمزد مطرح میکنند یک نوازنده با 30 سال تجربه کاری جرأت بیان ندارد اما چون آنها احساس میکنند که گروه وابسته به خواننده است هرگونه که بخواهند رفتار میکنند. ناگفته نماند اگر خوانندهای توانا باشد این مبلغ حق اوست.
اینکه میفرمایید امروزه عدهای مدعی هستند خواننده خوب و تواناییاند شاید به این دلیل باشد که تعداد خوانندگان آوازی ما اندک شمار شدهاند و استادان هم کم کارهمین امر بهانهای میشود که نسبت به دیگران خود را برتر بدانند.
بله تعداد خوانندههای موسیقی آوازی ما بسیارکم است اما در قبال آن خوانندههای جوان خوبی هستند که موقعیت و بستری برای فعالیت آنها نیست و ما باید این امکان را برای آنها فراهم کنیم. من دراین مدت با خوانندههای جوانی کار کردهام تا هم محکی برای آنها باشد و مردم انتخاب کنند و هم توانایی خوانندگان دیده شود. به عقیده من باید آواز را به گونهای دیگر معرفی کرد؛ آن شکل سنتی دیگر جایگاهی ندارد و ما در کنسرتهایمان سعی کردهایم نقش آواز و خواننده را کمتر نشان بدهیم.
نظر شما در مورد تغییراتی که همایون شجریان در سبک آوازیاش ایجاد کرده است، چیست؟
تنها میتوانم بگویم اگر من جای همایون بودم راه پدر را ادامه میدادم. همایون خواننده بسیار توانایی است و این انتظار از او وجود دارد و قطعاً اگر مسیر استاد را انتخاب کند آهنگسازان هم به عشق مکتب استاد کارهای بسیاری خوبی خواهند ساخت. به هرحال انتخاب سلیقه او بوده به هر دلیلی میتواند باشد.
شاید دلیل این کار حرکت در موسیقی روز باشد؟
در موسیقی پاپ ایرانی هنرمندان بسیاری هستند که میتوانند پاسخگوی این نیاز باشند اما به مانند همایون دیگر نیست.همایون شجریان درآواز ایرانی توانایی بسیار بالایی دارد. او از نوجوانی درمکتب پدر بوده و با هوش بسیار این موسیقی را بخوبی درک کرده است.
نظر شما در مورد موسیقی پاپ امروز چیست؟
موسیقی پاپ در ایران دورههای مختلفی را تجربه کرده است. من به موسیقی پاپ قدیم بسیارعلاقهمند هستم؛ موسیقی که شعر و آهنگسازی آن دارای هویت بود. بعد از آزاد شدن موسیقی پاپ درایران کارهای بسیار خوبی چون شادمهر عقیلی به گوش رسید اما بعد ازآن با پیشرفت تکنولوژی و استفاده از رایانه این نوع موسیقی افت شدیدی پیدا کرد.موسیقی پاپ امروز سردرگم است.
از وضعیت موسیقی امروز ایران رضایت دارید؟
خیر. موسیقی امروز ما دیگر سروسامان درستی ندارد.مردم در کنسرتها چیزی از موسیقی ایرانی نمیشنوند و گمراه شدهاند. موسیقیهایی که امروز تولید میشود اگر به لحاظ محتوا به ریشه موسیقی ایرانی نزدیکتر بود قطعاً تأثیرگذار و ماندگارتر میشد.
صدای خوب بیشتر به گوش میرسد یا موسیقی خوب؟
هیچکدام. البته دراین چند ماه گذشته توانستم بیشتر با نوازندههای جوان که بسیار حیرت آور ساز میزنند آشنا شوم. صدای خوب هم کم و بیش شنیده میشود اما باید بسیار با احتیاط ازآن استفاده کرد. ما باید آواز را از انحصاری بودن خارج کنیم تا عرصهای برای نسل امروز فراهم شود.
چگونه ازاین انحصار خارج شویم؟
باید به مانند آقای علیزاده و آثار مرحوم خالقی در برنامه گلها بیشتر به موسیقی بیکلام بپردازیم بهطور مثال قطعه «نینوا»اثری بود که مردم جذب آن شدند.
شما تنها هنرمندی هستید که به قانون کپی رایت چندان اعتقادی ندارید و براین باورید هرکسی که به موسیقی علاقهمند است به هر صورتی باید آن را بشنود.
سال 59 -58 زندهیاد لطفی نوار کاستی با نام «به یاد درویش خان» منتشر کرده بودند درواقع نخستین کاستی بود که بعد از انقلاب تولید شد، روزی یک نفر در کانون چاووش به نزد آقای لطفی آمد و گفت کاست درویش خان را چاپ کردهاند و در اطراف دانشگاه میفروشند. آقای لطفی گفتند نوش جانشان میخواستم در این شرایط مردم این موسیقی را بشنوند. من و تعدادی از دوستان چون هیپچگاه نفع مادی از کارهایی که تولید کردهایم نداشتیم و تنها به دنبال شنیده شدن کار بودیم، برای ما فرقی نمیکند مردم کار را کپی کنند یا دانلود و تمام تلاشمان این است که موسیقی به جایگاه بالایی دست یاید و مردم موسیقی خوب را بشنوند و بشناسند.
خبر خوشایندی که این روزها از گروه موسیقی خورشید شنیده شده اجرای کنسرت در تهران و شهرستانها و رفع ممنوع الفعالیتی مجید درخشانی است؛ دورانی که شاید عدهای به گفته شما از این فرصت نفع بردند اشارهای به این موضوع میفرمایید.
زمانی که گروه «ماه بانو» تشکیل شد بیشتر بانوان در آن حضور داشتند و من سرپرست این گروه بودم اما به علت اینکه یک آقا سرپرست آن بود مجوز ثبت آن صادر نشد تا آنکه سرانجام با راهنمایی مسئولان ارشاد با اضافه کردن چند نام همخوان گروه به ثبت رسید. وقتی این دوستان نمونه کارهای ما را دیدند به بهانههای مختلف اجازه اجرا در تالاروحدت را ندادند و گفتند تالار برای خوانندههای درجه یک است ومرا که یک نوازنده با سابقه بودم در نظر نگرفتند.از ما خواستند که کار را بهصورت تصویری ضبط کنیم اما بازهم اجازه اجرای آن صادر نشد.با توجه به تلاش و دلسوزی اعضای گروه تصمیم گرفتم آن را در فضاهای مجازی منتشر کنیم البته آن زمان این کار جرمی محسوب نمیشد و مشابه آن انجام شده بود، به هرحال اگر خط قرمزی بود باید پیش از این اعلام میکردند نه اینکه کار را به دادگاه بکشانند.
دولت تدبیر و امید چه حمایتی باید از اهالی هنر و موسیقی داشته باشد.
انتظار از مسئولان فرهنگ و هنر بسیار است. پس از اتفاقاتی که برای گروه ما افتاد و بعد ازآن تبرئه دادگاه انقلاب دیگر هیچ چیز تغییر نکرد و همچنان آن فشارها برما بود و مجوز اجرا نداشتیم.این درحالی است که ممنوع الفعالیتی ما با حکم دادگاه برطرف شده بود اما کسی کارهای ما را پیگیری نمیکرد و سنگاندازیها همچنان ادامه داشت. البته ناگفته نماند آقای طالبی رئیس دفتر موسیقی صادقانه زحمت کشیدند. سرانجام بیتوجهی و جوابهای دلسردکننده من را به این تصمیم واداشت که از ایران بروم. من به علت نداشتن گذرنامه مجبور شدم در اجرای گروه شهناز که در قونیه برگزار شد حضور نداشته باشم. ما انتظار داریم مسئولان پاسخگو و دلسوز هنرمندان باشند ونگذارند چنین اتفاقهایی بیفتد. زمانهایی که انسان از دست میدهد دیگر قابل جبران نیست. به هرحال خوشحال هستم که امروز باردیگر میتوانم برای مردم سرزمینم اجرای موسیقی داشته باشم.