خواندن خبر سرقت از یک طلافروشی در یک کانال تلگرامی باعث شد سه پسر جوان نقشه مشابهی را در شرق تهران طراحی و اجرا کنند. متهمان روز گذشته در جلسه بازجویی ماجرا را شرح دادند.
به گزارش جوان، ساعت 10 و 59 دقيقه صبح روز پنج‌شنبه دو مرد نقابدار در حالي كه مسلح به اسلحه كلت بودند، وارد طلافروشي در ميدان رهبر حوالي شرق تهران شدند. مردان مسلح با تهديد اسلحه صاحب طلافروشي را مجبور كردند تمامي طلاهاي داخل ويترينش را در ساك آنها بريزد. مرد طلافروش از ترس، تسليم خواسته سارقان شد. وقتي سارقان با ساك پر از طلا از مغازه طلافروشي خارج شدند، صاحب طلافروشي به داخل خيابان آمد و از رهگذران درخواست كمك كرد. سارقان با ديدن اين صحنه پا به فرار گذاشتند، اما چند قدمي آن‌طرف‌تر رهگذري موفق شد سارقي را كه كيف پر از طلا را زير بغل گرفته و در حال فرار بود، دستگير كند.
دقايقي بعد از اعلام اين خبر، تيمي از مأموران در محل حاضر شدند. بررسي‌ها نشان مي‌داد لحظاتي قبل سه سرنشين موتورسيكلتي كه ماسك آلودگي هوا به صورت داشتند، نزديك مغازه طلافرشي توقف مي‌كند و ثانيه‌هايي بعد دو نفر از آنها در حالي كه مسلح به كلت‌كمري بودند، وارد مغازه طلافروشي مي‌شوند، اما پس از سرقت يك نفر از آنها از سوي رهگذري دستگير مي‌شود و دو نفر از سارقان موفق به فرار مي‌شوند. پس از اين حادثه، مأموران تحقيقات خود را براي شناسايي سارقان فراري آغاز كردند تا اينكه سه ساعت بعد در قرار صوري دو سارق را دستگير كردند. صبح ديروز سه متهم براي بازجويي به دادسراي ناحيه 34 منتقل شدند. متهمان در تحقيقات به سرقت مسلحانه از طلافروشي ميدان رهبر اعتراف كردند.
يكي از سارقان در گفت‌وگو با خبرنگار ما حادثه را شرح داد.
اسمت چيست و چند سال داري؟
حسن هستم 27 سال دارم.
معتادي؟
نه.
چطور با همدستانت آشنا شدي؟
آشنايي ما به چند سال قبل بر مي‌گردد. ما همه اهل يك شهرستان هستيم كه حدود 10 سال قبل براي كار از شهرستان راهي تهران شديم و خانه مجردي اجاره كرديم و در تهران ماندگار شديم.
نقشه سرقت مسلحانه را شما طراحي كردي؟
نه. ما سه نفري با هم نقشه را طراحي كرديم.
چرا؟
ما هر سه بدهكار بوديم و نياز به پول داشتيم. من خودم 5 ميليون تومان بدهي داشتم. به همين دليل تصميم گرفتيم با سرقت از طلافروشي به نون و نوايي برسيم.
يعني شما هيچ شغلي نداشتيد؟
شغل كه چرا مثلاً من پيك موتوري؛ يكي جوشكار و ديگري سنگكاري بلد است، اما ما مي‌خواستيم ره يك‌ساله را يك‌شبه طي كنيم.
چند وقت قبل نقشه را طراحي كرديد؟
يك هفته قبل در يكي از كانال‌هاي تلگرامي متني درباره سرقت سارقاني از يك طلافروشي در يكي از كشورهاي خارجي خوانديم. همين موضوع ما سه نفر را وسوسه كرد تا اينكه تصميم گرفتيم يك شبه پولدار شويم، اما نشد.
اسلحه‌ها را از كجا تهيه كرديد؟
اسلحه خراب بود. چند سال قبل از مرد غريبه‌اي در تهران خريديم و فقط براي ترساندن با خودمان آورده بوديم. در واقع يك تكه آهن بود، اصلاً شليك نمي‌كرد.
چه شد كه اين طلافروشي را براي سرقت انتخاب كرديد؟
به صورت اتفاقي. محل حادثه مسير راه ما بود كه چند روز قبل در حال عبور از آن نزديكي بوديم كه با ديدن چند طلافروشي در آن نزديكي تصميم گرفتيم از يكي از آنها سرقت كنيم.
درباره روز حادثه توضيح بده؟
ما سه نفري با موتورسيكلت نزديك مغازه طلافروشي رفتيم. من و يكي از همدستانم از موتورسيكلت پياده شديم و نفر سوم آماده روي موتورسيكلت بود كه ما دو نفر وارد مغازه شديم و با تهديد اسلحه حدود 2 كيلو طلا سرقت كرديم، اما دقايقي بعد بيرون به دام افتادم.
چطور دستگير شدي؟
ساك طلا‌ها دست من بود كه از مغازه بيرون آمديم و رهگذران متوجه موضوع شدند. در حال فرار بودم كه رهگذري راه مرا سد كرد و مرا به زمين زد. همدستم با اسلحه ضربه‌اي به سرش زد، اما او مرا رها نكرد و همدستم از ترس فرار كرد.
چطور همدستانت به دام افتادند؟
وقتي دستگير شدم، آنها را لو دادم و مأموران هم مخفيگاه آنها را شناسايي و در قرار صوري دستگير كردند.
حرف آخر؟
پشيمان هستم و الان دلم براي دختر شش ماهه‌ام و همسرم تنگ شده‌است. نمي‌دونم جواب خانواده‌ام را چه بدهم.
