تدابیر کشور در مواجه با توسعه برنامه امنیتی و چالش‌های موجود درغرب آسیا

سجاد عابدی
کد خبر: ۷۲۳۵۳۱
|
۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۴۱ 21 August 2017
|
6249 بازدید
در طول سال های پس از انقلاب اسلامی ایران، ملاحظات امنیت ملی کشور دچار تحولات گوناگونی شده است. دگرگونی ها در پرتو پیگیری و استمرار برخی از ویژگی های کلان نظام مقدس جمهوری اسلامی جریان داشته اند. ملاحظات امنیتی کشور به سه گفتمان بسط محور، حفظ محور و رشد محور تفکیک می شود. در هر گفتمان چهار متغیر اساسی یعنی «اهداف و اصول امنیت ملی»، «قدرت ملی»، «تهدیدها و آسیب پذیری های امنیت ملی» و نهایتاً «سیاست های امنیت ملی» مد نظر قرار گرفته است.بیداری اسلامی، چگونگی پیدایش و سرعت رشد آن چنان ناگهانی و سریع بود که بیشتر تحلیل گران و ناظران را شوکه کرد. اینکه چطور خودسوزی یک دستفروش ساده در تونس موجب بروز و رشد جنبش های دموکراسی خواهانه در خاورمیانه و سقوط دومینو وار کشورهای شمال آفریقا شد و اینکه چگونه هیچ یک از تحلیل گران و آینده پژوهان مطرح جهان نتوانست کوچک ترین حدسی درباره پیدایش آن بزنند خود نیازمند بحثی دیگر و بازنگری در روش های تحلیل و رویکرد در مواجه با پدیده های سیاسی است. از سوی دیگر پیدایش گروه های تندروی اسلامی که در پی قفل شدن و بن بست جریان آزادی خواهانه در سوریه پدید آمد، و رشد سریع گروهی مانند داعش که تا یکی دو سال پیش نامی در کنار دیگر نامهای تندرو با مشی القاعده بود و گرفتن بخش های وسیعی از غرب عراق و شرق سوریه و تبدیل آن از یک گروه چریکی به یک شبه کشور، زمین بازی را بطور کامل عوض کرد. البته جای شکی نیست که این امر نمی تواند بدون هماهنگی دستگاههای امنیتی در کشورهای منطقه و جهان رخ داده باشد.
 
بدین ترتیب جنس چالش های منطقه از طی یکی دو سال از حالت نرم به حالت سخت تغییر کرد. در تحلیل علل پیدایش، چالش های پیشرو و به تبع آن تعیین جهت گیری راهبردهای دفاعی، دو رویکرد اساسی را میتوان مد نظر قرارداد. در رویکرد اول وزن تحلیل بر صحنه گردانی قدرت های جهانی داده می شود و نیروهای منطقه بیشتر مهره هایی هستند که در زمین دشمن بازی می کنند. سوال هایی از این دست که:
 
1-    آیا این ابر قدرتهای جهان هستند که بدنبال تغییر بافت قدرت های سیاسی در خاورمیانه می باشند؟
2-    آیا دولت ترامپ نیز آن چیزی را دنبال می کند که دولتهای سلف جمهوری خواه او، بوش های پدر وپسر، در پی آن بودند؟
3-    آیا کشورهای عرب خلیج فارس در قالب قدرتهایی سنتی و با فضایی بسته دیگر نمی توانند هم پیمان خوبی برای بلوک غرب و در راس آن آمریکا باشند؟
 
    تماما مواردی هستند که پاسخ نسبتا مثبتی خواهند داشت.اگر با ین فرضیه به قضایا نگاه کنیم، نظریه توطئه، رنگ و بویی پررنگتر پیدا می کند و پیشنه آن به دهه ها قبل بر می گردد و حتی میتوان آنرا تا جنگ جهانی اول نیز به عقب باز گرداند. ظهور گروه‌های تندروی اسلامی، حوداث 11 سپتامبر، حمله عراق به کویت، جنگ ایران و عراق، جنگ های اعراب و اسرائیل و حتی پیدایش اسرائیل همه و همه نمونه هایی هستند که در چارچوب نظریه توطئه قابل تحلیل بوده و می توانند توجیه کننده اوضاع امروز خاورمیانه باشد. در این رویکرد نوک پیکان اطلاعاتی ایران بیشتر به سمت قدرت های جهانی خواهد رفت تا دست نشانده های آنان در منطقه.
 
    با این حال بدون آنکه قصد کنار گذاشتن این رویکرد را داشته باشیم، میتوان از پنجره ای دیگر و حداقل از سال 2000 به این سو، نیز به قضایا نگریست و آن اینکه کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده بیش از آنکه در شروع و پیدایش این جریانات نقش داشته باشند، در بهره بری از آن، در چارچوب منافع خود، قویتر ظاهر شده اند. اگر با این رویکرد با این حوداث مواجه شویم می توان مسئولیت بخشی از بازی سیاسی در منطقه را نیز به عهده گرفت و تاثیرگذاری در جریانات و روندهای سیاسی در منطقه را پر رنگتر دید. بر این اساس راهبرد دفاعی ما نیز رنگ و بویی منطقه ای خواهد گرفت بر پایه این رویکرد است که سوالی که در سطرهای بالا مطرح شد یکباره دیگر به ذهن متبادر می شودکه چرا شاخک های اطلاعاتی ما در دریافت weak signal ها اینقدر ضعیف عمل کرده است. اگر حتی بپذیریم که در اتاق های فکر و اندیشکده ها این احتمالات بررسی شده است آیا نمی بایست نشانه هایی از آن در دیپلماسی عمومی نیز بروز و ظهور پیدا می کرد.
 
قطعا رشد سریع گروهی شورشی که خود را پایبند به هیچ یک از قوانین بین المللی نمی داند و در اختیار گرفتن بخش های وسیعی از شرق عراق و غرب سوریه، آن هم در بازه زمانی چند ماهه، که مجموع وسعت آن چیزی در حد و اندازه کشور بریتانیا می باشد، نمی تواند در قالب حرکت های خودجوش و متحورانه گروهی تندرو قابل توجیه باشد. بر این اساس، اگر بپذیریم که کشورهایی در منطقه مانند ترکیه، عربستان و قطر به نحوی از انحنا در نقل و انتقال نیرو، حمایتهای مالی و تامین ادوات نظامی دخیل هستند، آیا باید بپذیرم که سیاست این کشورها به عنوان قدرت های تاثیر گذار منطقه در حفظ ثبات و توازن قوا تغییر کرده است‌؟ آیا عربستان بدنبال ژاندارمی در منطقه خلیج فارس است؟ آیا ترکیه به دنبال احیاء امپراتوری عثمانی در منطقه است؟ آیا کشور قطر به پشوانه منابع مالی هنگفت به دنبال تبدیل به قطبی تاثیرگذار در منطقه است؟ آیا این حوداث بدان معنی است که گفتمان قرن بیستم که در آن اسرائیل محوری ترین دشمن بود، تغییر کرده و باز سازی و باز آرایی نقشه سیاسی منطقه با راهبری مثلث عربستان، قطر و ترکیه در دستور کار این گونه کشورها قرار گرفته است؟ در این بین جایگاه ایران کجاست؟ و ایران چه نقشی را قرار است به عهده بگیرد؟ آیا سیاست امنیتی می بایست تمرکز بر حفظ امنیت داخلی باشد ویا از اهم پاشیدگی امنیت منطقه ای خواه ناخواه به ایران نیز کشیده خواهد شد. اگر حفظ بی طرفی مردود است، مشارکت در تاثیرگذاری بر روند حوادث تا کجا مورد و به چه نحو می باید باشد که به تبع آن راهبرد امنیتی مان تنظیم شود؟
 
    نکته در این جاست که اگر داعش که رها از هر نوع پایبندی به هرگونه پیمان و معاهده بین المللی است بازوی اجرایی این سیاست قدرت های نوظهور منطقه شده باشد، در آن صورت اوضاع کمی پیچیده تر و بغرنج‌تر خواهد شد. داعش آنگونه که تاکنون نشان داده است بیشترین انرژی خود را بسط سیطره و نفوذ خود در منطقه گذاشته است، به عبارت دیگر سیاست داعش عمدتا برونگراست و کمترین توجه را به رضایت و رفاه شهروندان مناطق تحت اشغال خود داشته است و این امر می تواند بالقوه برای ایران بسیار خطرناک باشد. چراکه نه تنها انگیزه لازم برای این گروه در تعدی به مرزهایی ایران فراهم می کند، بلکه امکان بالفعل شدن آن نیز اصلا کم نیست.
 
    همانگونه که شواهد نیز نشان می دهد داعش در جنگ به هیچ یک از معاهدات و موازین بین المللی پایبند نبوده و اساسا جنگ خود را با نظام سلطه غربی در جهان می داند. بنابراین با توجه به جاذبه و کششی که این گروه در میان مسلمانان در لایه های مختلف قدرت در کشورهای آسیای میانه و بویژه پاکستان و حتی سوریه دارد، سناریوی دستیابی داعش به سلاحهای نامتعارف و کشتارجمعی، همچون سلاحهای هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی چندان نامحتمل نمی باشد که تحقق آن می تواند زمین بازی را بطور کامل عوض نماید.
 
    اینکه داعش با کشورهای حامی و پدید آورنده و پشتیبان خود چگونه برخورد کرد نیز می تواند در ‌تعیین راهبرد امنیتی ایران تعیین کننده باشد. آیا این اتحاد میان این کشورها و گروه داعش راهکاری موقت و کوتاه مدت است و یا راهبردی بلند مدت؟ در فرض اول، با فراهم شدن ثبات نسبی در قلمرو این گروه، چالش ها و درگیری ها به سمت کشورهای عربی خلیج فارس در جنوب و ترکیه در شمال سرریز خواهد کرد. در حالیکه در حالت دوم، داعش بیشتر نقش puppet ویا عنصر دست نشانده رقبای منطقه ای ایران را ایفا خواهد نمود که می توانند با تحریک انگیزه های دینی، مرزهای غربی ایران را با چالشهایی مواجه نمایند.
 
آنچه که حایز اهمیت می باشد، آنست که امکان وقوع این چالش ها،همگی، همزمان و در آینده نزدیک می باشد. و همین امر به شدت بر پیچیدگی موضوع می افزاید بر این اساس، بجاست که راهبرد امنیتی ایران در منطقه بسیار هوشمند، منعطف و عملیاتی (قابل اجرا) باشد. ضمن آنکه ملاحظات امنیت ملی ایران دارای تحولات گوناگونی بوده است؛ که به صورت خلاصه می توان از تحول در «برون نگری به درون نگری» از «رویکرد ایدئولوژیک و تعهدگرایی ناب به واقع بینی بیشتر»، از «امت محوری به ایران محوری»، از «سادگی به پیچیدگی»، و از «تهدیدپنداری به تهدید - فرصت نگری در نظام بین الملل» یاد کرد. در این تحولات شاهد توجه بیشتری به لزوم توازن میان مقدورات و محدودیت ها در ملاحظات امنیت ملی هستیم.
 
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
سرمربی بعدی تیم پرسپولیس چه کسی باشد؟