بر خلاف تصور غالبی که در جامعه وجود دارد و البته تا حدود زیادی نیز با حقیقت همخوانی دارد، بسیاری از نخبگان کشور و نفرات برتر المپیادهای کشوری ادامه تحصیل و کار در کشورهای توسعه یافته بر ماندن در کشور ترجیح می دهند و با شرایط ایده آلی که در خارج برای آنها فراهم است، برای همیشه ایران را ترک می کنند.
در میان همه نخبگانی که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می روند و امکان زندگی دائمی در کشورهای توسعه یافته برای آنها فراهم است، هستند کسانی که بر خلاف این موضوع اقدام می کنند و به ایران باز می گردند. مثل یاسمن فرزان نفر اول المپیاد فیزیک ایران در سال 73 که زندگی در ایتالیا و آمریکا را تجربه کرد اما برای زندگی دائمی به ایران بازگشت.
برای بررسی وضعیت علمی این دانشمند جوان ایرانی و دلایل ماندن او در ایران و سئوالات دیگری که در این باره پیش می آید، با او هم کلام شدیم و زندگی نخبگان ایرانی خارج از کشور و داخل کشور را بررسی کردیم.
یاسمن فرزان که بیست و چهار سال پیش نخستین دانش آموز دختر تیم المپیاد فیزیک کشور بود و در سال 87 جایزه دانشگر جوان را از اتحادیه بین المللی فیزیک محض و کاربردی از آن خود کرد و در سال 1392 نیز جایزه مرکز بین المللی فیزیک نظری عبدالسلام را کسب کرد، نام این نخبه جوان ایرانی است.
آنچه در ادامه می خوانید، مشروح این گفت و گو است.
-خانم دکتر با سلام، لطفاً برای شروع خودتان را معرفی کنید؟
من یاسمن فرزان پژوهشگر فیزیک ذرات بنیادی و نفر اول المپیاد فیزیک سال 73 و در حال حاضر عضو هیئت علمی پژوهشکده فیزیک پژوهشگاه دانش های بنیادی هستم.
-دوران المپیاد خود را با مریم میرزاخانی سپری کردید؟
بله. البته من یک سال از او جلوتر بودم ولی چون دوره های المپیاد فیزیک یک سال و نیم بود، دوره ی آمادگی من با مریم که ورودی المپیاد 74 دوره ریاضی بود یکی و آشنایی ما با هم از همان دوران آغاز شد.
-تحصیلات دانشگاهی شما در کدام دانشگاه و چه رشته ای تمام شد؟
تحصیلات دانشگاهی خودم را در مقطع کارشناسی و ارشد رشته فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف خواندم و برای گرفتن مدرک دکتری به ایتالیا رفتم و در این کشور دکتری فیزیک ذرات بینادی گرفتم.
-چرا ایتالیا دکتری گرفتید؟
من زود ازدواج کردم و در سال 99 میلادی چون همسرم در کشور ایتالیا مقطع پست دکتری فیزیک می خواند من هم به این کشور رفتم و پس از قبولی در آزمون دکتری، تحصیلاتم را در ایتالیا ادامه دادم. بعد از آن با با همسرم به آمریکا رفتیم و پس از یک دوره سه ساله که آنجا بودیم به ایران برگشتیم.
-چرا در آمریکا یا ایتالیا نماندید؟
امکان ماندن در خارج و کار پیدا کردن بود ولی مشکل ما این بود که یک جا نمی توانستیم کار کنیم و کارهایی که برای ما پیدا می شد در ایالت های مختلف بود که امکان با هم بودن را از ما می گرفت.
-هسمرتان را معرفی می کنید؟
همسرم دکتر محمد مهدی شیخ جباری رئیس پژوهشکده فیزیک دانش های بنیادی است.
-پس دلیل برگشت شما به ایران کاملاً خانوادگی بود؟
بله، دلیل اصلی که ما به ایران برگشتیم، خانوادگی بود و پس از اینکه برگشتیم علی رغم سختی هایی که تحمل کردیم دیگر تصمیم به رفتن نگرفتیم.
در ایران چه سختی هایی برای شما وجود داشت؟
ما می خواستیم با سبک دیگری پژوهش کنیم و شاید کمی هم ناپخته عمل می کردیم و به گونه ای فضا پیش می رفت که بسیاری از همکاران و افرادی که پیشکسوت ما بودند قصد آزار و اذیت ما را داشتند.
در ایران تصور این است که یک نفر از همه بهتر است و در رشته فیزیک نیز اساتید فکر می کنند یک دانشجو از همه بهتر است و این در حالی است که حتی انیشتین هم به تنهایی کسی نبود و او محصول زمان و شرایطی بود که در آن قرار داشت.
انیشتین محصول یک محیط پژوهشی بود و تحت تأثیر فعالیت رسانه ها توانست در برابر همکاران و اساتید هم طراز خود به سرعت مشهور شد و نامش بر سر زبان ها افتاد.
انیشتین فیزیک دان بزرگی بود ولی غولی در بیابان نبود. افراد هم سطح او نیز زیاد بودند من معتقدم انیشتن محصول زمان خودش است.
-سختی ها شما را بر آن نداشت که ایران را ترک کنید؟
بعد ها شرایط فراهم شد که برویم دانشگاه مورال کانادا ولی کاملاً احساساتی تحت تأثیر حال و هوای جذابی که اواخر اسفند تهران داشت تصمیم گرفتیم در ایران بمانیم.
در ایران سال های سال اذیت شدیم و همکارانمان کاری نماند که علیه ما نکنند اما اکنون پشیمان نیستیم و معتقدم محیط ایران بر خلاف حرف هایی که می زنند برای خوب کار کردن مناسب است.
-واقعاً عقیده دارید در ایران امکان کار کردن برای یک نخبه فیزیک مناسب است؟ این حرف کمی شعاری نیست؟
اصلاً شعاری نیست. در حال حاضر می توان در ایران آمد و کار کرد و شرایط در حد نورمال جهانی است و زیاد تفاوتی با سایر دانشگاه های جهان ندارد. البته برخی دانشگاه های جهان مثل دانشگاه های آمریکا امکانات بیشتری دارد اما آنچنان نیست که تصور کنیم در ایران فضا برای کار مناسب نیست و من از اینکه در ایران ماندم پشیمان نیستم.
-شرایط پژوهشکده ای که در آن کار می کنید، چگونه است؟
ما در ایران و در پژوهشکده ای که هستیم هیچگاه سعی نکردیم استانداردهای جهانی کار علمی را کاهش دهیم. اما متأسافانه برخی از نخبگان ایرانی که در خارج هستند و تصمیم دارند به ایران بازگردند، دنبال این هستند که از کیفیت بالای کار در کشورهای توسعه یافته رها شوند و یا اینکه می خواهند در ایران پست و مقام به دست بیاورند.
-فکر نمی کنید در ایران به رشته هایی مثل فیزیک و سایر علوم محض کم بها داده می شود؟
سئوال شما ابعاد گسترده ای دارد و فکر می کنم درست هم این است که برای رشته های کاربردی بیشتر سرمایه گذاری شود. چون همه جای دنبا این شکلی است. اما نباید رشته های محض را به کلی فراموش کرد. علت هم این است که تاریخ به ما نشان داده هر موقع یک ملت سمت رشته های کاربردی رفت موتور محرک خود را از دست داد. شما اگر در تاریخ ایران نگاه بکنید هر زمان که علوم محض دارای ارج و قرب بود تمدن و فرهنگ ایرانی شکوفاتر شد و در عرصه منطقه ای و جهانی حرف های زیادی برای گفتن داشت.
-مهم ترین ایرادی که شما به نظام آموزشی ما در دانشگاه ها می گیرید، چیست؟
ایراد که زیاد است. اما شاید یکی از مهمترین های آن تعداد دانشجوهای دکترا و ارشد است که به نظر من باید کم شود. استاد راهنما باید حداکثر دو دانشجوی دکتری داشته باشد ولی در دانشگاه های ما یک استاد تا 40 نفر دانشجو نیز در مقطع ارشد و دکتری دارد که این به خوبی نشان می دهد کیفیت علمی تا چه میزان کاهش می یابد و موضوعاتی مثل خرید و فروش پایان نامه و امثال آن نیز چون استاد به خوبی نمی تواند به کارهای پژوهشی نظارت کند، ایجاد می شود.
-شما عضو مدعو فرهنگستان علوم هم هستید. در این فضا چه نقدی وارد می دانید؟
بله من الان چند سال عضو مدعو فرهنگستان علوم هستم و کوچکترین آنها هستم. فرهنگستان رسالتش این است که به مسئولان مشورت بدهد و برای اینکه وظیفه خود را به خوبی انجام دهد اعضایش ساعت ها وقت می گذارند و بر سر موضوعات مختلف بحث می کنیم ولی کسی مشورت های ما را تحویل نمی گیرد و یا اگر تحویل بگیرند، به توجه نمی کنند؛ مشورت و نظرهایی که بعضاً حاصل چندین ساعت فکر و تحقیق نخبگان کشور است به راحتی کنار گذاشته می شود.
نگاه مسئولان ارشد کشور به نخبگان را رضایت بخش می دانید؟
نه. متأسفانه یکی از مشکلات اصلی که در کشور ما در رابطه با نگاه به نخبگان هست این است که یا از آنها استفاده ابزاری و تبلیغاتی می شود و یا اجازه ای برای اظهار نظر آنها در عرصه های مختلف فراهم نمی شود. برای مثال دانش آموزان و دانشجویان المپیادی را به جای اینکه با بزرگان علم و دانش کشور آشنا کنند و زمینه تعامل و ارتباط آنها را با این افراد فراهم کنند، آنها را نزد افراد سیاست مدار می برند و با اینکار ضمن بهره برداری سیاسی از یک اقدام بهتر صرف نظر می کنند.
دیگر اینکه نخبگان را در سخنرانی و نشست ها دعوت می کنند و ساعت ها برای آنها سخن رانی می کنند، حال اینکه به نظر من یک فرد نخبه که سال ها در یک عرصه مشخص کار حرفه ای کرده است، به جای شنیدن حرف های زیادی برای گفتن دارد که می تواند برای مسئولان و مدیران اجرایی کشور شنیدنی و کارآمد باشد.
-نظر شما در مورد اصطلاح و عمل فرار مغزها چیست؟ این موضوع اجتناب ناپذیر است؟
به این اندازه که می روند پذیرفتنی نیست. یک بخشی از آن هم روانی است و در حال حاضر رفتن به خارج نوعی مد و کلاس است و دانشجویان تصور می کنند که اگر به خارج نروند این موضوع دال بر ناتوانی علمی آنها و شکست آنهاست.
دانشجویانی هم که در خارج هستند تصور می کنند اگر به ایران باز گردند دیگران می گویند او نتوانست بماند. ولی ما برعکس فکرهای موجود تصور کردیم که اگر بر نگردیم شکست خورده ایم.
- فکر می کنید، اگر کسی مثل مرحوم مریم میرزاخانی در ایران می ماند، پیشرفت می کرد؟
اگر مریم میرزاخانی 15 سال پیش به ایران می آمد، قطعاً بخش زیادی از انرژی اش هرز می رفت ولی اکون در پژوهشکده های ایرانی محیط کار علمی فراهم است و امکان رشد و توفیق موجود است.
-در مورد مرحوم میرزاخانی و ارادت او به ایران برخی حرف هایی می زنند که ناراحت کننده است. مثلاٌ اینکه او به ایران علاقه زیادی نداشت. شما چنین موضوعی را می پذیرید؟
این حرف ها متأسفانه کاملاً اشتباه و ناصحیح است. مریم همیشه و همه جا در فضا سازی هایی که علیه ایران می شد، خود را ایرانی معرفی و از ایران و ایرانی دفاع می کرد کاری که مریم کرد به خیلی ها نشان داد که یک زن ایرانی هم می تواند موفق باشد.
مریم از خارج به ایران کمک می کرد و کمک های او را شاید ندیده اند. او همکاران خود را به ایران می فرستاد و برندگان جایزه فیلدز دیگری هم که به ایران آمدند، تحت تأثیر سفارش های مریم بود.
-از شما ممنونم. در پایان اگر نکته ای دارید بفرمایید؟
من هم از شما سپاسگزارم. یکی از مشکلات و دلایل فرار مغزهای ایرانی مشکل ویزا و تعامل پایین با کشورهای توسعه یافته است که در کشورهای خارجی وجود ندارد. اگر شرایط برای ورود و خروج نخبگان خوب باشد و امکان حضور آسان آنها در همایش های بین المللی فراهم شود، این موضوع تا حدودی از فرار مغزها خواهد کاست. در کشورهای توسعه یافته در اکثر موارد که اصلا موضوع ویزا نیاز نیست و اگر هم جایی بخواهد، این موضوع برای نخبگان شرایط ویژه ای دارد. برای مثال در کشور ترکیه اساتید و دانشجویان پاسپورت سبز دارند که آنها را از سایر شهروندان متمایز می کند و دیگر آنها به ویزا برای سفرهای خاری نیاز ندارند.