روز سهشنبه، دونالد ترامپ صفحهای را از دفترچه راهنمای جورج دابلیو بوش در سازمان ملل متحد بیرون کشید. ترامپ برای توجیه تقابل با ایران، این کشور را با کره شمالی در یک طبقهبندی قرارداد. برای توجیه حمله و تقابل با کره شمالی، این کشور را با ایران در یک طبقهبندی قرار داد.
به گزارش «تابناک»؛ تریتا پارسی با اشاره به این موضوع در یادداشتی که در اختیار نشریه گاردین قرار داده است، ادامه میدهد: این آخرین ابزار و ترفند ترامپ در راستای تلاشهای نومیدانهاش برای نابودی توافق هستهای با ایران است. ترامپ با دستاویز کردن و تمرکز بر سیاستهای قابل اعتراض غیرهستهای ایران و ادعاهای کذب در مورد ناهمواریهای توافق هستهای، به این نتیجه میخواهد برسد ازآنجاییکه این توافق همه نگرانیهای آمریکا در قبال ایران را برطرف نمیکند، پایبند بودن به آن دیگر توجیهپذیر نیست.
مشکل اینجاست: هیچ توافقی وجود ندارد که بتواند تمامی تنشهای میان ایران و ایالاتمتحده را مورد اشاره قرار دهد، مگر آنکه ترامپ بخواهد برای رسیدن به این چانهزنی بزرگ با ایران وارد یک دیپلماسی گسترده شود. تاکنون ترامپ کوچکترین علاقهای به این مسأله نشان نداده است. همچنین با توجه به نحوه سخنرانی ترامپ در یک سن جهانی، بعید به نظر میرسد که دولت و افراد نزدیک به وی در دولت، ظرفیت و صلاحیت کافی برای یک رویارویی دیپلماتیک با ایران را داشته باشند.
به جای همه اینها، تقابلها با ایران در سیاست در قبال ایران در حال برجسته شدن و درخشیدن است. ترامپ به جای یک توافق جدید با ایران میخواهد دوباره وارد جنگ سردی با ایران شود که قبل از این توافق هستهای آن را خنثی کرده بود
.ترامپ در سخنرانی خود در یک سن جهانی، خواستار انزوای کامل ایران شد، ایران را متهم به منبع اصلی بیثباتی در خاورمیانه کرد و همچنین ایران را یک کره شمالی دیگر در حال شکلگیری خطاب نمود. در خانه نیز قرار است ترامپ ناقوس مرگ توافق هستهای را در 15 اکتبر به صدا درآورد و با اعلام عدم پایبندی ایران به توافق هستهای، سرنوشت آن را در اختیار کنگره بگذارد.
تنها کشورهایی در سراسر جهان که از این بازگشت جنگ سرد میان ایران و آمریکا استقبال کرده و خوشحال خواهند بود، عبارتاند از اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی. آنها ترجیح میدهند که ایالاتمتحده مجدداً Pax Americana (صلح به شیوه و با ابزار آمریکایی) را در منطقه خاورمیانه رستاخیز کند و مجدداً هژمونی آمریکا در این منطقه برقرار شود تا شرایط منطقه به تعادل قبل از 2003 بازگردد.
این کشورها تنها در شرایطی میتوانند دست به موازنه با ایران بزنند که آمریکا به عنوان یک شریک نظامی در کنار آنها قرار بگیرد. نتایج این مسئله در بدترین حالت یک تقابل نظامی خواهد بود و در خوشبینانهترین حالت ایجاد یک شرایط مشابه جنگ سرد میان ایالاتمتحده، اسرائیل، عربستان و امارات از یکسو و ایران و متحدانش (ازجمله روسیه) از سوی دیگر است.
آنچه این شرایط هرگز به آن نخواهد رسید – و اصلاً طراحی نشده که به آن برسد – ثبات در منطقه است. ترامپ دوباره شعلههای آتش در خاورمیانه را برمیانگیزد و به رقابت میان ایران و عربستان دامن خواهد زد. دوباره سیل اسلحه روانه منطقه میشود و این در حالی است که دیپلماسی تبدیل به یک پدید نادر خواهد شد. حتی این جنگ سرد هیچ تأثیری بر بهبود امنیت اروپا و آمریکا نخواهد داشت، زیرا بیثباتی در خاورمیانه راه خود را به سمت اروپا نیز خواهد یافت.
اکنون همه چشمها به اروپاست. رهبری قدرتمند در اروپا میتواند جلوی ترامپ برای نقض توافق هستهای ایجاد بیثباتی در خاورمیانه را بگیرد. رهبران اروپایی پیش از این پایبندی خود به توافق هستهای را تأیید و همه بیان کردهاند که این توافق تاکنون پیروزی چشمگیر بوده است.
این توافق راه ایران برای دستیابی به سلاح اتمی را بسته است و تاکنون آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشت بار پایبندی ایران به مفاد توافق را تأیید کرده است. در واقع این توافق به حدی موفق بوده است که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در موقعیتهای مختلف بارها بر استفاده از این الگو برای حل بحران هستهای کره شمالی تأکید کرده است.
بههرحال هرچند اروپا در گذشته همه تلاش خود را برای جلوگیری از حمله فاجعهبار جورج بوش به عراق کرد، موفق نبود. در مورد ایران اما هنوز اروپا میتواند جلوی ترامپ را بگیرد و اجازه ندهد که وی قدم در راهی که جورج بوش گذاشت، بگذارد. تنها موضوع توافق هستهای نیست که در این خصوص مطرح است، بلکه موضوع ثبات منطقه خاورمیانه در کلیت آن است.