چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند!

حسین سروقامت*
کد خبر: ۷۳۵۳۱۶
|
۱۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۶ 04 October 2017
|
9936 بازدید
تأملاتی کوتاه پیرامون مطالبات مقام معظم رهبری در باره سبک زندگی

قسمت اول

رهبر معظم انقلاب در مهر ماه سال 1391 در جمع پرشور جوانان خراسان شمالی مطالبی را پیرامون سبک زندگی بیان نمودند که حاوی راهبردهای ارزشمندی در این خصوص است.
ایشان آسیب شناسی و علت یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خوانده و با دعوت از اندیشمندان حوزه و دانشگاه، نخبگان سیاسی و فكری، دستگاه‌های مرتبط با فرهنگ و تعلیم و نیز جوانان خاطرنشان كردند که در این زمینه باید همه به خود نهیب بزنیم و ضمن تلاش جدی برای آسیب شناسی، به چاره جویی و جستجوی راه‌های علاج بپردازیم.
 
رهبر انقلاب در ادامه به طرح بیست سؤال اساسی در باره سبک زندگی ما ایرانیان پرداخته، توجه همگان را به تفکر و اندیشه پیرامون آنها معطوف نمودند.
گفتار حاضر تأملاتی کوتاه است که در پی سؤالات ایشان مطرح گردیده و امید است بیان آنها گامی به سوی بهبود شرایط حاضر تلقی شود.

1-    چرا فرهنگ كار جمعی در ایران ضعیف است؟
 
آموزش کافی، مهارت ورزی و خردگرایی از لوازم فرهنگ کار جمعی است. انجام چنین اموری هنوز در کشور ما نهادینه نشده است. درحالی که برخی کشورهای دنیا علیرغم همه محدودیت ها و مضیقه های مادی و معنوی خویش، سالهاست به نهادینه سازی این فرهنگ مبادرت می ورزند. کشور ژاپن از جمله ممالکی است که طی سالیان متمادی شرایط را برای آموزش کار جمعی در میان مردمان خویش فراهم آورده است.
 
بازی صندلی های کمتر، آدمهای بیشتر، از جمله بازی های متداول در مهد کودک ها و دبستان های ژاپنی است. در این بازی هنر آن است که دانش آموزان بتوانند با فشرده نشستن خود و بغل کردن دوستان خویش، تعداد بیشتری را روی صندلی های کمتری جای دهند.
 
اینکه در کلاس های دبستان های ژاپنی، درها را سنگین می سازند، نیز از همین الگو پیروی می کند، تا بچه ها با حس نیاز به یکدیگر، کمک کردنِ به هم را یاد بگیرند.
در مدرسه ژاپنی دُبی دانش آموزان را موظف می کردند که چندبار در سال به نوبه از ویلچری که در حیاط مدرسه قرار داشت استفاده کنند تا بفهمند مشکلات و محرومیت های یک فرد معلول چیست و در موقع مناسب به کمک او بشتابند.
 
وضع قانونی که از حدود بیست سال پیش در ژاپن الزامی شده، نیز در همین راستاست. به موجب این قانون در اتوبوس ها، قطارها و سایر وسایط نقلیه عمومی، افراد موظفند چنانچه مسافری تک نشسته است، کنار او قرار گیرند تا در طول مسیر از معاشرت و ارتباط با یکدیگر بهره ببرند.
 
اینها پایه های استحکام فرهنگ کار جمعی است که ما از آن کم بهره ایم.
 
به علاوه کشور ما مهد قهرمان پروری است. در قهرمان پروری این فرد است که حرف اول را می زند. حتی در ورزشهای قهرمانی آنها که جنبه فردی دارند، نزد ما ایرانیان محبوب تر از ورزشهایی هستند که مشارکت جمعی را می طلبند.
اذعان دارید که ورزش های تیمی در کشور ما و در میان مردم ما انگشت کوچک ورزش کشتی هم به حساب نمی آیند؟
 
چرا؟ چون اینجا دست یک نفر را بلند می کنند، یک نفر بالای سکو قرار می گیرد، به گردن یک نفر مدال می اندازند....
 
همچنین تنگ نظری آفت بزرگ کار جمعی است. ما گاهی جوری بار آمده ایم که نمی توانیم موفقیت دیگران را تحمل کنیم. گویا آنان به شدت جای ما را تنگ کرده اند!
 
اصطلاحاتی چون پوست خربزه زیر پای دیگری انداختن، در کار کسی موش دواندن، چوب لای چرخ دیگری گذاشتن، زیرآب کسی را زدن، دست کسی را در پوست گردو گذاشتن، نان کسی را آجر کردن و ده‌ها ضرب المثل و تعبیر عامیانه دیگر حکایت از نوعی فرهنگ تنگ نظرانه در میان ما ایرانی ها دارد.
 
به همه اینها بیفزایید عدم مهارت در کار تشکیلاتی و الزامات آن را، که نقیصه بزرگی برای تحقق کار جمعی به شمار می آید.
 
امروزه وقتی از عناصر تشکیلاتی اسم می بریم، جز نام شهید بهشتی، شهید قدوسی، مرحوم علی صفایی حائری (عین - صاد) و ... چند نام دیگر به ذهن ما متبادر می شود؟ اصلاً تعداد اینها به تعداد انگشتان دو دست می رسد؟
 
نخبگان ما برای تشکیلاتی بار آوردن جامعه چه کرده اند؟ این نخبگان آیا خود از کار تشکیلاتی سررشته ای دارند؟ اصولاً چنین کاری اولویت سرمایه گذاری آینده ما تلقی می شود؟
آیا عناوینی چون «گروه نویسندگان» یا «جمعی از پژوهشگران» برای نسل جدید ما، عناوین غریبی نیستند؟
 
در یک کلمه؛ اذعان می کنید که فرهنگ سازی کار جمعی را باید از دوران کودکی آغاز کرد و قدم به قدم پیش برد تا سالهای آتی با نسلی مواجه باشیم که کار جمعی خصیصه و ویژگی بارز آن تلقی شود.

2-    چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمی شود؟
 
گام نخست در تأمل نسبت به این موضوع، آن است که یکدیگر را به عنوان انسان یا عضوی از جامعه انسانی قبول داشته باشم. بدین معنا که در روابط اجتماعی، پیش از آنکه به شغل و سمت و رتبه و درجه افراد نگاه کنیم، پیش از آنکه ببینیم آنان چه سود و منفعتی برای ما دارند، یا کجا و به چه ترتیب به درد ما می خورند، آنها را انسان و برخوردار از کرامت انسانی بدانیم. متأسفانه امروزه کار برخی از ما به آنجا رسیده است که خمس و زکات خود را نیز به کسی می دهیم که روزی در جایی و در راه انداختن کاری به درد ما بخورد!
 
حقوق متقابل وقتی مطرح می شود که ما اساساً حقی برای افراد قائل باشیم، در حالی که برخورد برخی از ما حکایت از آن دارد که حق از آنِ ماست و دیگران فقط وظایفی نسبت به ما دارند؛ با کمال تأسف هر چقدر شأن اجتماعی افراد بالاتر می رود، این روحیه نیز در آنان بیشتر به چشم می خورد. آدمها به واسطه ثروت، قدرت، پست و مقام، شهرت و یا بسیاری از عوامل دیگر -که به آنان نوعی منزلت اجتماعی می بخشد- برای خود شأن و موقعیتی قائلند که برای دیگران قائل نیستند!
 
طبیعتاً در چنین جامعه ای فرهنگ چاپلوسی و تملق شکل می گیرد و روز به روز دامنه آن گسترده تر می شود. آدمها وقتی به چاپلوسی کسی می پردازند که رضایتمندی فرد فرادست را از آن ببینند.
 
در چنین شرایطی هر کسی تلاش می کند گلیم خود را از آب کشیده و از این نمد برای خود کلاهی بدوزد!
 
حقوق متقابل، هنگامی مطرح است که نگاه ما از بالا به پایین نباشد. با بینش ارباب - رعیتی حقوق متقابل کوچکترین مفهومی ندارد. فاصله طبقاتی کشتارگاه چنین حقوقی به شمار می رود.
 
آنجا که بجای حقوق متقابل، حق شخصی از یک سو، و وظیفه شخص دیگر از دیگر سو مطرح باشد، سخن گفتن از چنین مطلبی مزاحی بیش نیست!
 
از اینها که بگذریم، شناخت حقوق متقابل و وظایف و الزامات افراد جامعه نسبت به رعایت این حقوق، خود حکایتی زبانزد دارد. نیم نگاهی به رساله حقوق امام سجاد علیه السلام که افراد در جامعه اسلامی ملزم به رعایت آنها هستند، می تواند مفهوم حقوق متقابل را برای ما روشن تر کند.
 
از این پنجاه حق به کدامیک واقفیم؟ آیا اسم رساله حقوق به گوش ما خورده است؟
همچنین در این خصوص سیستم تشویق و تنبیه می تواند نقش پیش برنده یا بازدارنده داشته باشد. این سیستم در جامعه ما وجود دارد؟
 
مسئولیت شناسی و توجه به مسئولیت های فردی و اجتماعی افراد می تواند گام مؤثر دیگری در این مسیر باشد که باید در مقام دیگری به آن پرداخت.

3-    چرا در برخی مناطق، طلاق زیاد شده است؟
 
جامعه شناسان و محققان علوم اجتماعی و تعلیم و تربیت پایین آمدن نرخ ازدواج و بالا رفتن نرخ طلاق را از عوامل فروپاشی خانواده و زنگ خطر مهمی برای حفظ زندگی خانوادگی می دانند.
 
سازمان ثبت اسناد اخیراً اعلام کرده است بیش از 660 هزار واقعه ازدواج در سال95 ثبت شده که نسبت به سال94، 2 درصد کاهش داشته است. همچنین در همین سال بیش از 174هزار واقعه طلاق ثبت شده که نسبت به سال پیش از آن، 6 درصد افزایش داشته است.
منحنی صعودی طلاق ها نیز حکایت از آن دارد که در یک دهه گذشته، 20 درصد از ازدواج ها به طلاق منتهی شده است. بعضی از مقامات رسمی این رقم را تا 35 % نیز گفته اند.
 
از انتخاب نادرست همسر، تأکید برمادیات و عدم تناسب خانوادگی و همچنین عدم شناخت قبل از ازدواج زوجین از یکدیگر و عدم آموزش مهارت های زندگی که بگذریم، عوامل پرشمار دیگری در ازدیاد نرخ طلاق در جامعه مؤثرند که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
مشکلات اقتصادی، بیکاری و نبود درآمد کافی، فاصله از تعالیم مذهبی و دینی، اختلال روانی و ضرب و شتم ناشی از آن، دخالت خانواده ها در زندگی زوجین، عدم تحقق شروط ضمن عقد، ترک زندگی یکی از زوجین به دلایلی نظیر زندانی شدن و ...، اعتیاد و مصرف مواد مخدر، عدم پرداخت نفقه توسط مرد، ارتباط های ناسالم، خیانت و فساد اخلاقی و همچنین گریز زوجین از مشاوره حین اختلاف به دلیل تلقی نادرست بیماری روانی.
 
متأسفانه در سالهای اخیر حضور گسترده زوجین یا یکی از آنها در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی نیز در برخی موارد به اختلال زندگی و حتی طلاق منجر شده است.
از این مقوله که بگذریم، پرسش های مهمی وجود دارند که نخبگان جامعه ما پیش از آنکه چنان دیر شود که کار از کار بگذرد، بایستی پاسخ های روشن و صریحی برای آنها بیابند.
نخست آنکه چرا فرهنگ شکیبایی در زوجین جوان ما به حداقل ممکن رسیده، شعار اصلی پدران و مادران ما را که «زن باید با رخت سفید به خانه شوهر بیاید و با کفن از خانه او برود»، تحت الشعاع قرار داده است؟
 
دیگر آنکه این طلاق توافقی چه بیماری مهلکی است که قبح طلاق را ریخته، روز به روز در میان خانواده های نورسته ما بیشتر و بیشتر می شود؟
 
نویسنده خود شاهد اختلاف زن و شوهری بوده که وقتی برای جاری شدن صیغه طلاق به محکمه مراجعه کرده اند، غش غش باهم می خندیدند و می گفتند ما یکدیگر را دوست داریم، از این پس هم به هم سر می زنیم، با خانواده ها هم ارتباط داریم، هنگام سالروز تولدمان در آینده نیز به یکدیگر کادو می دهیم ...، اما زیر یک سقف نمی توانیم زندگی کنیم!
سوم آنکه چرا گاهی میان رفاه اقتصادی و طلاق رابطه مستقیمی وجود دارد؟ چرا برخی خانواده های متمول و پولدار با آنکه ابداً مشکلات مالی ندارند و کاملاً از عهده زندگی برمی آیند، کوس جدایی از یکدیگر می زنند؟
 
آیا امکانات مادی، احساس بی نیازی و تمول و همچنین فساد ناشی از آن می تواند میان زوجین فاصله اندازد؟
 
چهارم آنکه آیا به هم خوردن تعادل زنان و مردان در جامعه و ازدیاد زنان آماده ازدواج و ورود آنان به زندگی خانوادگی مردان متأهل یکی از دلایل طلاق به شمار نمی آید؟
پنجم آنکه چرا نرخ طلاق در شهرهای مذهبی کمتر است؟ از چه رو پدیده طلاق در پایتخت و بویژه نقاط شمال شهر بیشتر و گسترده تر است؟ آیا حضور زوجین در مناطق مذهبی یا غیر مذهبی تأثیر مستقیم بر استحکام خانواده دارد؟
 
ششم آنکه آیا وجود ماهواره ها و شبکه های فاسد ماهواره ای در خانواده ها باعث گسترش انحطاط اخلاقی و در نتیجه خیانت همسران به یکدیگر نبوده و اساساً میان این دو ارتباط معنا داری وجود ندارد؟
 
هفتم آنکه گریز زوجین از فرزندآوری، تأخیر فرزندآوری به سالها پس از ازدواج و بالاخره تک فرزندی، باعث  سرعت ورزیدن در طلاق در حداقل موارد اختلاف نبوده است؟ و آیا می توان یکی از دلایل تقید گذشتگان به ادامه زندگی مشترک را وجود فرزندان متعددی دانست که باعث محکم شدن پایه های زندگی زوجین بوده اند؟!
 
 هشتم آنکه عدم ابراز علاقه، یاد نگرفتن و بلد نبودن آداب عشق ورزی، شلختگی زوجین در محیط خانه و عدم زینت و آراستگی برای همسر از یک سو و وجود جاذبه های متعدد جنسی در جامعه از سوی دیگر، باعث سرد شدن روابط زن و شوهر و در نهایت گسیختن آن از یکدیگر نمی شود؟
 
نهم آنکه آیا طلاق هنرمندان  و بازیگران -آن هم نه یک بار و دوبار، بلکه گاهی تا چندین بار- با توجه به نقش الگویی آنان در ازدیاد این پدیده مؤثر نیست؟
 
بسیار جای شگفتی دارد که وقتی در همین هفته های اخیر مجری برنامه دورهمی با سؤال یکی از شرکت کنندگان برنامه مواجه می شود که از وی می پرسد آیا شما دختر خود را به هنرمند می دهید؟ با صراحت و در مقابل میلیونها بیننده می گوید: من گربه خود را نیز به هنرمند نمی دهم!
 
ملاحظه می کنید که این طشت رسوایی چنان از بام افتاده که صدای آن عالم و آدم را برداشته است.
 
ادامه دارد...      

* عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی 
 
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟