روز گذشته، دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا رسما اعلام کرد که ایالات متحده می خواهد پایتختش در سرزمین های اشغالی را از تل آویو به بیت المقدس منتقل کند؛ تصمیمی که هیچ یک از رؤسای جمهور آمریکا از 1995 که در کنگره تصویب شد، نتوانست یا نخواست عملیاتی کند، ولی ترامپ روز گذشته نشان داد، می تواند همه را غافلگیر کند.
قصد نداریم این تصمیم متهورانه ترامپ را تحلیل یا نقد کنیم، زیرا به اندازه کافی این تصمیم بررسی، نقد و واکاوی شده و برخی نیز آن را بی نهایت احمقانه قلمداد کرده اند، چون بر این باورند که واکنش قاطع جهان اسلام و به ویژه جهان عرب را به دنبال دارد و منافع آمریکا در میان اعراب با خطر جدی روبه رو خواهد شد!
در همین راستا، می خواهیم واکنش جهان عرب به این تصمیم دونالد ترامپ را بررسی کنیم. شاید بسیاری از تحلیلگران داخلی و حتی بین المللی، تصورشان این بود که ترامپ با این تصمیم که هیچ رئیس جمهور آمریکا جسارت اجرای آن را نداشت، جهان عرب را علیه آمریکا می شوراند؛ اما به نظر می رسد ترامپ و دولتش تحلیل و تصورشان متفاوت با چیزی باشد که این تحلیلگران و ناظران به آن فکر می کنند یا فکر می کردند!
تقریبا همه کشورهای عربی تصمیم به انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس را محکوم کردند. برخی ها آن را مخاطره آمیز خواندند، برخی تهدید کردند و تقریبا هیچ کشوری از تصمیم قاطع خود حرفی به میان نیاورد. همگی برای محکوم کردن این اقدام گوی سبقت را از یکدیگر ربودند؛ بنابراین، واکنش اولیه دلگرم کننده بود. حال در ادامه، قرار است جهان عرب چه واکنشی نشان دهد؟
آیا در چند روز آینده همه کشورهای عربی سفرای آمریکا را فرامی خوانند؟ قرار است این سفرا اخراج شوند؟ سطح روابط خود با ایالات متحده را تقلیل خواهند داد؟ حمایت خود از گروه های فلسطینی را دو چندان خواهند کرد؟ عربستان، امارات و دیگر کشورهای عربی با روابط پنهان خود با اسرائیل چه خواهند کرد؟ تحریم نفتی چطور؟ ائتلاف اسلامی و عربی محمد بن سلمان چه خواهد کرد؟
پاسخ این پرسش ها ناامید کننده است. دونالد ترامپ پاسخ اینها را به خوبی می دانست و تصمیم گرفت. ترامپ به خوبی می داند دیگر جهان عربی وجود ندارد؛ پان عربیسم مرده است و دیگر فلسطین، مسأله حاکمان و مردمان جهان عرب نیست.
به یاد داشته باشیم که تصمیم روز گذشته ترامپ برای انتقال سفارت به بیت المقدس در روز میلاد پیامبر اسلام(ص) اعلام شد. او به خوبی می داند که جهان اسلام آنقدر دچار نفاق و چند دستگی و رقابت های ویران کننده شده که هیچ واکنش قاطعی را دریافت نخواهد کرد.
قدرت های عربی و اسلامی را نگاهی بیندازیم؛ عربستان، مصر، ترکیه، عراق و سوریه.
عربستان؛ از قبله گاه مسلمین و داعیه دار رهبری جهان عرب یعنی عربستان آغاز می کنیم؛ چه کاری می خواهد یا می تواند بکند؟ قرارداد 500 میلیارد دلاری با ترامپ را لغو می کند؟ جهان اسلام را برای مقابله با اسرائیل بسیج خواهد کرد؟ همانطور که شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی را وادار به تشکیل جلسه برای مقابله با ایران می کند، برای حمایت از مردم فلسطین خواهد کرد؟
پاسخ ها را خودتان می دانید. با تأکید؛ خیر!
اگر عربستان می خواست کاری هر چند بی اثر هم انجام دهد، دیگر نمی تواند؛ یعنی ترامپ اهرم فشار لازم برای خنثی کردن موضع عربستان را دارد. شب گذشته، بلافاصله پس از آنکه ترامپ تصمیم خود برای انتقال سفارت را اعلام کرد، همزمان از ریاض خواست تا به محاصره یمن پایان دهد! همزمانی این دو موضع گیری ترامپ بی دلیل نبود. او به حاکمان سعودی این پیام را داد که اگر بخواهید کاری انجام دهید، ضرر خواهید کرد!
ترکیه؛ واکنش های اردوغان چندان غیر منتظره نبود و نیست. او پیش از اعلام تصمیم انتقال سفارت، صراحتا گفت اگر آمریکا چنین اقدامی انجام دهد، فورا روابط خود با اسرائیل را قطع خواهد کرد. تاکنون که از اردوغان و قطع ارتباط با اسرائیل خبری نبوده است! اما اردوغان می داند چگونه از این حوادث برای بسیج عمومی به نفع خود و حزب عدالت و توسعه استفاده کند؛ احتمالا واکنش ترکیه و اردوغان چیزی جز چند تظاهرات معمول طرفداران حزب عدالت و توسعه و صدور بیانیه محکومیت نخواهد بود!
مصر؛ سرزمین فراعنه زمانی خاستگاه پان عربیسم و رهبرانی چون جمال عبدالناصر بود؛ اما مصر کنونی به رهبری سیسی، هر چند تلاش می کند، بار دیگر وزن سیاسی و منطقه ای گذشته اش را احیا کند، آنقدر به کمک های آمریکا وابسته است و چنان در فقر و فلاکت داخلی به سر می برد که عملا نمی تواند کاری انجام دهد! اصلا سیسی به این فکر می کند که وقتی ملک سلمان که خود را داعیه دار رهبری جهان عرب می داند کاری نمی کند، چرا باید خود را کاسه داغ تر از آش کند!؟
عراق و سوریه؛ این دو کشور زمانی جزو پیشقراولان مبارزه با اسرائیل بودند؛ اما اکنون به ویرانه هایی تبدیل شده اند که توان حفظ خود را نیز به سختی دارند؛ آن ها به دست اسرائیل به ویرانه تبدیل نشده اند؛ آن ها با پول و سلاح عربی به این حال و روز افتاده اند و اکنون نیز انتظاری از آن ها نمی رود.
حال ممکن است پرسیده شود ایران چه خواهد کرد؟ به نظر می رسد ایران همه کاری که باید انجام می داد را داده است. کشورهای عربی در ژوئن 1967 و در شش روز از اسرائیل شکست خوردند. اسرائیل هیچ گاه در برابر آن ها شکست نخورد. تنها بازیگر عربی که توانست اسرائیل را شکست دهد، حزب اللهی است که مورد حمایت ایران است، ولی تقریبا بیشتر حاکمان عربی علیه همین حزب الله هستند و آن را تروریست می دانند!
حماس را به یاد آوریم. در زمان هایی که هیچ کشور عربی حاضر نبود از این گروه فلسطینی حمایت کند، ایران به آن ها کمک کرد؛ اما آن ها بارها با یک روی خوش از طرف ریاض و سایر پایتخت های ثروتمند عربی، حمایت های ایران را فراموش کردند و زمانی که بن بست می رسیدند، دست نیاز به سمت تهران دراز می کردند! به یاد آوریم که بشار اسد حدود بیست سال به حماس پناه داد؛ اما به محض وقوع تحولات در سوریه، خالد مشعل با پرچم معارضان سوری در بیت المقدس دور افتخار می زد!
بنابراین بدون هیچ تعصبی باید گفت جهان عرب به ایران به اندازه کافی بدهکار است!
همه به خوبی می دانیم که امیدی به رهبران عربی نیست و نباید انتظار زیادی از آن ها داشت و ترامپ هم به خوبی این را می داند.
حال این پرسش پیش می آید که توده و کف جوامع عربی چه؟ مردم فلسطین می توانند به آن ها امیدی داشته باشند؟
به نظر می رسد، بار دیگر پاسخ ناامید کننده باشد. مردم جوامع عربی چنان سرخورده و عقیم شده اند و یا متأثر از رهبران خود از مسأله فلسطین فاصله گرفته اند که بعید است بتوان به حضور آنها در کف خیابان های کشورهایشان امیدوار بود.
در نهایت؛ تصمیم ترامپ مبتنی بر این دانسته هاست: پان عربیسم مرده است و دیگر چیزی تحت عنوان جهان عرب وجود خارجی ندارد. جهان اسلام و جهان عرب دچار شکاف و چند دستگی عمیق شده است؛ مسأله رهبران عربی، ایران است نه اسرائیل و مهم تر آنکه امنیت دولت های عربی با ملاحظات آمریکا گره خورده است.