پسر دانشجو وقتي متوجه شد خانم مهندس به پيشنهاد ازدواجش جواب رد داده است نقشه آدم ربايي طراحي و اجرا كرد.
به گزارش جوان، چندي قبل دختر جواني سراسيمه به اداره پليس رفت و از پسر جواني به اتهام آدمربايي و ضرب و جرح شكايت كرد. شاكي در توضيح ماجرا گفت: من مهندس هستم و وضع مالي خوبي دارم. مدتي قبل در گروه تلگرامي از طريق يكي از دوستانم عضو شدم. اكثر اعضاي گروه تلگرام افراد تحصيل كرده، دانشجو و افراد پولدار بودند. من خيلي داخل گروه فعال نبودم، اما گاهي هم به بعضي سؤالات و پيامها جواب ميدادم تا اينكه كم كم با پسر جواني به نام نيما آشنا شدم. نيما خودش را فرد پولداري معرفي كرد و مدعي شد پدرش گاراژ بزرگي در جنوب تهران دارد و خودش هم دانشجوي رشته معماري يكي از دانشگاههاي تهران است.
او هر روز پيامهاي عاشقانه براي من ميفرستاد و ادعا ميكرد دلباخته من شده است. وقتي عكسهاي پروفايلش را ديدم پسر مؤدبي به نظر ميرسيد و به او اعتماد كردم. وي ادامه داد: مدتي گذشت و ما به صورت پيامكي و تلفني با هم ارتباط داشتيم و هر روز ارتباط ما نزديكتر ميشد و نيما هم به من ابراز علاقه بيشتري ميكرد. او پيشنهاد ازدواج داد و گفت به زودي خانوادهاش را براي خواستگاري به خانه ما ميفرستد. از اينكه پسر تحصيل كرده و پولداري به من پيشنهاد ازدواج داده بود خيلي خوشحال بودم. به همين دليل تصميم گرفتم از نزديك با او آشنا شوم و او را بيشتر بشناسم.
پس از اين ما چند باري در بيرون با هم قرار ملاقات گذاشتيم. نيما با چربزباني دل مرا بدست آورد و هميشه از خانواده و خودش تعريف ميكرد تا اينكه از طريق دوستانش متوجه شدم او دانشجوي مشروطي است و به مواد مخدر هم اعتياد دارد. وقتي به او گفتم كه معتاد به شيشه هستي قبول نكرد و عصباني شد و گفت كه من اشتباه ميكنم و دوستانش دروغ ميگويند و قصد دارند باعث جدايي ما شوند. پس از اين من درباره نيما بيشتر تحقيق كردم و فهميدم واقعاً او معتاد و مدتي است با پرايدش كار ميكند و از سوي خانوادهاش هم طرد شده است. به همين دليل تصميم گرفتم از او جدا شوم، اما نيما اصرار داشت با او ازدواج كنم. در نهايت تصميم خودم را گرفتم و به خواستگارياش جواب رد دادم تا اينكه امروز به من پيام داد و گفت براي كار مهمي بايد مرا ببيند. آنقدر اصرار كرد تا اينكه به محل قرار رفتم و بعد هم با اصرار مرا سوار خودروی پرايدش كرد. نيما گفت با خودرواش دور بزنيم تا حرفهايش را به من بگويد، اما ناگهان به طرف خارج از شهر تغيير مسير داد. وقتي اعتراض كردم مرا تهديد كرد.
وي ادامه داد: نيما ساعتي بعد خودرو را در محل خلوتي در اطراف تهران نگه داشت و دوباره پيشنهاد ازدواجش را تكرار كرد. وقتي به او جواب رد دادم به شدت مرا كتك زد و گفت اگر با او ازدواج نكنم مرا دوباره كتك ميزند. او ساعتي مرا در آن محل داخل خودرواش حبس كرد و كتك زد تا اينكه تصميم گرفتم به دروغ بگويم با او ازدواج ميكنم. به نيما گفتم اگر اعتيادش را ترك كند و ادامه تحصيل بدهد با او ازدواج ميكنم. نيما به حرفهاي من اعتماد كرد و در نهايت ساعتي بعد مرا داخل يكي از خيابانهاي جنوبي تهران رها كرد. با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي سهرابي، بازپرس شعبه نهم دادسراي امور جنايي تهران براي شناسايي متهم در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
تحقيقات مأموران نشان داد نيما معتاد به شيشه است و مدتي قبل از طريق تلگرام با شاكي آشنا شده و روز حادثه هم او را ربوده و مورد ضرب و جرح قرار داده است، اما وقتي فهميده دختر مورد علاقهاش از او به اتهام آدمربايي شكايت كرده به مكان نامعلومي گريخته است. سپس مأموران تحقيقات گستردهاي براي دستگيري متهم آغاز كردند تا اينكه چند روز قبل وي را داخل خودرواش در يكي از خيابانهاي تهران شناسايي و دستگير كردند.
متهم صبح ديروز براي بازجويي به دادسراي امور جنايي منتقل شد. متهم در بازجوييها گفت: من دانشجو هستم، اما مدتي قبل معتاد به شيشه شدم و به همين دليل مشروط شدم و تصميم گرفتم در آينده ترك تحصيل كنم. دو ماه قبل از طريق تلگرام با شيرين آشنا شدم. مدتي با هم ارتباط پيامكي داشتيم و كم كم به او دل بسته شدم و تصميم گرفتم با او ازدواج كنم. از ترس اينكه از من جدا نشود به او نگفتم كه معتادم و تصميم گرفتم اگر او جواب مثبت بدهد اعتيادم را ترك كنم . ابتدا شيرين قبول كرد با من ازدواج كند و قرار شد به زودي خانوادهام به خواستگارياش بروند، اما چند روز قبل از حادثه متوجه شد كه من معتادم و به پيشنهاد ازدواجم جواب رد داد. خيلي اصرار كردم، اما فايدهاي نداشت تا اينكه تصميم گرفتم او را بربايم و مجبورش كنم با من ازدواج كند. من او را دوست دارم و به همين دليل اين نقشه را طراحي و اجرا كردم. تحقيقات از متهم ادامه دارد.