دادههای آماری و شواهد و قرائن نشان میدهد، ایران در سال زراعی اخیر با کمبود شدید بارش روبروست. (گرچه با بارش برف اخیر کمی از نگرانیهای کاسته شد). در کنار سیاست گذاران و مدیران توسعه کشور این موضوع تودههای مردم را نیز نگران کرده است. سوال اصلی اینجاست، آیا همه کشورها با وقوع پدیده کم بارشی در یک سال اینچنین نگران میشود؟ آیا در کشورها حوزه خلیج فارس، شبه جزیزه عربستان و کشورهای آفریقایی که همواره با کمبود بارش روبرو هستند، چنین نگرانیهایی وجود دارد؟ ایا چنین اتفاقاتی قابل پیش بینی است؟ و نهایتا متهم اصلی خشکسالی و به ویژه آثار روانی ان در ایران کیست؟
نیم نگاهی به آمار پاسخ سوالات را مشخص میکند. از مجموع آب شیرین و قابل استحصال کشور بنا بر آمار ۲-۳ درصد به مصرف شرب، ۳- ۴ درصد به مصرف صنایع و مابقی (بیش از ۹۳ درصد) به مصرف کشاورزی میرسد. مصرف آب شرب در کشور از میانگین آمریکای شمالی و کشورهای اروپایی کمتر، با کشورهای خاورمیانه برابر، اما از میانگین کل کشورهای جهان اندکی بیشتر است. البته اگر شهرهای پر مصرف کشور به ویژه تهران از آمار کسر شود، بقیه شهرها با میانگین جهانی فاصله چندانی ندارند. در همین راستا ضرورت دارد با آموزش شهروندان به ویژه ساکنین شهرهای بزرگ و بالاخص تهران ضرورت مصرف بهینه آب و خطرات و اثرات نامناسب آن گوشزد شود.
چنانچه شهروندان نهایت صرفه جویی را در مصرف آب بعمل اورند، میتوان یک درصد صرفه جویی نمود که البته در جای خود بسیار با ارزش است. بخش صنعت در ایران نیز در مقایسه با کل متاسفانه اب چندانی مصرف نمیکند. تاسف از دو جهت نخست این که پائین بودن سرانه مصرف آب در صنعت نشان از نبود صنایع سنگین و فعال در کشور و به نوعی توسعه نیافتگی صنعتی است. در کشور آلمان ۳۵ درصد آب قابل استحصال در صنایع مصرف میشود. تاسف دوم از این روست که در صورت مکان یابی درست صنایع سنگین کشور امکان استفاده از آب دریا و آبهای آزاد فراهم بوده است که البته انجام نشده است. به هر حال با تکنولوژیهای کنونی در صنایع ایران عملا امکان صرفه جویی وجود ندارد، ولی به فرض رعایت استانداردها شاید بتوان ۱ تا ۱.۵ درصد در مصرف آب صنایع صرفه جویی نمود.
اما در بخش کشاورزی وضعیت به گونهای دیگر است. سهم بخش کشاورزی از مصرف آب در ایران از همه کشورها بیشتر است. بیش از ۹۰ درصد آب کشور در این بخش مصرف میشود. این رقم در فرانسه ۱۰ درصد، در کانادا و انگلستان ۱۲ درصد، در امریکا ۳۵ درصد و در کشور هندوستان دومین کشور مصرف کننده آب در بخش کشاورزی اندکی کمتر از ۹۰ درصد است. این در حالی است که عملکرد و تولید نهایی کشاورزی ایران در مقایسه با این حجم آب به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
عملکرد آبیاری در ایران در خوشبینانهترین حالت ۳۵ درصد است. این بدان معنی است که از مجموع آب بخش کشاورزی در همان زمان ابیاری ۳۵ درصد یعنی ۱۷ برابر مصرف شرب تمام کشور به هدر میرود. هدر رفت آب در ایران به اینجا ختم نمیشود، به دلیل نبود برنامه کشت و ضعف شدید حکمرانی آب، بخش قابل توجهی از آب مصرف به تولید کالاهایی میرسد که تولید آنها توجیه اقتصادی ندارد. ایران در بین کشورهای جهان برزکترین صادر کننده آب مجازی است. در حالی که برای تولید یک عد سیب ۷۰ لیتر آب لازم است به مدد سوء مدیریت در سال جاری هزاران تن سیب در استانهای مختلف کشور به هدر رفت. در حالی که بسیاری از کشورها تلاش در واردات آب مجازی دارند، ایران همچنان بر تولید و صادرات محصولاتی که برای تولید آنها هزاران کیلو آب نیاز است (به ویژه هندوانه) اصرار میورزد.
واقعیت این است که بخش کشاورزی نه تنها هر ساله مقدار قابل توجهی از بارشها و روانابها را میبلعد بلکه در سالهای اخیر به شدت به ذخیرههای آبهای زیر زمینی دست درازی کرده است. خشک شدن هزاران قنات در ایران و حفر حداقل ۳۵۰ هزار چاه عمیق از دستاوردهای مدیریت کشاورزی در ایران در دورههای مختلف بوده است. اگر ۲۵۰ هزار از این چاهها به فرض مهال مسدود شود، حداقل ۲۰ سال وقت لازم است تا منابع آب زیرزمینی را به ۳۰ سال قبل برگردد.
حال به پاسخ سئوالات بر میگردیم. در هیچ جای دنیا با یک سال کم بارشی مردم تا این حد نگران نیستند. نگرانی مردم ایران از آن روست که به درستی میدانند، به مدد سیاستهای غلط ذخائر و منابع زیر زمینی کشور هم مصرف شده و در واقع هیچ اندوخته ابی وجود ندارد. در حالی که در بسیاری از کشورها با تکیه بر ذخائر آبی در بحرانهای مقطعی، بدون نگرانی اوضاع را مدیریت میکنند. آیا چنین مسائلی کاملا قابل پیش بینی است؟ بلی در بسیاری از کشورها حکمرانی و مدیریت اب به بخش قابل توجهی از وقت سیاست مداران را به خود اختصاص داده است. تجارب عربستان مصر و کشورهای توسعه یافته حکایت از آن دارد که با مدیریت مطلوب میتوان بر این چالشها فایق آمد. اما
مشکل اصلی کجاست و متهم اصلی کیست؟ با توجه به آمارهای ارائه شده بدون هیچ شکی متهم اصلی در خشکسالیها و به تبع آن استرس و نگرانی مردم، سوء مدیریت در بخش کشاورزی ایران است.
بخش کشاورزی ایران نیاز به خانه تکانی دارند، نیاز به طرحها نو، افراد با ایدههای جدید دارد. در صورت تداوم وضع موجود کشاورزی ایران در سال ۲۰۵۰ کشور عزیز ما بیابانی بیش نیست. نه تنها آبی برای کشاورزی نمیمانند که حتی آبی شربی هم برای مصرف شرب وجود نخواهد داشت. مهاجرت، درگیریهای قومی، بی ثباتی سیاسی و امنیتی و نهایتا وابستگی ارمغانی است که مدیران بدون برنامه با تفکر روزمرگی به مردم هدیه خواهند دارد. در صورت استقبال و خواست مردم به برخی از سیاستهای غلط و کم کاریهای این وزارتخانه عریض و طویل پرداخته خواهد شد.
والسلام
به امید کشوری اباد و پر اب
دکتر حشمت اله سعدی
دانشیار دانشگاه بوعلی سینا