هر چقدر هم استاد بازی با کلمات باشیم، مخالفت با دولت یا هر نهاد دیگری، بر بستری از انتقاداتی صورت می گیرد که مورد توجه دولت یا نهادهای دیگر قرار نگرفته است. وقتی فردی یا جریانی سیاست دولت یا هر نهاد دیگری را نقد می کند و آن انتقادات از سوی دولت وارد دانسته نمی شود، منتقدان به مخالفان آن سیاست های کذایی تبدیل می شوند؛ اما آیا می توان حق مخالفت را از افراد گرفت؟ آیا می توان مخالفان را بی عقل دانست؟ آیا این دولت تنها دولتی است که از او انتقاد یا با سیاست هایش در بخش های مخالفت می شود؟
به گزارش «تابناک»؛ رئیس جمهور امروز در سخنرانی خود در مجمع سالانه بانک مرکزی گفت: ما امروز به تورم تک رقمی رسیدیم و این دستاورد بزرگی است که باید آن را حفظ کنیم، بیخبر نیستم از افرادی که تلاش میکنند، این دستاورد صدمه ببیند. البته این از روی کمعقلی است. وقتی حساب میکنم، میبینم کسانی که با دولت مخالفت میکنند، بیشتر بر مبنای کمبود عقل است. مخالفت با دولت معنی ندارد، مبارزه با دولت یعنی مبارزه با منافع ملی و منافع یک ملت، ضربه زدن به امید یک ملت و ضربه زدن به اعتماد مردم است.
سخنانی که مانند سخنان گذشته رئیس جمهور، نمی توان به راحتی از مقابل آن گذشت، چون این سخنان به شدت تمایل به اقتدارگرایی و ایجاد تک صدایی در کشور را در اذهان متبلور می کند. رئیس جمهوری که خود تا کنون در مخالفت با خیلی از نهادها سخنرانی کرده، در مخالفت با شورای نگهبان، با سپاه، با قوه قضائیه و حتی بالاتر از این نهادها هم صحبت کرده است! اگر از بازی با کلمات پرهیز کنیم، همه متوجه می شویم که مخالفت با دولت، مخالفت با موجودیت دولت نیست، مخالفت با سیاست های دولت است. همچنان که مخالفت رئیس جمهور با اصل سپاه یا اصل صدا و سیما نیست، بلکه مخالفت با سیاست های این نهادهاست. آیا همه این نهادها هم می توانند مدعی شوند که مخالفت ها با آنان، از روی کم عقلی و یا کمبود عقل است؟
آیا اگر فردی یا جریانی چنین صحبتی را بکند؛ مثلا بگوید:
مخالفت با رهبری معنا ندارد؛ مخالفت با رهبری از روی بی عقلی است،
یا مخالفت با شورای نگهبان معنا ندارد؛ مخالفت با شورای نگهبان از روی بی عقلی است،
یا مخالفت با سپاه معنا ندارد؛ مخالفت با سپاه از روی بی عقلی است،
یا مخالفت با قوه قضائیه معنا ندارد؛ مخالفت با قوه قضائیه از روی بی عقلی است،
یا مخالفت با صدا و سیما معنا ندارد،مخالفت با صدا و سیما از روی بی عقلی است،
آن وقت تکلیف انتقادات و مخالفت های رئیس جمهور با این سخنان شبیه سخنان خودش چگونه خواهد بود؟ آیا تقویت چنین جریانی حرکت آشکار به سوی ایجاد اقتدارگرایی در کشور نیست؟ آیا این تقویت تک صدایی و بستن دهان ها و شکستن قلم ها نیست؟
همه می دانیم مرز روشنی بین مخالفت و انتقاد وجود ندارد، چه بسا کسی موافق دولت، اما مخالف برخی از اقدامات باشد. اینکه رئیس جمهور از همان روزهای اول دولتش انتظار دارد که دولتش مخالف نداشته باشد و اگر دارد آنان کمبود عقل دارند، ناشی از نگاهی است که با هر چه بخواند با آزاد اندیشی و آزاد منشی سازگاری ندارد. از همان ابتدا هم مشخص بود، شاید افرادی بتوانند در کوتاه مدت نقش سید محمد خاتمی را بازی کنند، ولی نمی توان بلند مدت در نقش ماند. گذشت زمان نقش های ساختگی را از انسان ها می گیرد و خود واقعی آنان را به مردم می نمایاند!
امروز هم بر همه فعالان سیاسی از راست و چپ، از اصلاح طلب و اصولگراست که در مقابل تمایل به رشد آرام تک صدایی در کشور، علم مخالفت را بردارند. اصلاح طلبان نباید سکوت اصولگرایان را در مقابل احمدی نژاد فراموش کنند؛ سکوتی که تبعاتش دامن خود اصولگرایان را هم گرفت. امروز هم اگر اصلاح طلبان در مقابل تشویق به تک صدایی، جانانه ایستادگی نکنند، روزی که اقتدارگرایی در کشور نهادینه گشت، آنان نیز از امواج بنیان برانداز اقتدارگرایی در امان نخواهند ماند.