کودتای ارزی، تأکید رهبر انقلاب بر ضرورت کادرسازی و جانشین پروری در نیروهای مسلح، تهدید جدی فرا روی پول ملی!، بقای اجباری نجفی در بهشت، ماجرای تبدیل فردو به زمین فوتبال، نجفی و بیتکلیفی شورا، سرنوشت مبهم شش کودک در سه راه افسریه، تقاضای مشکوک دلار و گزارشهایی درباره نوسانات شدید بازار ارز، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه بیستم فروردین ماه در حالی چاپ و منتشر شد که سقوط ارزش ریال در مقابل دلار در روز گذشته و تشکیل صفهای خرید دلار مقابل صرافیها مهمترین خط خبری بیشتر روزنامههای امروز شد. بعضی روزنامههای امروز از گرانی ۱۰ درصدی دلار در روزهای اخیر با عناوینی همچون کودتای ارزی، تقاضای مشکوک دلار و به وقت دلار در صفحات نخست خود یاد کردند. تصویر دلار آمریکا نیز در بیشتر صفحات نخست روزنامههای امروز به چشم میخورد. هرچند موضوعاتی دیگر از جمله ماندن نجفی در پست شهرداری تهران، مسائل مطرح شده درباره رئیس جمهور شدن یک نظامی و اظهارات هستهای علی اکبر صالحی نیز از مواردی است که در تعدادی از روزنامهها برجسته شده است.
روزنامه اعتماد که نیم صفحه نخست خود را در پس زمینه تصویری از دلار آمریکا تنظیم کرده، تیتر یک خود را به وقت دلار انتخاب نموده و در توضیح آن نوشته: ماهیت بازار ارز تغییر کرد. این روزنامه همچنین گزارشی با عنوان دوختن قبای ریاست جمهوری بر تن یک نظامی در شماره امروزش چاپ کرده است.
روزنامه آرمان امروز در صفحه نخست خود با انتخاب تیتر کودتای ارزی به افزایش جهشی قیمت دلار در روز گذشته واکنش نشان داده است. آرمان نیز در بخشی دیگر از صفحه نخست خود با چاپ تصویری از حسین الله کرم گزارشی با عنوان فرار از بن بست تهیه و در آن، دلایل مطرح شدن گزینه نظامی برای ریاست جمهوری توسط طیفی از اصولگرایان را بررسی کرده است.
روزنامه کیهان با انتخاب تیتر دلار ۵۸۰۰ تومانی دستاورد دولت برجام و تلگرام! ضمن انتقاد از دولت، مسأله حساسیتها به تلگرام را نیز در تیتر دلاری خود از یاد نبرده است. این روزنامه در یادداشت روز امروزش، نوشتهای با عنوان مسأله اصلی! خروج ایران یا آمریکا؟ به قلم محمدحسین محترم منتشر کرده است.
روزنامه آفتاب یزد تیتر اصلی امروزش را به گزارشی انتقادی از عملکرد اقتصادی دولت اختصاص داده و در نوشتهای با عنوان افسار گسیختگی دلار یادآور وعدههای انتخاباتی روحانی شده است. این روزنامه همچنین در گزارشی بقای اجباری نجفی در بهشت را با چاپ تصویری در صفحه نخست امروزش از نظر دور نداشته است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها، سرمقالهها و گزارشهای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
دوختن قبای ریاستجمهوری بر تن یک نظامی
روزنامه اعتماد در گزارشی که در شماره امروز خود با عنوان دوختن قبای ریاستجمهوری بر تن یک نظامی چاپ کرده نوشت: ابراهیم فیاض، تحلیلگر اصولگرا در اظهاراتی عجیب چندی پیش گفت: «آینده یا فروپاشی ایران و تبدیل شدن به لیبی است یا دیکتاتوری. مردم کدام را انتخاب میکنند؟ دیکتاتوری را انتخاب میکنند.» دیکتاتوری رضاخانی که وقتی «ناامنی داخلی» با «ناامنی ساختاری سیاسی، اجتماعی، فرهنگی با هم متحد میشوند، کسی عین رضاخان را میخواهند.»
رضاخانی که از سرداری به نخستوزیری و سپس پادشاهی رسید. چراغ اول را، اما محمدعلی پورمختار روشن کرد. نماینده مجلسی که اتفاقا سابقه نظامی دارد. او در گفتوگو با خبرآنلاین توضیح داد که چرا در انتخابات ٨٨ به عنوان یک اصولگرا به جای اینکه نام محمود احمدینژاد را روی برگه رای بنویسد، نام محسن رضایی، سردار سابق سپاه را به صندوق انداخته است. او معتقد است که «اگر یک نظامی رییسجمهور شود حتما میتواند کشور را از مشکلات نجات بدهد.» تا اینجا شاید این گزاره صرفا یک اظهارنظر شخصی به حساب میآمد تا زمانی که به فاصله کمی ابراهیم فیاض در گفتوگو با نامهنیوز موضوع حضور یک نظامی بر کرسی عالیترین مقام اجرایی را چیزی شبیه به یک تئوری مطرح و از آن به عنوان راه برونرفت از مشکلات یاد کرد با این توجیه که در حال حاضر عدالت جای خود را به اعتدال میدهد و آرام آرام گفتمان بعدی یا همان «عدالتطلبی رادیکال» جا باز میکند. این اظهارات نشان داد که صحبت از حضور یک نظامی بر مسند ریاستجمهوری موضوعی است که طیفی از اصولگرایان در حال تئوریزه کردن آن هستند. چرا که همین دیروز دو راستگرای دیگر که اتفاقا هر دو سابقه نظامیگری دارند، سخنان پورمختار و فیاض را تأیید کردند.
حسین اللهکرم از پیشکسوتان سپاه پاسداران و رییس شورای هماهنگی حزبالله که مدت زمانی است میز و صندلی استادی دانشگاه را بر ترک موتور نشستن ترجیح میدهد یک نظامی استراتژیست را بر یک سیاسی استراتژیست برای تصدی امور شایستهتر میداند. او در پاسخ به این سوال که آیا مردم در انتخابات ١٤٠٠ به یک نظامی اقبالی نشان خواهند داد یا نه، گفته با توجه به شرایط منطقه «ایران تصمیم جدی دارد که وظیفه منطقهای خود را اجرا کند، چون میداند اگر اجرا نکند تجزیه میشود. در یک چنین وضعیتی به نظر من مردم به این سمت گرایش پیدا میکنند که فردی با تخصص لازم در این جایگاه قرار بگیرد.»
البته آنچه در لابهلای گفتههای اللهکرم بیش از تایید پیشنهاد پورمختار و تئوریزه شده آن از سوی فیاض به چشم میخورد، مصداق یک کاندیدای نظامی است. او گرچه قالیباف و محسن رضایی را جز گزینههای مطلوب میداند، اما قاسم سلیمانی را چهرهای نظامی و استراتژیک میداند که در عصر تخریب و تهدید برجام میتواند سکاندار مناسبی باشد. حسین اللهکرم معتقد است «مردم توانمندی آقای سلیمانی را در مسایل استراتژیک دیدهاند». از سویی منصور حقیقتپور، مشاور علی لاریجانی و از چهرههای نزدیک به قاسم سلیمانی و البته از سپاهیان سابق هم در گفتوگو با رویداد ٢٤ «لیاقت و شایستگی» را اولویت میداند با این حال او «شرایط بینالمللی و منطقهای» و اشاره به «حرکت قوی و منسجم سیستمی برای توسعه همراه با عدالت» را مقدمات مناسب دانستن گزینه نظامی میداند و او هم اتفاقا از سردار قاسم سلیمانی به عنوان گزینه مطلوب نام برده است. حقیقتپور گفته است: «مردم یک نظامی را انتخاب نکنند چوبش را میخورند.»
به کجا چنین شتابان؟ تومن از دلار پرسید
ابتکار در شماره امروزش یادداشتی با موضوع نوسان شدید بازار ارز و تأثیر آن بر امنیت روانی مردم به قلم علی آهنگر نوشت: یکشنبه ١٩ فروردین ٩٧ به عنوان روز پر التهاب ارز و دلار در تاریخ اقتصاد ایران ثبت خواهد شد. روزى که دلار مرز دهشتناک پنج هزار و هشتصد تومان را درنوردید و به دامنه اضطراب شش هزار تومان نزدیک شد. سکه از یک میلیون و نهصد هزار تومان گذشت و در عین حال شاخص هاى بورس در بازار سهام افت لحظه به لحظهاى را شاهد بود.
افزایش شدید و ناگهانى نرخ دلار در حالى رقم مى خورد که قیمت آن یک سال پیش، یعنى در روزهاى نخست فروردین ٩۶ بیشتر از ٣٨٠٠ تومان نبود. این رقم هر چند که در بهمن ماه سال گذشته روزهاى پر نوسان و نگران کننده اى را پشت سر گذاشت و به قیمت ۴٩٠٠ تومان رسیده بود، ولى با سیاست گذارى موقت بانک مرکزى سرانجام با سال ٩۶ در کانال ۴٨٠٠ تومان خدا حافظى کرد.
روزهاى تعطیل و گشت و گذار و دیدهبوسىهاى عید با گوشه چشم هاى گرانى ارز هم بیگانه نبود. میهمانها پس از عید مبارکى و احوالپرسىهاى معمول خبر از عبور دلار از پنج هزار و ده تومان مىدادند. بزرگترها مىگفتند خدا بخیر کند. تعطیلات دامنهدار ٩٧ سرانجام به پایان رسید و جادهها از قفل ترافیکى و جنگلها و درختان از هجوم وحشتناک شکسته شدنها و آتشسوزى نفس تازهاى کشیدند که حملهکنندگان به بازار ارز و سکه چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را.
اما چرا؟! چرا و به چه دلیل دلار، یورو و سکه فقط در طول یک یا دو روز آغازین کارى در سال جدید به ناگاه سرسامآورترین گردنههاى گرانى را طى کردند؟! دانش اقتصاد حکم مىکند که ریشههاى گرانى ارز را در دلایل اقتصادى جست و جو کنیم. اقتصاد مىگوید که ارز هم نوعى کالا است و قانون ساده عرضه و تقاضا نرخ آن را تعیین مىکند. در چنین بایستهاى باید ببینیم در روند عرضه دلار چه اتفاق ناگوارى رخ داده است که تقاضا و در نتیجه قیمت به حد مشقت رسیده است. مىدانیم که عمده منبع تامین دلار در کشور ما وابسته به تولید و فروش نفت است. در ماههاى اخیر هیچ اتفاق بدى براى تولید و فروش نفت و در نتیجه ارزآورى آن نیفتاده است. بعلاوه، قیمت جهانى نفت در کانال هفتاد دلار روزهاى آرامشِ دلنشینى را براى همه کشورهاى تولید کننده نفت رقم زده است. امیدبخشتر آن که هیچ تهدیدى هم براى بازار جهانى و نیز ملى و کشورى عرضه نفت و قیمت آن در آینده وجود ندارد. پس گرانى مشقت بار دلار در بازار تهران به هیچ روى دلایل اقتصادى نمى تواند داشته باشد.
اگر چنین است پس دلایل گرانى موحش ارز را باید در بازار سیاست و علتهاى روانى پىجویى کنیم. در علتهاى سیاسى، همه چیز به ترامپ و ١٢ ماه مى یا ٢٢ اردیبهشت برمىگردد. ٣۳ روز دیگر تا تعیین تکلیف برجام توسط رئیسجمهورى پیشبینىناپذیر مانده است. همچنان که جهش قیمت دلار را هیچ دلیل عقلى و اقتصادى پشتیبانى نمىکند، خروج آمریکا از برجام نیز با هیچ گزاره معقول سیاسى و اندیشمندانه حمایت نمىشود. ولى نکته این است که رئیسجمهورى خارج از گزارههاى عقل سیاسى بر بزرگترین قدرت اقتصادى و نظامى جهان حاکم شده است.
در چنین شرایطى، روحها و روانها بیش و پیش از هر چیزى آزرده مى شود. امنیت روانى به مخاطره مىافتد و اقتصاد آسیبپذیر مىشود. موجودىهاى پولى و سرمایهاى به گونههاى امنیت دارى مانند دلار تبدیل مىشود و سرمایهها از بازار نااطمینانى داخلى به بازارهاى داراى امنیت خارج از کشور مهاجرت مىکند. بنا براین، راه چاره و علاج در چنین شرایطى طبیعتا نه راهحلهاى اقتصادى و تزریق ارز به بازار، که بازگرداندن امنیت روانى و اعتماد به آینده کشور در سپهر دیپلماسى جهانى است.
مسأله بیتعهدی به وطن در بازار دلار!
احمد حاتمییزد کارشناس بازارهای مالی طی یادداشتی در روزنامه شهروند با اشاره به اینکه پدیده نوسان ارز، نه مسأله اقتصادی که به مسأله فرهنگی تبدیل شده است، نوشت: نوسانات عجیبوغریب دلار در بازار ایران درحالحاضر نه یک پدیده اقتصادی که از نظر من یک پدیده فرهنگی است! ماجرا نه به کمبود ارز برمیگردد و نه اتفاق خاصی در اقتصاد ایران رخ داده است که بهای اسکناس آمریکایی را به بیشتر از ٥هزار تومان برساند. در شرایط فعلی درآمد ارزی ایران بیشتر از مخارج ارزی است، بنابراین کمبود دلار وجود ندارد که قیمت تا این حد صعود کند و از طرف دیگر تراز بازرگانی کشور هم مثبت است، این یعنی اینکه تقاضای اضافه برای دلار وجود ندارد. با این وجود ما میبینیم که در بازار صفهای طولانی تشکیل میشود و صرافیها کرکره را پایین میکشند و تابلوی قیمتها را برمیدارند.
ماجرا چیست؟ ماجرا به همین تهدید ترامپ برای خروج از برجام برمیگردد که در ایران یک ناامنی روانی ایجاد کرده است و افراد برای خرید دلار به بازارها هجوم آوردهاند. بیشتر افرادی که بازار ارز را به تنش کشیدهاند، درحال خروج سرمایههایشان از ایران هستند، اما مگر چقدر میتوانیم ارز به بازار تزریق کنیم که عطش سیریناپذیر این افراد برای تبدیل سرمایههایشان به دلار فرونشین کند. یکمیلیارد دلار؟ ١٠میلیارد دلار؟ ٣٠میلیارد دلار؟ یا به اندازه کل درآمد ارزیمان؟ ... آیا همه درآمد ارزی را به این افراد بدهیم تا بروند و در کشورهای دیگر ملک و املاک بخرند و درنهایت ارزی هم به کشور برنگردد؟ محصول این اتفاق چیست؟ فقیرترشدن فقرا و فشار به سایر اقشار... .
بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم دولت مدام ارز به بازار تزریق کند تا این عطش تمام شود و بهای دلار افت کند، انتظار درستی نیست. این مسأله یک پدیده فرهنگی است و در شرایطی که در ایران هیچ اتفاق خاصی رخ نداده است، عدهای بدون کوچکترین عرق ملی و احساس وطندوستانه شرایط اقتصادی کشور را با چالش مواجه میکنند.
این افراد بیشتر سرمایهداران و پولدارهایی هستند که تعهدی به وطن احساس نمیکنند. حجم خروج سپردههای کلان بانکی و تبدیل آن به دلار و خروج ارز از کشور نشان میدهد که آنها درصدد خروج سرمایههای خود از ایران هستند، بدون اینکه رخداد خاصی دارایی آنها را تهدید کند.
دسته دوم گروهی هستند که با هدف دلالی اقدام به خرید دلار میکنند، اما ارزها را در کشور نگه میدارند و درصدد آن هستند که با افزایش قیمت، سودی به دست آورند. این دسته به اصطلاح سفتهبازان هستند، بنابراین در این شرایط دلیلی وجود ندارد که دولت بخواهد کار خاصی انجام دهد و مثلا ارز بیشتری به بازار تزریق کند.
اینکه این بیثباتی و ناامنی روانی تا چه زمانی ادامه پیدا کند، مشخص نیست. ممکن است ترامپ در اردیبهشتماه هم از برجام خارج نشود و بگوید به دلیل مخالفت اروپاییها ٣ ماه دیگر در برجام میماند و به این ترتیب به شرایط بیثباتی در اقتصاد ایران تداوم دهد. از نظر من در این شرایط باید برای مردم فرهنگسازی شود که این شیوه مواجهه با بازار ارز شیوه درستی نیست و ضدمنافع ملی به شمار میآید.
گزینههای ایران در صورت خروج آمریکا از برجام
رضا نصری تحلیلگر مسائل بین الملل در سرمقاله امروز روزنامه ایران با اشاره به سخنان اخیر دکتر علی اکبر صالحی نوشت: رئیس سازمان انرژی اتمی - دکتر علی اکبر صالحی - درباره آینده برجام و خروج امریکا از توافق هستهای گفته است: «وظیفه ما در سازمان انرژی اتمی آمادگی برای برگشتپذیری است. یک هزار و ٤٤ سانتریفیوژ ما در فردو نصب شده، ولی در خلأ هستند و گازدهی نمیشوند. ما میتوانیم در عرض چهار روز گازدهی کرده و غنیسازی ٢٠ درصد را انجام دهیم.» پیش از این نیز دکتر صالحی در واکنش به اقدامات دولت ترامپ، خاطرنشان کرده بود که دولت ایران به برهم زنندگان برجام «ضرب شست ویژهای» نشان خواهد داد. این قبیل اظهارات دکتر صالحی این نگرانی را نزد برخی تحلیلگران ایجاد کرده که مبادا «تهدید»های او مورد بهرهبرداری سیاسی از جانب دولت ایالات متحده امریکا قرار گیرد و راه را برای اقدامات خصومتآمیز آنها علیه ایران هموارتر سازد. از این رو، ذکر چند نکته در این باره ضروری است: اول اینکه اظهارات دکتر صالحی نه تنها اظهارات جدیدی نیست، بلکه اظهاراتی معلوم و برخاسته از متن برجام است.
در واقع، اگر در روند مذاکرات هستهای دولت امریکا و متحدین غربی آن همواره بر ضرورت ایجاد یک ساز و کار «برگشتپذیری تحریمها» (Snap back) تأکید داشتند، تیم مذاکرهکننده ایران نیز متقابلاً بر این نکته تأکید داشت که تعهدات و اقدامات «فنی» ایران نیز باید به همان تناسب «برگشتپذیر» باشد. در نهایت، تیم مذاکرهکننده ایران توانست در مقابل مکانیسم «برگشتپذیری تحریمها» یک مکانیسم «برگشتپذیری» تعهدات ایران را نیز تعبیه کند که از آن در صورت لزوم به عنوان اهرم یا ضمانت اجرایی استفاده کند. به عبارت دیگر، اظهارات دکتر صالحی بیش از اینکه «تهدید» یا بی ملاحظگی محسوب شود، نوعی «یادآوری» است! دوم اینکه اظهارات دکتر صالحی اشاره به «تعادل درونی» توافقی دارد که هر بند آن مشخصاً و دقیقاً در توازن (یا موازنه) با یک بند دیگر تنظیم و نوشته شده است. به عبارت دیگر، اشاره دکتر صالحی به قابلیت برگشتپذیری تعهدات ایران حاوی این پیام است که برهم زدن «تعادل درونی» برجام - از طریق «اصلاح» موارد سهگانهای که امریکا «نقض» توافق میخواند - ممکن است در نهایت به فروپاشی کُل عمارت منتهی شود. این پیام برای آن دسته از کشورهای اروپایی که در پی سیاست «راضیسازی» ترامپ از طریق «تکمیل» یا «اصلاح» چند بند از برجام هستند، بسیار حائز اهمیت است. به عبارت دیگر، دکتر صالحی به «عقلای جمع» یادآوری میکند که نه تنها ایران به هر یک از اقدامات و «اصلاحات» آنها پاسخ متناسبی خواهد داد، بلکه برهم زدن ناخواسته تعادل حاکم بر «ساختار توافق» ممکن است نتیجهای برخلاف تصور آنها در پی داشته باشد.
سوم اینکه اظهارات دکتر صالحی در خلأ بیان نشده و باید آنها را طبیعتاً با توجه به فضای حاکم در واشنگتن ارزیابی کرد. در واقع، ناظران صحنه سیاسی امریکا بخوبی میدانند که از ماه اکتبر تاکنون کشمکش جدی و شدیدی میان طرفداران و مخالفان برجام در واشنگتن آغاز شده است. در یک طرف ماجرا، موافقان برجام بر این نکته تأکید دارند که خروج یکجانبه دولت ترامپ از برجام تبعات و پیامدهای سنگینی برای امریکا در پی خواهد داشت و مدام در مورد واکنشهای احتمالی ایران هشدار میدهد. از سوی دیگر، مخالفان برجام مدام بر این نکته اصرار میورزند که ایران- با وجود شعارهای تندی که میدهد- هیچ واکنش ویژهای به خروج امریکا از توافق هستهای نشان نخواهد داد و بی وقفه تلاش میکنند رئیس جمهوری بیتجربه، ناآگاه و تاجرمسلک خود را به این نتیجه برسانند که برهم زدن برجام هیچ هزینهای برای او در بر نخواهد داشت. حال، در میان این نزاع، دکتر صالحی دو نکته مهم را به بحث آنها اضافه کرده است تا کفه ترازو را به نفع ایران متمایل سازد. یک نکته او حاوی یک فاکت و حقیقت آشکار در مورد قابلیتهای برگشتپذیری ایران بود؛ و دیگری حاوی یک «ابهام» در مورد آنچه «ممکن است» ایران انجام دهد: در نکته اول او تأکید کرده که اولاً ایران قابلیت و اراده برگشتپذیری را دارد و در نکته دوم گفته است ایران «ضرب شست ویژهای» به آنها نشان خواهد داد و آنها را- به زعم دبیر شورای عالی امنیت ملی- «شگفتزده» خواهد کرد. شایان ذکر است که این نکات ظاهراً چنان در فضای رسانهای امریکا و بر جدال دو جناح موافق و مخالف تأثیر داشت که بلافاصله پس از بیان آن توسط دکتر صالحی، دو تن از سرسختترین لابیستهای ضدایرانی در امریکا، طی مقالهای در روزنامه واشنگتنپُست، تلاش کردند تأثیر کلام رئیس سازمان انرژی اتمی ایران را خنثی کنند و مجدداً بر این «روایت» تأکید ورزند که خروج ترامپ از برجام هیچ تأثیری بر موقعیت و وضعیت امریکا نخواهد گذاشت!