آن گونه که در زندگینامه مسعود مولوی وردنجانی آمده، این پروفسور سابق و دکتر امروز هوش مصنوعی، فردا سهشنبه 28 فروردین، 32 سالگی خود را جشن خواهد گرفت. دوازده سال از این 32 سال، آیینه غمباری از فریب مقامات سیاسی ایران با ادعاهای پوچ علمی است؛ آن قدر پوچ که از همان دوازده سال پیش، جمعی از اساتید دانشگاه، فریاد برآوردند که با دامن زدن به این ادعاها، علم را بیاعتبار و عقبماندگی علمی کشور را تشدید نکنید.
به گزارش «تابناک»؛ بنا به اعلام اصلیترین رسانههای هوادار رئیس دولتهای نهم و دهم، مسعود مولوی دکترای هوش مصنوعی و ادمین گروه اجتماع بزرگ ایرانیان دیداری، روز گذشته با «دکتر» احمدینژاد دیدار کرده و پس از انتشار محتوای مهم این دیدار ـ که به «ایجاد یک ساختار اجتماعی برای مطالبه حقوق مردم و استیفای حق مظلومان از ظالمان» اختصاص داشته ـ این مخالف دیروز که امروز شیفته احمدینژاد شده، به مراجع قانونی احضار شده است!
برای احضار مولوی مدعی داشتن دکترای هوش مصنوعی از دانشگاه آریزونا، به مراجع قضایی دلایل فراوانی در فضای مجازی وجود دارد. مسأله این گزارش این موضوع نیست، بلکه این است که رئیس دولت های نهم و دهم ـ که همواره خود را کارشناسی معرفی میکرد که به مسائل نگاه علمی دارد ـ چطور توانایی یک ارزیابی اولیه مدعیات مولوی را ندارد و قربانی جعلیاتی شده که دوازده سال است همگان از آن اطلاع دارند؟
پیشینه داستان مسعود مولوی وردنجانی حداقل به زمستان سال 1385 برمیگردد. این دانشآموز سابق یک هنرستان فنی حرفهای که در دوره کاردانی عمران دانشگاه آزاد واحد نجفآباد پذیرفته شده بود، شروع به طرح ادعاهایی کرد که به سرعت به رسانههای مکتوب و حتی صدا و سیما راه یافت و به عنوان یکی از نمونههای پیشرفت علم در دانشگاه آزاد در معیت عبدالله جاسبی به دیدار مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی برده شد و روزنامه همشهری از انتصاب وی به عنوان مشاور رباتیک شهرداری تهران نوشت.
خلاصه برخی از ادعاهای اصلی مولوی این بود که شاهین رباتیکی ساخته که فناوری آن حتی در اختیار آمریکا و ژاپن هم نیست؛ سیستم هوش مصنوعی طراحی کرده که شرکتهای آمریکایی حاضرند برای خرید آن دویست میلیون دلار پول بپردازند و حضرت استاد چنان در علم و فناوری پیش رفته که در یک سخنرانی علمی در خارج از کشور گفته، وقت آن رسیده که دانشمندان دیگر کشورها برای استفاده از علم او، آموختن زبان فارسی را آغاز کنند.
برای همه آنهایی که دروس مقدماتی مهندسی را هم آموخته بودند، روشن بود که این ادعاها چقدر پوچ و میانتهی هستند، ولی نمیشد از مقاماتی که در فضای پرهیاهوی سیاسی، هزار گرفتاری و مشغله دارند، انتظار داشت خودشان به سرعت به واقعیت ماجرا پی ببرند.
اساتید دانشگاه که میدانستند ماجرا از چه قرار است، به سرعت واکنش نشان دادند و مدتها از ابتکارات و اختراعات شگفتانگیز پروفسور مولوی خبری نبود تا این که از سال گذشته، این چهره قدیمی دنیای علم و فناوری، این بار با ادعای اخذ دکترای هوش مصنوعی از دانشگاه آریزونا به صحنه برگشت. در حالی که نه میتوان از وی مقالهای پیدا کرد که برای کسب مدرک دکترای هوش مصنوعی به کار آید و نه جستجوی نام وی در فهرست فارغالتحصیلان دانشگاه آریزونا به نتیجهای میرسد.
احمدینژاد و داستان تلخ اطرافیان یک رئیسجمهور
ظاهرا نخستین و انشاءالله آخرین مقامی که در دوره اخیر، مجذوب نخبگی «دکتر مولوی» شده، محمود احمدینژاد است که به وی وعده داده، در 24 ویدئوی یک ساعته به پرسشهایی که وی به نمایندگی از نخبگان از رئیسجمهور سابق خواهد پرسید، پاسخ دهد.
همزمان احمدینژاد در جبههای دیگر درگیر است. 43 تن از وزرا و معاونین رئیسجمهور در دولتهای نهم و دهم، بیانیهای صادر و از مواضع و رفتارهای رئیس سابق خود اعلام برائت کردهاند. هواداران احمدینژاد برای اعتبارزدایی از بیانیه دوستان سابق خود، به پاسخ جالبی متوسل شدهاند و میگویند که اگر این افراد اکنون وزنی دارند و صدایشان شنیده میشود، تنها برای این است که احمدینژاد دست آنها را گرفته و از نردبان شهرت و قدرت بالا کشیده است.
هرچند این ادعا درباره تعدادی از وزرا و اطرافیان احمدینژاد صادق است، پرسش سختتری را برای باقی مانده هواداران احمدینژاد به بار خواهد آورد. چرا احمدینژاد در شناختن نخبگان واقعی و ارتباط برقرار کردن با آنان ضعیف بود و ضعیف ماند؟ چرا سیزده سال پس از پا گذاشتن به عالیترین سطح سیاست در ایران، «دکتر احمدینژاد» برای پیشبرد اهدافش به «دکتر مولوی وردنجانی!» رو انداخته است؟
از تولد خواجه نظامالملک، وزیر مقتدر و دانشمند سلجوقیان که در سیاستنامه نوشته «چون مردمان خواهند که از خوی و عادت پادشاه بدانند، از ندیمانش قیاس کنند. اگر ندیمانش خوشخوی و گشادهطبع و بردبار و جوانمرد و ظریف باشند، بدانند که پادشاه، خوشخوی و خوشطبع و نیکوسیرت و پسندیده عادت است و اگر ندیمانش ترشروی و خویشتن ساخته و مستخف و متکبر و بخیل و محالطلب و رعنا باشند، بدانند که پادشاه، ناخوشطبع و بدخوی و بدساز و بدسیرت است و کفبسته و متهور»، هزار و یک سال گذشته است!