گفتگو در افق وجود

بررسی امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب
کد خبر: ۷۹۵۲۷۰
|
۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۱۰ 01 May 2018
|
522015 بازدید

در دو نشست با عنوان «افق گفتگو» که با حضور سه استاد و پژوهشگر فلسفه، دکتر میلاد نوری، دکتر مجید احسن و دکتر محمدمهدی اردبیلی، در تاریخ سوم و دهم اردیبهشت و در محل اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی ایران، برگزار شد، مضمون دو نشست، تلاش برای نزدیکی بیش از پیش به منظری بود که درآن، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، نه همچون دو امر جدا و بی‌ربط، بلکه به عنوان نقش‌آفرینان عرصۀ واحد حقیقت معرفی شوند. در ادامه گزارشی از دو نشست را می‌خوانید.

رویکردها به امکان گفتگو

جلسه با طرح این سوال توسط نوری آغاز شد که گفتگو چه معنایی دارد و به چه معنایی ممکن است؟ اردبیلی در پاسخ به این سوال از رویکردهای متنوع به مفهوم «گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب» اشاره کردند. رویکردهای «امتناعی»، «جزمی»، «تطبیقی» و «کثرت‌گرا» و نهایتا «گفتگو به تعریف ایشان» بسیار جدید می‌نمود. بنابر نظر وی، اگر دیدگاه ما موافق با رویکرد امتناعی گفتگو بود که هر نوع منطق و موضوع مشترک را نفی می‌کند، هرگز کنار هم نمی‌نشسیتم و تلاش نمی‌کردیم چنین امکانی را مورد بررسی قرار دهیم؛ نیز اگر رویکرد جزمی داشتیم که سنت فکری خود را اصیل و درست تلقی کرده و سنت دیگر را محتاج به خود می-شمردیم، نمی‌توانستیم از امکان گفتگو دفاع کنیم یا برای بررسی چنین امکانی دست به کار شویم؛ همینطور اگر گفتگو همان تطیبق ‌بود، باید به عنوان جریانی خارج از فرآیند تفکر، صرفا به مقایسه وجوه اشتراک و افتراق می‌پرداخت و جز توصیف آنچه رخ داده است، کمکی به حال کسی نمی‌کرد. اردبیلی باور داشت که ما چون به «امکان گفتگو میان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب» امید داریم، آن را مورد بررسی قرار داده‌ایم، اگرچه این گفتگو از سنخ دردودل هم نیست که دو سنت متفاوت فقط برای فرار از تنهایی به آن روی آورده باشند. به باور او «گفتگو» در افقی فراتر از تمام این معانی رخ می‌دهد و طی آن بده‌بستانی شکل می‌گیرد و در مسیری میان دانستن و ندانستن پیش می‌رود. اما این گفتگو به ضرورت و هدفی باید رخ دهد و نیز مستلزم وجود مبنای مشترکی است که این گفتگو را ممکن سازد.

اشتراکات دو سنت

اردبیلی در ادامه سخنانش، ضرورت چنین گفتگویی را حول مفهوم «انسداد» که شرایط بغرنجی را برای سنت‌های فکری ایجاد می‌کند، تبیین کرد؛ که باید بر اساس اشتراکات و مبانی مشترک از آن‌ها عبور کرد. اشاره ایشان به اشتراک فرهنگی-دینی در چهره ابراهیم (ع) و زبان مشترکی بود که بر مبنای محوریت فلسفه یونان ترسیم می‌شود. اما مسئله آن است که دو طرف گفتگو باید این اشتراکات را به رسمیت شناسند و نیز خود را محتاج به برقراری چنین گفتگویی بدانند.

افقی فراتر

در نقد اردبیلی، نوری چنین استدلال کرد که اگر اشتراکات تاریخی را به رسمیت شناسیم، باید تفاوت‌های تاریخی را نیز به رسمیت شناسیم، مسئله‌ای که احسن هم به آن اشاره داشت. به باور او، تفاوت‌های تاریخی نه فقط میان فلسفه غرب و فلسفه اسلامی، بلکه میان فلسفه‌های فلاسفه گوناگون وجود دارد؛ و ما را بر آن خواهد داشت تا امید به گفتگو را کم‌رنگ‌تر ساخته و به آن دل نبندیم. از نگاه احسن، باید به اشتراک والاتری امید بست، اشتراکی که انسداد‌ها را نیز توضیح دهد. ما با دانشی به نام «دانش فلسفی» مواجهیم، که موضوعی به نام «واقعیت» دارد. این دانش گاه نزد مسلمین پرورش یافته است و گاه نزد مسیحیان و نیز در فلسفه‌های شرق دور نیز مورد توجه و بررسی بوده است. اگر به این موضوع واحد توجه کنیم، آنگاه اشتراکی مهمتر خواهیم یافت که گفتگو نه فقط میان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، بلکه گفتگو میان هر اندیشه‌ای را ممکن می‌سازد. ازهمین‌جهت، رویکرد تاریخی به اشتراکات دو سنت، برای رسیدن به امکان گفتگو دردسرساز است، زیرا همیشه تاریخ بیش از آن که محل اشتراکات باشد، محل اختلافات بوده است. پس باید «وجود بما هو وجود» یا اصل «واقعیت وجود دارد» را جایگزین اشتراکات تاریخی ساخت؛ زیرا نه دیالوگ، بلکه مونولوگ نیز فقط با آن ممکن است.

مواجهه فلسفه اسلامی و مدرنیته

احسن باور داشت که مسئلۀ ما، نه گفتگوی فلسفه غرب و فلسفه اسلامی، بلکه گفتگوی سنت و مدرنیته است، زیرا اشتراکاتی که اردبیلی به آن اشاره کرد، زمینه خوبی را برای گفتگوی فلسفه قرون وسطی و فلسفه اسلامی فراهم می‌آورد، اما مراد ما از گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب این نیست. آنچه مسئله است، چرخش سوبژکتیو است که در فلسفه مدرن رخ داده است. زمین بازی فلسفۀ مدرن سوبژکتیویسم است و این اتفاقی است که برای فلسفه اسلامی رخ نداده است. اساسا باید گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را این بدانیم که فلسفه اسلامی در مواجهه با سوبژکتیویسم چه چیزی برای گفتن دارد. آیا آن را می‌پذیرد یا انکار می‌کند؛ و یا به تعبیر دکتر اردبیلی همدلی نقادانه‌ای با آن دارد. عبور از فاصله دو سنت صرفا بر اساس اصل اساسی «واقعیت وجود دارد» ممکن می‌شود که بر اساس زمینه‌های مشترک تاریخی، دینی و فلسفی می‌توانند به زبان مشترک برای گفتگو دست یابند.

نتیجه نشست نخست

در انتهای نشست نخست، نوری در جمع‌بندی جلسه گفت که هم گفته‌های دکتر اردبیلی و هم گفته‌های دکتر احسن در نشست نخست، درست است. او باور داشت که امروزها کار جهان در هم است، انسانیت و تمدن در همه زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دچار نزاع و کشمکش است. گفتگو مرده و وضعیت اسفناکی در جهان حاکم است. این وضعیت آن چیزی است که باید از آن عبور کرد و این عبور تنها با گفتگو ممکن است. به تاکید نوری پیشگامان این گفتگو باید فلاسفه باشند، زیرا ذات فلسفه آن است که در جستجوی حقیقت باشد. هیچ سنت فکری بی‌نیاز از سنت‌های فکری دیگر نیست، اما جزمیت راه را بر گفتگو می‌بندد. تنها طی پرسش‌های متواضعانه بر اساس یک سنت و پاسخ‌های متواضعانه بر اساس سنت دیگر است که امکان تحقق گفتگو وجود خواهد داشت، گفتگویی که چه بسا ماهیت طرفین را دچار بازخوانی و تحول سازد؛ اما چه باک؟ فلسفه‌ای که از تغییر و تحول بترسد، فلسفه نیست. اما این گفتگو چه روشی دارد و باید چه مسیری طی کند و به بررسی چه موضوعاتی بپردازد؟

مسئله نشست دوم

طرح مسئله نوری در نشست دوم، با این مبنا آغاز شد که اگر امکان گفتگو را به رسمیت می‌شناسیم، باید برای این گفتگو منظق و روشی پیش نهیم که پرسندگان و جویندگان حقیقت از طریق آن حرکت کنند. اهمیت این مسئله در آن است که اصل «امکان گفتگو» بدون روش و منطق منتفی است و آنگاه تمام انسدادهای پیش‌گفته بازخواهند گشت و امیدی به عبور از آن‌ها نخواهد بود.

غایت و روش

اردبیلی در پاسخ این سوال که روش گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب چه باید باشد، تاکید داشتند که بیشتر از روش، غایت این گفتگو است که اهمیت دارد. موی معتقد بود که هدف از گفتگوی فلسفی حل مسئله است. مسئله‌ای که هم اصل گفتگو و هم روش گفتگو را شکل می‌دهد. او باور داشت که مسئله‌ای که می‌تواند گفتگو و روش گفتگو را بیافریند باید متافیزیکی باشد، زیرا تمام مسائل فلسفی دیگر نهایتا متافیزیکی است، اعم از مسئله خشونت و فقر تا مسئله حکومت و مدرنیته؛ همگی مسائل متافیزیکی‌اند اما پیش از هر گفتگویی که بر اساس بررسی و برای حل مسئله رخ دهد، باید هر دو سنت به رسمیت شناخته شوند و نیز به درستی شناخته شوند. نقل قول ایشان از هگل که «باید شرایط و مقدمات تکوین ایده‌ها توضیح و تبیین شود»، چنین تفسیر شد که رفع جهل در گرو توضیح دقیق مبانی دو سنت است و همین امر امکان گفتگو را فراهم می‌آورد. وی ‌گفت: فلسفه اسلامی ظرفیت آن را دارد که کارگشایی کند و به مصاف مسائل کلان و مهم برود، اما این امر مستلزم گشودگی دیدگاه است، زیرا تا یک سنت نپذیرد که می‌توان جهان را به گونه دیگر دید، خودش را هم درست متوجه نخواهد شد. وی در همین راستا به نظریه حرکت جوهری، و نظریه جسمانیة‌الحدوث بودن اشاره کرد و باور داشت که این نظریات می‌توانند در گفتگو با فلسفه غرب کارگشایی کنند؛ اما لزومی ندارد حتما دو طرف گفتگو به معنای واقعی دو طرف باشند؛ بلکه ممکن است گفتگو در درون یک نفر رخ دهد که به هر دو سنت آشنا است و می‌تواند در درون خود به سوال و جواب‌های کارگشا بپردازد. کتابی که اردبیلی در اتمام حرفش معرفی کرد و باور داشت که نمونه‌ای خوب و سنجیده از گفتگویی منطقی میان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب است، کتاب «گفتگوی هگل و فلاسفه مسلمان» اثر سید حمید طالب‌زاده است.

ولی افتاد مشکل‌ها

احسن، در مواجهه با سوال نوری درباب روش و مسیر گفتگو، چنین گفت که هنوز نکته‌ای مانده است که بابد مورد توجه قرار گیرد و آن توجه دوباره به موانع و مشکلات هم توجه کند. او گفت که پیش از بررسی روش گفتگو و موضوعات متافیزیکی، باید این موضوع را بررسی کنیم که اساسا چرا موضوعِ «امکان گفتگو» برای ما مسئله است، درحالی‌که سقراط و افلاطون و ارسطو و ابن‌سینا و سهرودی و ملاصدرا گفتگو می‌کردند و هرگز این «امکان گفتگو» برای آنان مسئله نبود. به باور احسن، قبل از این که مسائل متافیزیکی مثل حرکت جوهری، یا جسمانیة‌الحدوث بودن نفس را مورد توجه قرار دهیم، باید بپرسیم که چه شده است که ما از «امکان گفتگو» سوال می‌کنیم. پاسخ ایشان این بود: ما با مدرنیته و چرخش سوبژکتیو مواجهیم. که برای ما بحران هویت درست کرده است. وقتی مسئله هویتی است، اختلافات هم جدی می‌شود. اما اگر سوبژکتیویسم و مدرنیته جدی نیست، چرا ما را دچار بحران هویت ساخته است. ما باید پیش از هر چیز این بحران هویت را به رسمیت بشناسیم. بنابراین نمی‌توان با برخی مسائل تکین به مطالعه تطبیقی پرداخت، بلکه باید به معاصرت روی‌آورد و براساس سنت فلسفی خود، به مطالعه و بررسی مسائلی پرداخت که از این سوبژکتیویسم برمی‌آید و ما هنوز به آن توجه نکرده‌ایم. نتیجه آن که اگر قرار است گفتگویی رخ دهد، در مواجهه فعالانه با سوبژکتیویسم رخ خواهد داد.

حاصل کار

دکتر نوری در جمع‌بندی جلسه دوم اظهار داشت که طرح موضوع «امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب» به‌خودی‌خود نتیجه مهمی است که سوای موضوعات و مفاهیم و رویکردهای مختلف باید آن را بازتعریف کرده و بارها درباب آن به گفتگو نشست. چون پیشتر چنین مرسوم بوده است که چه گفتگویی ممکن است میان دو سنت مطلقا متفاوت برقرار شود، درحالیکه نتیجه بحث ما نشان می‌داد که این دو سنت آنقدر هم متفاوت نیستند؛ شاید باور به این که ما ظرفیت چنین گفتگویی را در خود داریم، بهتر از این باشد که فکر کنیم، ما پاسخ مسائل را از پیش می‌دانیم، در حالیکه نمی‌دانیم. وی گفت که ما این گفتگو را به رسمیت می‌شناسیم و معتقد بود که علاوه بر کارهای مهمی که انجام شده، ازجمله «گفتگوی هگل و فلاسفه مسلمان»، به مرور بر حجم چنین کارهای افزوده خواهد شد، به این شرط که امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب به رسمیت شناخته شود.

 

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیت دلار
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات