مبادا «چشم امیدمان» بخوابد

دکتر قاسم کاکایی*
کد خبر: ۸۱۵۵۷۷
|
۲۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۴۲ 11 July 2018
|
6976 بازدید

اعتراض قانونی مردم آیا می‌تواند نشانه «امیدشان به اصلاح امور» باشد؟

امید از اموری است که در بعد «فردی» و «اجتماعی» قابل بررسی است. برای تحلیل اینکه چگونه می‌توان امید را در جامعه گسترش داد می‌توانیم امید فردی را الگو قرار دهیم و سپس آن را به جامعه به‌عنوان یک واحد زنده و ارگانیک تسری دهیم. امید مقوله‌ای «روانشناختی» و البته «اخلاقی» است. امید، هم خود محصول «اندیشه» است و هم تأثیرگذار بر «اندیشه» و «انگیزه» است.

فرق است بین زنده بودن ارگانیکی و زندگی کردن انسانی. ما در جهان فیزیکی نفس می‌کشیم ولو جبراً. اما در جهانی زندگی می‌کنیم که افکار، اندیشه‌ها، احساسات و حتی خیالات ما آن را می‌سازد. این ادراکات به نوبه خود ما را به سوی آمال، آرزوها و آرمان‌ها سوق داده و «ایجاد انگیزه» می‌کند، اصلاً خود ما «اندیشه»‌ایم و غیر آن هیچ. به قول

مولانا:
‌ای برادر تو همه اندیشه‌ای
مابقی تو استخوان و ریشه‌ای

اینجا است که بیم و امید، شادی و حزن معنا پیدا می‌کند. متعلق بیم و امید چیزی است مربوط به آینده و متعلق شادی یا حزن، چیزی است مربوط به گذشته یا حال. خود این صفات باعث می‌شوند تا رفتارهای مختلفی از انسان سر بزند؛ حرکت کند، بشتابد یا زانوی غم بغل گیرد و بنشیند، مواظبت و پیشگیری کند یا تلاش و برنامه‌ریزی.

«امید» و «رفاه» اگرچه هر دو، اموری مثبت هستند اما «رفاه» امری بیرونی و عینی و «امید» امری ذهنی و درونی است. بنابراین، نقش اصلی را اندیشه، معرفت و ادراک بازی می‌کند؛ اگر اندیشه مطابق واقع نباشد، امید واهی یا بیم بی‌مورد به وجود می‌آید و آرزوهای بلند و محقق نشده، یأس و ناامیدی به وجود می‌آورند. نشناختن استعدادها، توانمندی‌ها و داشته‌ها، ارزیابی غلط از مشکلات و موانع و بزرگ دانستن آنها نیز موجب ترس بی‌مورد و بیم بی‌جا می‌شود. همین‌طور است اگر امکانات و توانمندی‌ها را نبینیم و صرفاً به مشکلات بیندیشیم.

احتمالا واژه «استسباع» را شنیده‌اید؛ استسباع یعنی، کسی که در بیابان حیوان درنده‌ای را در نزدیک خود ببیند و هیبت آن حیوان به قدری باشد که وی جز به چشم، دندان و زور و پنجه آن حیوان نیندیشد که در این صورت قطعاً ترس همه وجودش را می‌گیرد و هیچ اندیشه دیگری، مثل فرار یا مبارزه در او شکل نمی‌گیرد، می‌ایستد و حرکت نمی‌کند و طعمه آن حیوان می‌شود.

برای مثال، اگر مسیری را به عرض 20 سانتی متر و طول 100 متر روی زمین برای شما مشخص کنند و به شما بگویند در این مسیر شروع به دویدن کن. شما براحتی در این مسیر خواهید دوید و به خط پایان خواهید رسید. بدون آنکه از مسیر منحرف شوید. اما اگر همین مسیر را در یک ارتفاع 1000متری از زمین قرار دهند آنقدر رعب و وحشت بر بسیاری از افراد حاکم می‌شود و آنقدر به افتادن فکر می‌کنند و به پایین می‌نگرند که نه آن جاده را می‌بینند و نه توان خودشان را. اینجا است که این افراد نمی‌توانند قدم از قدم بردارند. چه بسا ترس آنقدر وجودشان را می‌گیرد که می‌افتند. در حالی که نه مسیر تنگ‌تر و نه توان ما کمتر شده است؛ تنها چیزی که فرق کرده، نوع اندیشه و وضعیت روانی ما است. بندبازها را دیده‌اید که در سیرک روی بندها راه می‌روند و به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند، افتادن است و به تنها چیزی که می‌اندیشند، رفتن است.

بنابراین، فکر و اندیشه در این امور، حرف اول را می‌زند. باید «خود»، «استعداد»، «محیط» و «مشکلات»مان را بخوبی بشناسیم و در مسیر خویش «شجاعت»، «اعتماد» و «توکل» را با این شناخت، همراه کنیم. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا است، در کجا است و به سوی کجا روان است.»

همه این امور که در بعد فردی محل تأمل قرار گرفت، در مورد «جامعه» نیز صادق است. جامعه به شناخت خود، استعدادها و نیز مشکلات و موانعش احتیاج دارد. در جامعه باید «معرفت»، «عشق» و «محبت» ایجاد کرد تا آرمان‌آفرینی نماید و شور و حرارت بیافریند. معرفت و عشق و محبت همه باید صادق، بجا و بحق باشد و در مسیر رسیدن به آن آرمان باشد. چرا که چنین شناختی است که «امید» می‌آفریند.

اگر شکستی رخ دهد، ممکن است که غم و حزنی پیدا شود، ولی همواره باید امید به آینده بر حزن نسبت به شکست گذشته فائق آید. اگر پیروزی به‌دست آمد، غرور آن پیروزی باید باور ما را تقویت کند و بر امید ما بیفزاید نه آنکه ما را مغرور سازد و از رفتن باز دارد.

ترس علاوه بر اینکه ویژگی منفی است گاه می‌تواند مثبت هم باشد. «ترس مثبت» در شناخت موانع و مشکلات پیش می‌آید و وقتی توأم با شناخت توانمندی باشد، باعث مواظبت، احتیاط و حزم می‌شود. اما «ترس منفی» از «خیال کاذب» پیدا می‌شود؛ بیش از حد بزرگ دیدن موانع و مشکلات و دست کم گرفتن توانمندی‌ها و امکانات باعث چنین ترسی می‌شود. قرآن کریم در آیه 175 سوره آل عمران فرموده است: «این شیطان است که دوستان و مریدان خود را می‌ترساند» اما چگونه؟ با دروغ گفتن، با بزرگ کردن مشکلات و موانع، با وسوسه و تردید و کم رنگ کردن داشته‌ها و امکانات.

به این اعتبار، «اعتماد» با تکیه به واقعیت و داشته‌ها، نقش مهمی در امید دارد که اعتماد به خدا در رأس آن است. اعتماد به یکدیگر، اعتماد به داشته‌ها و اعتماد به مسئولان. همه اینها در مورد خود مسئولان نیز ساری و جاری است. آنان نیز نیاز به امید و اعتماد دارند؛ اعتماد به خدا، مردم و داشته‌ها.

رسانه‌ها نقش مهمی در ساختن «امید» و «اعتماد» یا نابود کردن آن دارند؛ می‌توانند نقش رحمانی بازی کنند یا نقش شیطانی. ایمان و تکیه به خدا انسان‌ها را مؤمن بار می‌آورد و وقتی فرد مؤمن شد، قابل‌اتکا شده، اعتماد اجتماعی بالا می‌رود و امید به یکدیگر افزایش می‌یابد.

اعتماد دوطرفه «مردم» و «مسئولان» بزرگترین عاملی است که می‌تواند امیدآفرین باشد. اگر این اعتماد از دست برود به تبع آن، «امید» نیز از بین می‌رود و به خفتگی می‌انجامد. در این فضا، حتی «اعتراض» نشانه امید است. اعتراض قانونی نشانه «اعتماد» است چراکه مردم حس می‌کنند این اعتراض قانونی می‌تواند موجب تغییر و بهبود شرایط‌‌شان شود؛ آنان امید به تغییر دارند.

اما اگر راه اعتراض بسته شد، دیگر امیدی در کار نخواهد بود و سردی و افسردگی رخ می‌دهد. دو رکن اصلی جامعه یعنی «مسئولان» و «قانون» باید موجب امید و اعتماد در مردم شوند. اما آنان که به جای «امید»، یأس و به جای «عشق»، نفرت و به جای «شناساندن»، دروغ و به جای ایجاد «آرمان واقعی»، انتظار و توقع بیجا را در جامعه پمپاژ می‌کنند، دانسته یا ندانسته (به تأیید آیه 175 سوره آل‌عمران) در راه شیطان گام برمی‌دارند و اگر تعلق خاطری به درخت جامعه و انقلاب داشته باشند، باید گفت اینان کسانی‌اند که بر سر شاخ نشسته و بن می‌برند.

*رئیس دانشکده الهیات دانشگاه شیراز

این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟