تحقیقات پلیس تهران از مردی که متهم است ۱۵سال قبل نوزاد دو ماههاش را به قتل رسانده در جریان است.
به گزارش جوان، چند روز قبل زن جوانی به اداره پلیس رفت و از شوهرش به اتهام قتل دختر دو ماههاش در ۱۵سال قبل شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: چندین سال قبل با شوهرم صمد ازدواج کردم. سالهای اولیه زندگی را در تهران سپری کردیم و سال ۸۲ که دو دختر به نامهای ستاره و پروانه و یک پسر به نام ارژنگ داشتیم برای کار روانه مشهد شدیم. آن زمان دختر کوچکم پروانه که دو ماهه و بیمار بود و همیشه گریه و گاهی هم تشنج میکرد. صمد خیلی عصبانی بود و وقتی گریههای پروانه را میشنید بیشتر عصبانی میشد تا اینکه روزی همراه او برای پیدا کردن کار به داخل شهر رفتیم. وقتی به خانه برگشتیم متوجه شدم پروانه خفه شده است. آن روز به گفته دو فرزند دیگرم، پروانه گریه میکرده و صمد هم پتویی روی دهان و سر او گذاشته بود و به ستاره و ارژنگ گفته بود که پتو را از روی سرش برندارند. وقتی به صمد اعتراض کردم همه ما را تهدید به مرگ کرد و من هم از ترس، موضوع را به خانوادهام یا مأموران پلیس اطلاع ندادم. چند سالی در مشهد بودیم تا اینکه دوباره به تهران برگشتیم و پسرم به سربازی رفت.
وی ادامه داد: در این چند سال صمد همیشه من و فرزندانم را کتک میزد و ما هم از ترس اعتراضی نمیکردیم تا اینکه مدتی قبل پسرم خدمت سربازیاش را تمام کرد و به خانه برگشت. پس از این صمد هر روز با ارژنگ درگیر میشد و او را تهدید به مرگ میکرد.
چند روز قبل باهم دوباره درگیر شدند که چاقویی برداشت و به ارژنگ گفت: همانطور که ۱۵سال قبل پروانه را به قتل رساندم الان هم، تو را به قتل میرسانم. به همین دلیل به اداره پلیس آمدم تا هم راز قتل دختر دو ماههام را پس از ۱۵سال بر ملا کنم و هم از قتل پسرم جلوگیری کنم.
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی مدیر روستا بازپرس ششم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین گام صمد را بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند.
وی در ادعایی گفت: من کارگرم و وضع مالی خوبی ندارم. من فرزندانم را دوست دارم و ادعای همسرم که مدعی است دختر دوماههام را به قتل رساندهام قبول ندارم. زمستان سال۸۲ پروانه به خاطر بیماریاش در بیمارستانی حوالی شهر ری بستری بود که پزشکان او را جواب کردند و قرار شد برای ادامه درمان در بیمارستان دیگری که امکانات بهتری داشت بستری کنیم، اما ما همان زمان برای کار به مشهد رفتیم و از طریق نهاد دولتی در یک کارخانه مشغول به کار شدم. روز حادثه همراه همسرم بیرون بودیم و وقتی به خانه برگشتیم، دیدیم پروانه که تشنج و فوت کرده است.
همان زمان با مجوز پزشکی در قطعهای از بهشت رضا دفن کردیم. چند سال بعد به تهران برگشتیم و در آپارتمان کوچکی که نهاد دولتی در اختیار ما گذاشته است زندگی میکنیم. چندی قبل پسرم سربازیاش تمام شد و به خانه برگشت. به او گفتم برای خودش کاری پیدا کند و کمک خرج خانواده باشد، اما گوش او بدهکار حرفهای من نبود تا اینکه روز حادثه با هم درگیر شدیم.
او به من فحاشی کرد و من هم او را زبانی تهدید کردم در صورتی که من فرزندانم را دوست دارم و الان نمیدانم چرا همسر و فرزندم این ادعا را مطرح کردهاند. در ادامه پرونده به دستور قاضی مدیر روستا برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن ادعای متهم در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.