محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران در گفت وگو با روزنامه رسالت در باره عدم حضورش در رسانه ها، مذاکره با امریکا، راه حلهای مشکلات اقتصادی و... صحبت کرد.
آقاي دکتر، اين روزها ترجيح مي دهيد کمتر در رسانه ها باشيد، علت چيست؟
اقتضائات شهرداري تهران و حضور ميداني بنده و همچنين افتتاح پروژه هاي مختلف شهري ايجاب مي کرد با رسانه ها گفت و گوي بيشتري داشته باشم و مردم را از آخرين اقدامات تيم مديريت شهري مطلع کنم اما اين روزها که نقش مشورتي بنده به واسطه عضويت در مجمع تشخيص پررنگ تر شده، سعي در ارتباط بيشتر با مردم در سراسر کشور و دريافت آخرين وضعيت از توده مردم و بررسي چالش هاي پيش رو و همچنين ارائه طريق و راهکار براي گذر از مشکلات دارم و احتمالا حضور کمتر بنده در رسانه ها از اين جهت است.
آقاي قاليباف، شايد يکي از مهم ترين و پرتکرارترين اخبار اين روزها مجددا مذاکره با آمريکا باشد؛ نظر شما در خصوص اظهار تمايل رئيس جمهور آمريکا براي ديدار با مسئولان ايران چيست؟
حرف من اين است که حتي اگر بياييم دشمني چندين و چندساله آمريکا با ايران را از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قبلتر از آن، فراموش کنيم و فرضمان را بگذاريم روي اينکه دشمني آمريکا با ما از سال ۱۳۹۲ تا الان آغاز شده است، مذاکره مجدد با آمريکاييها، عزت و موقعيت بينالمللي ما را مخدوش ميکند. ضمن اينکه به فرموده رهبري معظم انقلاب با دولتي که معاهدات بين المللي را بهراحتي و همانند آب خوردن، نقض ميکند، نميتوان تعامل کرد.
در حال حاضر هدف ترامپ از اين کار يعني اعلام مذاکره بدون پيش شرط با ايران اين است که توپ را در زمين ايران بيندازد و فشار را بر ايران بيشتر بکند در شرايطي که حريف شما بر اين باور باشد که از شما قوي تر است مذاکره موضوعيتي ندارد؛ زيرا نتيجه آن از پيش معلوم است لذا از يک منظر عقلاني، انجام مذاکره ميان ايران و آمريکا در شرايط فعلي به نفع ايران نيست.
نکته بعدي اين است که رفتار آقاي ترامپ در برخورد با رهبر کره شمالي و ساير رهبران جهان نشان مي دهد که وي علاقه مند آگاهي از مواضع طرف مقابل و خواستههاي او نيست و سعي مي کند بلافاصله بعد از هر نوع ملاقات، مذاکره و ديداري اين اقدام را به نفع خود تفسير کرده و از اين طريق تلاش کند موقعيت داخلي خود را تقويت کند لذا يکي ديگر از اهداف ترامپ از طرح مذاکره بدون پيش شرط آن است که بتوانند در آستانه انتخابات حساس کنگره آمريکا در ماه هاي پيش رو موقعيت خود را ارتقا بخشد.
مردم عزيز ما حتماً يادشان نرفته است که مدتي پس از تصويب برجام، اوباما رئيسجمهور وقت آمريکا، تحريمهاي جديدي عليه ايران را با رأي حداکثري کنگره، امضا کرد. با اين اوصاف چطور ميشود که ما مجدد پاي ميز مذاکره بنشينيم و به يک توافقي برسيم و مجدداً با تمديد يا تشديد تحريم آمريکاييها، تحقير شويم؟ مردم ما عزتشان را يکشبه به دست نياوردهاند که بخواهند با اعتماد مجدد به يک تاجرمآب منفعتطلب، آن را از دست بدهند.
ما از مذاکره هيچ هراسي نداريم. مذاکره نکردن با آمريکاييها، نه بر اثر ضعف يا ترس، بلکه به علت عزتمندي مردم ايران است. بنده در مورد اصل مذاکرات قبلاً هم گفتهام، الان هم ميگويم که مذاکره محل بده بستان است، مذاکره يک مبارزه است کما اينکه هنوز هم معتقدم با توجه به شرايط بينالمللي دو سه سال پيش، مجموعا برجام، به دو دليل موفقيت بزرگي بود؛ يکي آنکه در عرصه بينالمللي باوجود تمام تبليغات غرض ورزانه نادرست، ثابت کرديم که قابلاعتماد هستيم و اگر توافقي انجام بدهيم، پايش ميايستيم. دوم آنکه، آن بخشي از مردم عزيز و مسئولان محترمي که گمان ميکردند ريشه حل تمام مشکلات، در تعامل و توافق با آمريکاييها است، به اين نتيجه رسيدند که آمريکا بههيچوجه قابلاعتماد نيست. روي کار آمدن ترامپ هم به اين تلقي کمک کرد و مردم ما، ملموستر از قبل با واقعيت حريصانه و مشمئزکننده آمريکاييها روبه رو شدند.
آقاي قاليباف صحبت شما با علاقه مندان مذاکره با آمريکا چيست؟
به کساني که دم از مذاکره با آمريکا مي زنند، توصيه ميکنم ابتدا کمي تاريخ بخوانيد تا متوجه بشويد که اساس دولت و حکومت آمريکا بر پايه استثمار شکلگرفته است. دولت آمريکا دولتي است که اگر پايش بيفتد هيچ ابايي از مورد هدف قرار دادن صدها ايراني روي آبهاي خليجفارس ندارد. دولت آمريکا دولتي است که در زمان جنگ ايران با رژيم منحوس بعثي، با هواپيماهاي آواکس خود، مستقيماً در جنگ عليه مردم غيور ايران، دخالت کرد. حقيقت دولت آمريکا اين است. آنها هيچ ابايي از نابودي يک سرزمين و کشتن مردم آن ندارند و سابقه نحسشان در هيروشيما و ناکازاکي مؤيد اين امر است.
در عصر جهانيشدن، اولين اصل در نظام بينالمللي، حفظ منافع ملي است. مذاکره مجدد با آمريکاييها به ضرر منافع ملي ما است. حرف من اين است که اگر رئيس جمهور آمريکا قصد ديدار يا مذاکره مجدد با هر سطح از مسئولان ما را دارد ابتدا بايد به تعهدات خود در برجام بازگردد و انصراف خود از خروج برجام را اعلام و دستور اجرايي لغو تحريمهاي جديد عليه ايران را صادر کند وگرنه کدام انسان عاقلي است که در شرايط نابرابر تن به مذاکره دهد. اگر ترامپ در مواضع خود صادق است بايد همه تحريم هاي اعمال شده عليه ايران تا کنون را لغو کند تا زمينه مذاکرات برابر فراهم شود.
آقاي دکتر قاليباف برخي شرايط کشور را بحراني و در لبه پرتگاه مي دانند؛ نظر شما به عنوان مديري که بحران هاي مختلف را پشت سر گذرانديد چيست و چه راهکاري براي برون رفت از اين وضعيت پيشنهاد مي دهيد؟ مذاکره تا چه حد راهگشاي مسائل کشور است؟
اولا بايد در کنار مشکلات و بحران ها موفقيت هاي کشور را ببينيم و ذکر کنيم وگرنه دچار يأس و نااميدي خواهيم شد. ثانيا يقين بدانيد مسائل کشور قابل حل است؛ همانطور که در مناظرهها هم تأکيد کردم بهترين راه حل هر بحران و مشکل اقتصادي و حتي مبارزه با آمريکا، کار است و کار؛ واقعيت اين است که تجربه هاي گذشته به ما نشان مي دهد تکيه کردن بر قدرتهاي خارجي و در رأس آنها آمريکا براي حل مشکلات داخلي هيچگاه جوابگو نبوده و نخواهد بود و خروج ترامپ از برجام هم براي چندمين بار بر اين تجربه بزرگ صحه گذاشت و آن را تأييد کرد و بايد بدانيم و مطمئن باشيم منتظر سيب و گلابي غربي ها نباشيم بنابراين همانطوري که در متون ديني خودمان ياد گرفته ايم مؤمن از يک سوراخ دوبار گزيده نمي شود داستان ما با آمريکا داستان گفت و گوي برابر نيست بر همگان واضح است که ترامپ، موقعيت برابري براي ايران در مذاکرات قائل نيست اگر غير از اين بود وزير خارجه او ۱۲ پيش شرط براي مذاکره با ايران اعلام نمي کرد.
دولت در شرايط فعلي بايد توجه کند که اگر حمايتي از جانب رهبر انقلاب و ساير نيروهاي سياسي دريافت کرده است، معطوف به حل مشکلات اساسي کشور است و درباره مذاکره با آمريکا در شرايط فعلي اين اتفاق نظر وجود ندارد و در صورت انجام آن، بار ديگر اختلافات، تشديد شده و انرژي حاصل از همسويي سياسي يک ماه اخير به هدر خواهد رفت. واضح است که در همه نظام هاي سياسي اجماع در شرايط خاصي به وجود مي آيد و اگر معطوف به حل اولويت ها نباشد باعث بي اعتمادي مردم و گروههاي سياسي ميشود.
خيلي صريح بگويم که مسئله اصلي و اولويت کنوني ما مذاکره با ترامپ نيست. بلکه حل معضلات اقتصادي کشور و در رأس آنها مسئله نقدينگي است. مشخص است که مذاکره باعث حل مشکلات ساختاري اقتصادي ما نخواهد شد. حل مشکلات، سازوکار روشني دارد که با بهرهگيري از ظرفيتهاي علمي متخصصان، اعتماد به مديران جوان در رسيدن به يک برنامه مشخص اجرايي، و کار و تلاش بيامان براي اجراي آن برنامه امکانپذير است.
بنابراين حتي با فرض اينکه مذاکره احتمالي به نتيجهاي موقت منجر شود پيامد بلند مدت آن لاينحل ماندن مشکلات اقتصادي است که اکنون با آن مواجهيم.
ان شاء الله رويکرد دولت از مذاکره محوري به کار محوري تغيير کند و دولت مذاکره، دولت کار شود تا به مرور شاهد رضايت اجتماعي گسترده باشيم.