با وجود چندین دهه تلاش گروهی برای حذف قهرمان از سینمای ایران، اکنون آثاری ساخته میشود که قهرمان ایرانی، نقش پررنگی در آن دارد و برجستهترین آثاری که با این نگاه در معرض مردمک چشمان مخاطبان قرار گرفته، «تنگه ابوقریب» تازهترین فیلم بهرام توکلی کارگردان توانمند ایرانی است؛ فیلمی که با دیدنش میتوان یک حماسه فراموش شده را از بزرگترین جنگ معاصر خاورمیانه را درک کرد.
«تابناک»، مهدی خرمدل؛ بالاخره نوبت اکران فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی رسید؛ فیلمی که دقت در ساخت آن از عنوانش آغاز شده و فیلمساز تعمداً نام فیلم را منطقهای قرار داده که فراموش شده و در نظر داشته ممکن است نام این فیلم باز هم در درون داستان فراموش شود اما نام فیلم از خاطر نمیرود. توکلی در همین راستا عنوان انگلیسی فیلمش را «The Lost Strait / تنگه فراموش شده» در نظر گرفته و بر آن تکیه کرده است.
تنگه ابوقریب محصول یک فیلمسازی شتابزده و کمدقت نیست و در جای جای فیلم میتوان دریافت که روی جزئیات فکر شده و این جزئیات از ابتدا تا انتها به هم متصل شدهاند. وقتی آب هویجی که در آرامش پس از فروکش کردنِ موقت آتش جنگ توسط چند همرزم نوشیده میشود، در بازگشت متجاوز و اوجگیری نبرد با حسرت به یاد یکی از این مردان میافتد و وقتی «علی» شخصیت نوجوان رزمنده با بازی مهدی قربانی در مقام قهرمان داستان ذره ذره در سکانسهای پیاپی شکل میگیرد و درمییابیم او از چه شرایط سختی به میدان نبرد آمده است.
داستان این حماسه محدود است؛ اما توکلی به خوبی از پس پرورش دادنِ قصه برآمده و زندگی را در اوج جنگ به تصویر کشیده است؛ از جستجوی بازار توسط «خلیل» با بازی حمیدرضا آذرنگ و «عزیز» با بازی علی سلیمانی برای خرید یک گلسر پارچهای برای دخترش تا جمع آوری پول برای برای «حسن» با بازی امیر جدیدی و تلاش «مجید» برای مجاب کردنِ جواد عزتی به بازگشت کنار خانواده. زندگی اما حتی پس از شنیده شدن دوباره صفیر گلوله در سرزمین ایران متوقف نمیشود و در اوج جنگ، «حسن» در پی مادر کودکی میگردد که در میان جمعیت تنها مانده است.
بیان جزئیات بیشتر از فیلم به لو رفتن قصه میانجامد؛ اما برای درک نگاه هنرمندانه نویسنده و کارگردان «تنگه ابوقریب» که بهترین فیلم جنگی یک دهه اخیر و یکی از بهترین فیلمهای جنگی تاریخ سینمای ایران را ساخته، نمیتوان اشاره به برخی از این جزئیات نکرد و حق مطلب را ادا نمود. تنگه ابوقریب به خوبی نشان داده، در دوران نبرد چگونه یک گردان از مردم کف خیابان از پادگان دوکوهه به سمت منطقهای سوقالجیشی حرکت میکند و با گوشت و پوست خود میجنگند و دشمنی که پس از آتشبس بار دیگر به خاک ایران طمع کرده، عقب میراند.
فیلم از شعارزدگی که در نگاه اغلب فیلمسازان جنگی ایرانی مشهود است و حتی به فیلمهای غیرجنگیشان نیز سرایت کرده، فاصله دارد و مبارزان وطن در یک تصویر بزرگ همگی انسانهای معمولی هستند که دغدغههای زمینی دارند؛ اما در بزنگاه انتخاب، به سادگی خانه و کاشانه را رها میکنند و برای «دفاع» از این سرزمین و مردمش، همجهت با مرز ایران میشوند.
هرچند ثبت درامی که به بخشهایی از آن اشاره شد، به تنهایی هنرمندی خاصی میخواهد، تبحر کارگردان در افزایش پیوسته سرعت فیلم و شتاب ریتمیک در صحنه نبرد است. معمولاً کارگردانها برای به تصویر کشیدن صحنه یا از پلانهای متعدد و چینش مسلسلی آنها استفاده میکنند و یا اگر سراغ سکانس پلان میروند، یک خط آتش مشخص ترسیم میکنند و در یک مسیرِ مشخص که شکل خط اصلی میدان نبرد را دارد، یک ریل نصب کرده و با استفاده از تراوینگ فیلمبرداری میشود. البته این روشها نیز لزوماً ساده نیست و استنلی کوبریک برای ضبط صحنه نبرد فیلم «بری لیندون» مسیر مستقیم نبردی با طول بیش از 243 متر را طراحی و با ریل فیلمبرداری کردند.
با این حال آنچه بهرام توکلی در تنگه ابوقریب به عنوان تکنیک فیلمبرداری به کار برد، ثبت پلان سکانسهای با دوربینهای استوار در صحنه نبرد است. توکلی میتوانست صحنههای به شدت نزدیک به واقعیت فیلمش را با دوربین روی دست شلخته از ببین ببرد اما در این زمینه هوشمندان عمل کرده و توانسته سلسله وقایع پر جزئیات صحنه نبرد را در یک نمای طولانی پیش روی مخاطب قرار دهد و به تماشاگر نشان دهد که در سکانسهای پیشین، آوارگان دقیقاً از چه میگریختند و رزمندگان به سو چه میشتافتند.
فیلمبرداری پلان سکانسهایی که گاهی به پنج دقیقه میرسد، صرفاً محصول کار کارگردان نیست و حتماً تیم طراحی صحنه، فیلمبرداری، جلوههای ویژه میدانی دقیق و حتی گریم این فیلم برای ثبت صحنههایی که فقط فیلمبرداریشان روزهای متمادی زمان برده، ماموریت دشواری برای حفظ راکوردها داشتهاند و یک دست درآمدنِ این صحنهها حاصل یک کار تیمی قوی است که در سینمای ایران شاهد نبودیم و بیشک سطح سینمای جنگی ایران را ارتقا بخشیده است. بدین ترتیب یکی از کمنقصترین صحنههای نبرد در فیلمهای جنگی در این فیلم ثبت شده است.
البته هماهنگی که در تک تک اجزای صحنههای نبرد مشاهده میشود، به عملکرد بازیگران این فیلم نیز بازمیگردد که یک کار تیمی منحصر به فرد را به نمایش گذاشتهاند و در همان حدی که کارگردان انتظار داشته، بازی کردهاند و طبیعتاً این کستینگ موفق بخشی از هنر تهیه کننده و کارگردان است. «تنگه ابوقریب» در یک کلام فیلمی است که نمیتوان تماشایش کرد و در آخر با بغض به ستایشگری از قهرمانان گمنام وطن نپرداخت. تماشای تنگه ابوقریب بیش از آنان که در این نبرد بزرگ حضور داشتند، برای جوانانی است که تصویری از دفاع مقدس در ذهن ندارند و عدهای در آن سوی مرز به دنبال تصویرسازی برای آنها هستند.
با این حال آنچه از همه اینها پراهمیتتر است، بازگشت «قهرمان» بر پرده سینمای ایران است. چندین دهه یک تفکر خاص در پی حذف قهرمان از سینمای ایران بود و پس از بازگشت قهرمان به سینمای ایران، اغلب شمایلها عمدتاً یک تیپسازیِ تخت و کاریکاتوری از قهرمان ایرانی بود. قهرمان یا از ابرها آمده و یا یک لات بود و در هر دو پسزمینه کاراکتر شاهد نگاه اگزجره کارگردانها بودیم اما اکنون وقت آن است که ببینید یک نوجوان ایرانی چگونه در دل آتش و خون، قامت قهرمان را به نمایش میگذارد.