برقِ پنلها روی پشتبام، تصویر روستایی مدرن را پیش رو نمایان میکند. روستا که نه، قُرقُری دیگر شهر است؛ سه ماهی میشود. نوشهری از توابع هیرمند، شمال سیستان و بلوچستان. اینکه آدم بگوید در یک روز آفتابی به قُرقُری رسیدهام، چیز عجیبی نیست. اینجا همیشه آفتابی است مگر روزهایی که شدت طوفان نمیگذارد چیزی جز گرد و خاک دیده شود. در یک روز آفتابی به قُرقُری میرسم. باد هست اما شدت گرد و خاک از روز قبل کمتر است. خانههای تازهساز در کنار تک و توک بناهای قدیمی قرقری که گنبدهای بادگیر دارند، شاید اینجور به نظر برساند که نشانههای روستایی کم کم دارد از این تازه شهر پاک میشود. یعنی مردم به استقبال شهرنشینی رفتهاند؟ از چنین وضعیتی خوشحالند؟ اصلاً جریان پنلها یا همان به قول مردم قرقری صفحههای خورشیدی چیست؟
بعد از ظهر است و در قُرقُری تقریباً رفت و آمدی مشاهده نمیشود. اینجا جنب و جوش هیرمند را ندارد. با زابل هم که فاصلهاش از آن 33 کیلومتر است، مشابهت خاصی ندارد غیر از همان خانههای گنبدی که در حاشیه و خود شهر زابل هم میشود نمونهشان را دید.
قرقری شبیه روستاهای مجاور هم نیست. در واقع نه شبیه روستاست و نه شبیه شهر. میدان اصلی قُرقُری همان میدانگاهی است که به محض پیدا شدن تابلوی ورودی، مقابل چشم قرار میگیرد. یک مغازه خواربار فروشی در منتهیالیه سمت راست که بسته است و یکی دیگر آنسوتر و آن طرف خیابان که آن هم باز نیست. مغازهها محلی هستند و صاحبانشان هم لابد میدانند مردم چه زمانی برای خرید میآیند و اگر خرید فوری هم پیش بیاید، راه دسترسی به مغازهدار زیاد سخت نیست، مثل محمود سارانی صاحب یکی از خواربار فروشیها که بعد از تماس میگوید زابل است و خودش را زود میرساند تا هر کمکی میتواند بکند.
برای اینکه بفهمم جریان پنلهای انرژی خورشیدی چیست، سادهترین راه این است که بروم درِ یکی از خانهها را بزنم. درِ خانهای نیمه باز است و زنی داخل حیاط دیده میشود. خانهاش یک طبقه و کوچک است و صفحه اُریب شفاف، با سادگی خانه نامأنوس به نظر میرسد. مرضیه سام البته فکر مأنوس و نامأنوس بودنش را نکرده. وقتی یک سال پیش آمدند و با معتمدان قُرقُری که آن موقع هنوز روستا بود برای نصب پنلها صحبت کردند، مرضیه هم یکی از 60 نفری بود که برای استفاده از انرژی خورشید اعلام آمادگی کرد. معنیاش این است که غیر از خانه او، 59 خانه دیگر روستا حالا پنلها را روی پشت بامشان نصب کردهاند تا از آفتابی که به گفته خودشان یک عمر فقط سر و صورتشان را سوزانده و آبشان را خشکانده، بهرهای ببرند.
مرضیه میگوید: «یک سال پیش ثبت نام کردیم. 45 هزار تومان دادیم برای ثبت نام. یک 300 تومان هم دادیم برای نصب. دو ماه پیش آمدند نصب کردند. 160 هزار تومان هم دوباره دادیم برای کنتور. گفتهاند برقمان رایگان میشود.»
طایفههای بِزی، کوهکن، جانپور، سنچولی و سارانی از جمله طایفههای ساکن در قُرقُری هستند. مهدی کوهکن، خانهاش تازهساز است. ساختمان یک طبقه وسط حیاط خاکی قرار گرفته که هنوز در ندارد. مرد کت را روی لباس محلی میپوشد و به استقبال میآید. زنش همراه دختر کوچکی که بعداً میفهمم اسمش سحر و ناشنواست، دنبالش میآیند. داخل خانه سفیدکاری شده و تا نیمه دیوار را کاشی آبی براق کار کردهاند که قشنگ است. پنل هم که روی پشتبام نصب شده. مرد میگوید: «اینها هنوز که فعال نشده. یک 300 هزار تومان دادهایم، یک 50 هزار تومان و یک 160 هزار تومان که برای فیوز 25 آمپر کنتور است. قرار است یک کنتور دیگر هم بیاورند که هنوز نیاوردهاند. وام گرفتیم خانه را ساختیم اما زیر بار قرضش ماندهایم.»
زن به شوهرش اشاره میکند و میگوید: «کمرش را هم عمل کرده، بیکار است. آن موقع که سالم بود خودم شهر به شهر باهاش میرفتم کارگری. الان بچههایم مدرسه میروند، دیگر نمیشود. کمرش هم که خراب است.»
سحر با چشمهای درشت به من زل زده. 8 ساله است و کلاس دوم. یک خواهر و یک برادر دارد. مادرش در حالی که موهای دختر را نوازش میکند، میگوید: «الان این بچه نیاز به سمعک دارد. رفتهایم بهزیستی سمعک چینی دادهاند که به درد نمیخورَد. بچه مدرسه میرود، سمعک را از گوشش درمیآورم چون آنقدر در سرش صدا میپیچد که اذیت میشود. خانه هم که میآید، یکریز جیغ میزند. هیچی، میرود مدرسه چیزی اما متوجه نمیشود. گفتهاند باید سمعک هوشمند بخریم که آن هم قیمتش 3 میلیون تومان است. با این بیکاری از کجا بیاوریم؟! درآمد ما فقط یارانه است. امسال یارانه بچه کوچکم را قطع کردهاند. میگویند بچه بیاورید، آن هم اینطور. از بیرون فکر میکنند وضع مردم قُرقُری خوب است و ما اینجا پولداریم. کسی برای کمک نمیآید، چون فکر میکنند ما هیچ مشکلی نداریم.»
در مسیر خروج از قُرقُری، شهرداری قرار دارد؛ ساختمانی کوچک و نوساز حالا جای دهیاری قبلی است و دهیار، حالا شهردار. علیرضا سراوانی شهردار قرقری میگوید: «از تاریخ اول تیرماه ابلاغ شد که شهر شود. قبل از آن و در زمانی که قرقری روستا بود، به عنوان پایلوت در شهرستان هیرمند انتخاب شد که پنلهای انرژی خورشیدی در آن نصب شود. در کل 20میلیون تومان برای هر خانه هزینهاش میشود که 10 میلیون آن را خود سپاه داده و 10 میلیون را به عنوان وام بدون بهره به مردم دادهاند که به حساب پست بانک ریخته شده و از آن طریق به حساب پیمانکار ریخته میشود.»
مردم قرقری شغل کشاورزی و دامداری و صیادی داشتهاند که حالا با وجود خشکسالی، تمام این مشاغل تعطیل شده و به گفته شهردار، بیشتر از نیمی از جمعیت هزار و 350 نفری شهر بیکارند. آنها هم که شغل دارند، یا به صورت خیلی محدود کشاورزی میکنند و یا برای کارگری به شهرهای دیگر رفت و آمد دارند. با این وجود چطور از پس پرداخت قسط وام برمیآیند؟
سراوانی در جواب این سؤال میگوید: «دولت با مردم قرارداد خرید تضمینی برق بسته است. قرار است از سود فروش برقی که تولید و وارد مدار میشود، قسطها پرداخت شود. اگر مشکلی پیش نیاید و همه چیز طبق برنامه پیش برود، برای این مردم سود هم در آخر ماه میمانَد و کمک بزرگی بهشان میشود. تا حالا هم باید کار شروع میشد و تولید برق صورت میگرفت اما به خاطر همین طوفان و گرد و خاک، عقب افتاده است.»
موسی بهلولی، رئیس دانشگاه زابل هم چندی پیش در این باره گفته بود که شرایط استفاده از پنلهای خورشیدی برای تولید برق در شمال و مرکز استان با توجه به کم آبی و پدیده خشکسالی و کویری و باد خیز بودن بسیار مناسب است زیرا در این استان مصرف برق بخصوص در فصل تابستان بالاست و از این طریق میتوان میزان تولید برق را افزایش داد و با توجه به اینکه سیستان و بلوچستان از نیروگاههای اصلی که تولید برق دارد دور است، استفاده از این انرژیها در این استان بسیار به صرفه است.
موقع خروج از قرقری، از شدت باد کم میشود. «آب، فقط آب.» این را از مردم قرقری زیاد میشنوم؛ اینکه اگر آب داشته باشیم، همه چیز داریم. اما از سرزمین آب و آفتاب، فقط آفتابش مانده. حالا قرار است از آفتابی که به قول خودشان فقط سر و صورتشان را سوزانده و آبشان را خشکانده، بهرهای ببرند.
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.