با اعلام خروج آمریکا از سوریه از سوی دونالد ترامپ، بیشتر بازیگران نافذ در بحران سوریه، وارد یک سردرگمی راهبردی شده اند.
به گزارش تابناک، در این میان، یکی از بازیگرانی که بیش از سایر بازیگران دچار سردرگمی شده و خود را در یک فضای خاکستری (ابهام) دیده، اسرائیل است.
اسرائیل تا پیش از اعلام خروج نیروهای آمریکا از سوریه، از کنشگری واشنگتن برای اثرگذاری بر تحولات سوریه و مقابله با محور مقاومت استفاده کرده است. اما به نظر می رسد تا آویو از این پس باید روی پای خود بایستد و به تنهایی یا با ائتلاف با سایر بازیگران همسو سیاست های خود در سوریه را پیش ببرد.
حال این پرسش مطرح می شود، اسرائیلی که تاکنون حتی با همراهی آمریکا نتوانسته از نفوذ ایران در سوریه جلوگیری کند، به تنهایی می تواند این سیاست را پیش ببرد؟ این پرسشی است که به سختی می توان پاسخ مثبتی بدان داد.
در همین زمینه، روزنامه چپگرای هاآرتص - چاپ اسرائیل- در واکنش به تصمیم دونالد ترامپ برای خارج کردن نظامیانش از سوریه به قلم «گیدون لوی» نوشته است: وابستگی اسرائیل به قدرت نظامی و اعتقاد به اینکه قدرت همه چیز را حل خواهد کرد، همراه با حمایت کامل آمریکاییها، برای اسرائیل خوب نبوده است. ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که خروج از سوریه، تغییری در مسیر آمریکاییها باشد، نه فقط یک تصمیم شتابزده و برای یک بار.
اگر چنین شود، ترامپ دوست واقعی اسرائیل خواهد شد؛ دوستی که بیشتر نگران آینده آن است تا همانند دوستان دروغین به آن سلاح بدهد و آن را تأمین مالی کند. همانند پدری که تصمیم میگیرد تا محبت به فرزند لوس خودش را متوقف کند تا این کودک یاد بگیرد با واقعیت رو به رو شود. شاید ترامپ بتواند اسرائیل را از سیطره آسیبپذیر آمریکایی که تلهای است که آن را تا هسته فاسد کرده است، رها کند.
بنابراین دلیلی ندارد بابت خروج ایالات متحده آمریکا از سوریه زانوی غم بغل بگیریم. جدای از اینکه کردها رها میشوند که نگرانکننده است، قابل پیشبینی بود، حضور نیروهای آمریکایی در سوریه نه برای کسی صلح به ارمغان میآورد و نه آزادی.
اسرائیل گمان میکرد که میتواند زیر سایه آمریکاییها در سوریه پناه بگیرد. ترامپ به این امید خاتمه داد. اول روسیه بود که پروازهای اسرائیل بر فراز سوریه و لبنان را متوقف کرد و حال آمریکاست. اسرائیل دستکم در سوریه به حال خود رها شده است.
این مسأله موجب ترس افرادی با دغدغه امنیتی میشود که معتقدند اسرائیل تنها از طریق اقتدار نظامی میتواند موجودیت داشته باشد؛ اما باید این موضوع را درک کرد که اتکای انحصاری به اقتداری نظامی هرگز در بلندمدت کارآمد نبوده است. قدرتهای بزرگتر از اسرائیل هم متلاشی شدهاند. اسرائیل کمتر بمباران خواهد کرد و این خوب است. اسرائیل همچنین باید محدودیتهای قدرتش را به رسمیت بشناسد و این بسیار بهتر است.
اگر این بینش جان بگیرد، تغییر انقلابی در جهانبینی اسرائیل ایجاد خواهد شد. فرصتهای اسرائیل برای برقراری صلح و پذیرفته شدن در این منطقه، به کاهش قدرت آن بستگی دارد.
بر خلاف باور عموم، قدرت افراطی اسرائیل بزرگترین بلای آن است. به لطف این قدرت و حمایت کورکورانه آمریکاییها، اسرائیل توانسته است در کرانه باختری، در نوار غزه، در لبنان و حتی گهگاه در مناطق دورتر بلوا به پا کند. اسرائیل به کمک آن توانسته است مردم را سرکوب کند، دست به شهرکسازی بزند، به جهان دهن کجی کند، قوانین بینالمللی را نادیده بگیرد و ستم و سوءاستفاده کند.
این یک پروژه آزمایشی است، یک پروژه سوری. ترامپ اسرائیل را بایکوت کرده است. اگر این رویه ادامه یابد، اسرائیل باید مسیری را در پیش بگیرد که هرگز نرفته است. ترامپ ممکن است ناخواسته موجب شود تا اسرائیل تغییر مسیر بدهد، درک کند که چیزی فراتر از خودش وجود دارد، محدودیتی در قدرتش دارد، اینکه تنها دولت خاورمیانه نیست، اینکه مردمان منتخب ندارد و صرف اینکه بتواند کاری را انجام دهد اجازه ندارد، دست به انجام آن بزند. اینکه نیاز دارد به دیگران فکر کند، با آنها صحبت کند و سازشهایی داشته باشد. این اشغالگری و آپارتاید که در نوک سرنیزه قرار گرفتهاند، برای همیشه ادامه نخواهد یافت.»
فارغ از این تحلیل گیدون لوی، این پرسش مطرح می شود که آیا واقعا آمریکایی ها قصد دارند، چتر حمایتی خود را از روی اسرائیل ـ حداقل در سوریه ـ بردارند؟ شواهد حاکی از آن است که آمریکا تا آنجایی که به سوریه مربوط می شود، قصد ندارند تمام ملاحظات اسرائیل را در نظر بگیرند.
پرسش دیگر آنکه، آیا اسرائیل آمادگی پذیرش مسئولیت خود در سوریه بدون حمایت آمریکا را دارد؟ و مهم تر اینکه اسرائیل چه واکنشی به خلأ قدرت حاصل از خروج آمریکا از سوریه نشان خواهد داد؟
به نظر می رسد، اسرائیلی ها همچنان نمی توانند بدون حمایت آمریکا سیاست های خود رد سوریه را پیش ببرند و در اینجاست که اسرائیل با خروج آمریکا از سوریه دچار یک سردرگمی ناشی از خلأ قدرت می شود.حال وقتی خلأ قدرتی ایجاد می شود، هر بازیگر به فراخور منافع و ملاحظات امنیتی و راهبردی اش به دنبال پر کردن آن می رود.
لذا دور از انتظار نیست که اسرائیل برای پر کردن این خلأ قدرت و بدون در نظر گرفتن تبعات احتمالی هر کنشی، دست به اقدامات یکجانبه نظامی در سوریه بزند. در همین راستاست که روز یکشنبه نتانیاهو اعلام کرد، در صورت لزوم ارتش اسرائیل عملیات خود علیه نیروهای ایرانی فعال در سوریه را افزایش خواهد داد.
با این حال بعید نیست که اسرائیل تمرکز خود بر سوریه کمتر از قبل کند و به سمت و سوی تمرکز بر حزب الله در لبنان حرکت کند. جایی که تل آویو در دو ماه گذشته به شدت از نظر نظامی و امنیتی فعال شده و اسرائیل تبلیغات گسترده ای برای هدف قرار دادن حزب الله آغاز کرده است.