روحالله سپندارند در شرق نوشت: در زمانهای که نقش پررنگ شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در ساحتهای مختلف جوامع، از اقتصادی گرفته تا سیاسی و فرهنگی بر کسی پوشیده نیست، همچنان بعضی از جریانها و دستگاهها بر طبل محدودیت و فیلترینگ میکوبند. آن هم درست در دورهای که رسانههای نوین، توانستهاند هر چه بیشتر نقش مردم را در راستای طرح مطالبات پررنگتر کنند و این موضوع دستکم اگر پیشدرآمد تحقق مردمسالاری نباشد میتواند مکملی بر تداوم آن تلقی شود. حال در چنین روزگاری که نقش و تاثیرگذاری رسانهای با فراگیر شدن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دچار تحولات شگرفی شده، رسانهای که نام ملی را یدک میکشد یبش از همه در برابر خواست ملی ایستاده است؛ آن هم خواستی که دست بر قضا باید مورد استقبال صدا و سیما به عنوان یک رسانه قرار میگرفت؛ مگر آنکه چاقوی یک رسانه بخواهد دسته خودش را ببرد.
به هر روی، صداوسیما حالا در فهرست حامیان فیلترینگ قرار گرفته است، تا بیش از پیش، پشت پرده چنین رویکردی برای جامعه مورد سوال باشد. شاید دلایل متعددی را بتوان در رویکرد صداوسیما جستجو کرد، اما بدون شک ساختاری که در تمام این سالها انحصار تولید محتوای چندرسانهای را در اختیار داشته، نمیتواند حضور یک رقیب جدی را تاب بیاورد. آن هم زمانی که این رقیب، محک خوبی برای کیفیت نازل برنامههای صداوسیما باشد. کافی است نگاهی به آمار مخاطبان صداوسیما بر اساس آمارهای خود این سازمان و مقایسه آن با کاربران برخی از شبکههای اجتماعی و پیامرسانها در فضای مجازی داشته باشیم تا ناخرسندی متولیان صداوسیما از گسترش کاربران فضای مجازی را درک کنیم. بیدلیل نیست که هر روز بر تعداد چهرههای شاخصی از حوزههای مختلف افزوده میشود که ترجیح میدهند از طریق شبکههای اجتماعی با مردم ارتباط داشته باشند و حرفها و پیامهایشان را از چنین رهگذری به جامعه منتقل کنند.
از سوی دیگر بسیاری از تولیدات رسانهای مستقل که در بستر شبکههای اجتماعی و فضای مجازی منتشر میشود نه تنها از نظر کیفیت بلکه از نظر تعداد مخاطبان فاصله معناداری با تولیدات صداوسیما دارد، به طوری که بیش از پیش رسانه ملی را نگران ریزش مخاطبانش میکند؛ این در حالی است که صدا و سیما بودجه کلانی از محل بودجه عمومی کشور و درآمدهای هنگفت حاصل از تبلیغات تلویزیونی را در اختیار دارد، اما توان رقابت با میزان مخاطبان تولیدات رسانهای مستقل در بستر فضای مجازی را ندارد؛ ناگفته پیداست که فراگیری فضای مجازی و امکان دسترسی بیشتر کاربران به محتوای رسانهای منتشر شده در این فضا، هر چه بیشتر معایب و کاستیها و ناتوانیهای رسانه ملی را در تولید محتوای جذاب، فاخر و متنوع را عیان میکند.
زمانی که این کاستیها و ضعفهای محتوایی از یک سو، و اختلاف تعداد مخاطبان آن با شبکههای اجتماعی در فضای مجازی عیان شود، طبیعتا بنگاههای اقتصادی و تبلیغاتی نیز دیگر تمایلی ندارند تا هزینههای تبلیغاتی خود را روانه بستر معیوبی به نام صداوسیما کنند و ترجیح میدهند این هزینه را در مسیر پرمخاطبی صرف کنند که فارغ از انحصارها، دسترسی بیشتر به کاربران دارد. نیاز به تاکید دوباره نیست که حمایت صداوسیما از فیلترینگ بیش از آنکه ریشه در دغدغههای مطرحشده از سوی برخی جریانها داشته باشد، برآمده از حسابوکتابهای کلان مالی و اقتصادی است؛ چرا که این سازمان با علم به ناکارآمدیاش در تولید محتوای رسانهای مطلوب، میداند فراگیر شدن امکانهای دسترسی مردم به تولیدات رسانهای در فضای مجازی، چه سود کلانی را از کف صداوسیما میرباید. این در حالی است که بخشهای مستقل رسانهای که در بستر فضای مجازی فعالیت میکنند با هزینههای به مراتب کمتر از صداوسیما، بازدهی بیشتری دارند.
در آخر اینکه با در نظر گرفتن موارد فوق چه از نظر اقتصادی و چه کیفیت تولیدات رسانهای، باید تاکید کرد که ظهور شبکههای اجتماعی و گسترش فضای مجازی، قدرت رسانهای صداوسیما را کاسته است و به طور قطع ریشه مخالفتهای این رسانه با فضای مجازی را میتوان در این موارد جستجو کرد؛ از این جهت اصرار بر فیلترینگ از سوی صداوسیما چندان عجیب به نظر نمیرسد.