از نگاه نخبگان سیاسی ـ امنیتی ایران، رابطه مستقیمی بین تقویت قدرت ملی ایران و حفظ جایگاه این کشور در توازن قوای منطقه ای وجود دارد. این مسأله هم به لحاظ بهره برداری از امتیاز ژئوپلتیک ایران در قالب ادغام اقتصادی ایران با منطقه و هم به لحاظ دفع تهدیدات متقارن (آمریکا و اسرائیل و اخیرا سعودی) و نامتقارن (داعش و القاعده) امنیت ملی است.
به گزارش «تابناک»؛ دکتر کیهان برزگر، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه، در مطلبی که در پایگاه اینترنتی این مرکز انتشار یافته، ضمن اشاره به نکات فوق، نوشت: در این چارچوب، هرچند تمایل به تقویت همکاری های منطقه ای، همواره در استراتژی سیاست خارجی ایران قوی بوده، همزمان نیاز داشته تا با اصل دیگر سیاست خارجی ایران یعنی "بازدارندگی تهدید از منطقه" (به شکل سخت و نرم) به نوعی تعادل برسد؛ بازدارندگی سخت به معنای حضور مستقیم نظامی و مستشاری در عراق، سوریه و لبنان برای پیشگیری از تهدیدات مستقیم جریان های تروریستی ضد امنیت ملی کشور است. بازدارندگی نرم هم به معنای تقویت ائتلاف های سیاسی و روابط با نیروها و نخبگان محلی برای تقویت روابط ایران در سطح دولت های دوست برای پر کردن خلأهای سیاسی جاری در منطقه به ویژه پس از تحولات بهار عربی است.
همین مسأله سبب شده، حضور ایران در منطقه از سوی رقبای ژئوپلتیک این کشور در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای «گسترش خواهانه» تلقی شود. این در حالی است که ایران حضور منطقه ای خود را بیشتر در قالب دفع مشکلات منطقه ای و برای افزایش امنیت نسبی ضروری می داند.
اکنون بروز تهدیدات جدید برای امنیت ملی ایران از جمله ظهور گروه تروریستی ـ تکفیری داعش از سال ۲۰۱۴ و همچنین شکل گیری ائتلاف ضد ایرانی با مشارکت سعودی-اسرائیل-آمریکا پس از ریاست جمهوری ترامپ از سال ۲۰۱۷ و خروج وی از توافق هسته ای (برجام) که با هدف تضعیف نقش و قدرت منطقه ای ایران صورت گرفته، سبب شده تا کفه ترازو در استراتژی سیاست خارجی ایران به نفع اصل بازدارندگی سنگین تر شود.
بعد از انقلاب اسلامی، چگونگی حفظ جایگاه ایران در توازن قوای منطقه ای به دو شکل مطرح شده است: نخست، ایران به عنوان قوی ترین کشور منطقه و دوم ایران در یک منطقه قوی. همانند همه کشورهای با سابقه و تاریخی، ایران یک کشور خاص است که بر مبنای ویژگی های دولت و ساختار حکومت خود، تقاضاهای تاریخی ملت، برداشت نخبگان حاکم از دفع تهدیدات و راه های تأمین منافع و امنیت ملی، موقعیت جغرافیایی و نهایتا نگاه و برداشت دیگران به خود، رویکرد خاص توسعه و راهبرد سیاست خارجی را در محیط ژئوپلتیک خود تنظیم می کند.
جبر جغرافیایی، یعنی قرار گرفتن در مرکز زیرسیستم های منطقه ای و انرژی بین المللی که توجه نظام بین الملل را در هر شرایطی به ایران جلب می کند، همراه با جبر تاریخی ـ اجتماعی؛ یعنی فارس و شیعه بودن در یک محیط سنی و متفاوت، ضمن فراهم کردن فرصت ها نقش سازی در محیط ژئوپلتیک خود، همزمان محدودیت های استراتژیکی را هم به لحاظ تلاش همه جانبه سایر بازیگران برای مهار نقش و قدرت منطقه ای ایران برای حفظ توازن قوای منطقه ای فراهم می کند. این ویژگی به ایران این ظرفیت و توان کامل را نمی دهد که استراتژی خود را بر مبنای یک عمومیت تنظیم کند.
بنابراین به منظور سازگاری با تحولات جدید در محیط ژئوپلتیک، ایران به این نتیجه می رسد که کارآمدترین استراتژی سیاست خارجی این است که چند اصل کلان را در استراتژی خود تعریف کرده و سپس با توجه به ویژگی های ژئوپلتیک محلی و منطقه ای، سیاست خارجی خود خود را با محيط در حال انتقال سياسي در منطقه سازگار كند. در اين شرايط، دو اصل ثابت سیاست خارجی ایران یعنی تقویت «همکاری های منطقه ای» و «بازدارندگی تهدید از منطقه» (سخت و نرم) باید به نوعی تعادل برسند تا جایگاه ایران در توازن قوای منطقه ای حفظ شود.
پویایی های تحولات جاری منطقه ای، ضرورت ترکیب تدریجی دو راهبرد جاری سیاست خارجی و معرفی یک راهبرد سوم را اجتناب ناپذیر می کند که مي توان از آن به عنوان راهبرد "ایران قوی از درون" یاد كرد. مبنای این راهبرد جدید، توسعه اعیار قدرت ملی ایران از طریق تنوع سازی و تقویت اقتصاد استراتژیک و اتصال با محیط پیرامونی از یک سو و بهره برداری از امتیاز ژئوپلتیک برای افزایش ارزش و نقش استراتژیک کشور در جهت دفع تهدیدات فوری امنیتی مربوط به مبارزه با تروریسم و رشد افراط گرایی در محیط اطراف خود از سوی دیگر است که برای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای اهمیت بسیاری در شرایط جاری دارد.
ایران توسعه و امنیت پایدار خود را در حفظ موقعیت خود در توازن منطقه ای می بیند. گرایش ایران به همکاری های منطقه ای یا بازدارندگی تهدید از منطقه تا حد زیادی بستگی به جهت حرکت تحولات منطقه ای و به ویژه آینده روابط ایران و آمریکا دارد. آنچه مشخص است اینکه اکنون به دلایل مربوط به بازدارندگی، ایران خواهان تداوم حضور فعال در مسائل منطقه ای برای حفظ جایگاه متناسب خود در توازن قوای منطقه ای است. تجربه های حضور ایران در لبنان، عراق و افغانستان نشان می دهد که حضور فعال ايران در محیط اطراف خود بيشتر در شرايط بروز ناامني فوري و به منظور حفظ امنیت پایدار و تقویت قدرت ملی بوده است. اما در این روند، گرایش ایران از حضور سخت و نظامی در منطقه به تدریج به حضور نرم و افزایش نفوذ سیاسی از طریق اتصال با گروه های سیاسی منطقه و حفظ نفوذ در دولت های دوست تغییر می یابد.