شاید عجیب باشد ولی اگر به لرستان بروید و از مردم بپرسید که چه میخواهید و چه انتظاری از دولت و حاکمیت دارید پاسخ متفاوتی میشنوید.
مردم در لرستان به دنبال کارخانه نیستند، آنها بیمارستان و درمانگاه نمیخواهند، آنها مدرسه و فرودگاه و ورزشگاه نمیخواهند، آنها به دنبال بلوارهای زیبا و میدانهای تازه در شهرها نیستند.
مردم در غرب و مرکز و شمال استان لرستان به دنبال راه آهن و قطار هم نیستند، آنها بیمه درمانی یا کار دولتی نمیخواهند.
سالهاست که در بسیاری از شهرها و روستاهای استان لرستان یکی از دغدغههای مهم مردم چیز دیگری است.
من دارم از جایی با شما حرف میزنم که هنوز آسفالت کردن خیابانهایش ارزش خبری دارد. همین اسفند ۹۷ بود که شهرداری خرمآباد با خوشحالی خبر داد: «آسفالت به منطقه ماسور رسید.» باورش برای برخی سخت است که هنوز کوچههایی باشد که رنگ آسفالت را ندیده است.
دغدغه مردم لرستان یک دغدغه ابتدایی است. دغدغهای که با دغدغه نیاکانشان در هزارههای دور مشترک است.
پل
پل دغدغه مردم لرستان است. میخواهم به شما بگویم که ما در بدیهیترین شکل ممکن و در نقطه آغاز خواستههایمان ایستادهایم. مردم پل میخواهند و پل برایشان مهم است.
تصور کنید بزرگترین و مجهزترین بیمارستان خاورمیانه در پلدختر افتتاح شود. بیمارستانی که مرده را زنده میکند.
آیا فکر میکنید این بیمارستان به درد مردم میخورد؟ وقتی آنها پل ارتباطی ندارند بیمارستان و ورزشگاه و مدرسه و کارخانه میخواهد چه کار؟ وقتی در ۹ ماه سال دغدغه گذشتن از رودخانه و زنده ماندن داشته باشی بیمارستان مجهز به چه دردت میخورد؟
شیوه پلسازی در لرستان
استان لرستان در زاگرس چین خورده و زاگرس مرتفع واقع است و به علت شرایط خاصی اقلیمی که دارد نیازمند پلهای فراوان است.
لرستان استانی است با چند دشت بسیار کوچک و درههای بسیار زیاد و کوههای سر به فلک کشیده و رودهای خروشان.
به دلیل این موقعیت خاص است که بزرگترین پلهای ایران از زمان هخامنشی در این منطقه وجود دارد.
آثار متعدد از پلهای دوره ساسانی در این استان است که همه عظیم ساخته شدهاند و برخی هنوز استوار و پابرجا هستند.
شاید برخی فکر کنند که عظمت این پلها به خاطر عظمت رودخانه در قرنهای گذشته بوده است.
البته این سخن درست است اما نکتهای که وجود دارد این است که این پلها نسبت به رودخانههای عظیم آن زمان هم هم سازههای عظیم تری بودهاند و به همین خاطر است که قرنها در مقابل سیلهای خروشان و غرش رودخانهها دوام آوردهاند.
لرستان نیاز به پل دارد. مردم روستایی لرستان نیاز به پل دارند. آنها نمیخواهند به گرگر gargar عادت کنند. نمیخواهند انگشتانشان را برای عبور از رودخانهها از دست بدهند.
پلسازی در لرستان اما سالهاست که به شیوه برخی نمایندگان مجلس و مدیران دولتی در حال انجام است.
آنها که برای رای گرفتن از مردم چند ماهi پل میسازند با پل عکس میگیرند و رای جمع میکنند و میروند تا پل در اولین طغیان رودخانه کشکان، سیمره، زز، تیره، ماربره، گلال، سزار یا آب بختیاری خراب شود و به خاطرهها بپیوندد.
لرستان نیازمند نهضت پلسازی است. پلهای بزرگ و بادوام که بتوانند جلوی خروش رودخانههای بزرگ این استان دوام بیاورند. رودخانههای پرآب که در شیب اغلب تند به سمت دشت خوزستان میروند.
در روزهای گذشته بیش از ۵۰ روستا در بخش شهرستان معمولان با دنیا ارتباط نداشتند.
همین حالا هم که دارم این یادداشت برای روزنامه ایران مینویسم دسترسی به شهر معمولان به صورت موقت ایجاد شده است و امکان دسترسی به بیش از ۵۰ روستا وجود ندارد و بیش از ۳۰۰ روستا درگیر این سیل است.
این روایت لرستان است
جایی که مردمش بهداشت و درمان نمیخواهند، آموزش و پرورش نمیخواهند، سینما و تئاتر و سرگرمی نمیخواهند، ورزشگاه و سالن ورزشی نمیخواهند، کارخانه نمیخواهند، نیاز آنها از پل شروع میشود.
پلی که اگر وجود نداشته باشد آنها نمیتوانند به مدرسه بروند، نمیتوانند به بیمارستان بروند و وقت و حوصله برای سینما رفتن ندارند. ما در بدیهیترین خواسته ممکن گیرافتادهایم.
سالهاست که پل میخواهیم اما گرگر نصیبمان شده است و از گرگر بدتر سیل بیتوجهی رسانهای است.
عشایر نه بلد است پلاکارد دست بگیرد و در خیابان راه بیفتد و نه مثل شهریها با سالیتاک و گزارشگر منوتو حرف میزند. پس رسانه ندارد و رسانههایی چون رادیو و تلویزیون دولتی وقتی به سراغشان میروند که نیاز به مشارکت انتخاباتی باشد.
او البته به گرگر عادت نکرده است اما صدایش از پس خروش رودخانه به گوش کسی نمیرسد.
لرستان کرخه و دز را میسازد و تولیدکننده بزرگ آب شیرین است اما آبش از یک سو به استانهای همسایه و از یک به پشت سدها میرود.
در میان آیا «پل» حق این مردم نیست؟