بسیاری از افراد جنبههایی از واقعیت اطراف خود را انکار میکنند، به قانونشکنی رو میآورند و موجب اذیت و آزار دیگران میشوند. آنها ادعا دارند دیگران مقصر شرایط بد زندگیشان هستند و اگر قوانین را زیر پا میگذارند یا مسئولانه رفتار نمیکنند، حق دارند! چون جامعه شرایط را برای رفتار مناسب آنها فراهم نکرده است. اینکه واقعیتهای جهان چقدر همساز و همراه با زندگی ما باشد و شرایط ناخوشایندی را در زندگی ما رقم بزند موضوع قابل تأملی است، اما اینکه ما چگونه با این شرایط برخورد و رفتارهایمان را برای مقابله با مشکلات تنظیم کنیم، قابل تأملتر بوده و ممکن است در شرایط نامطلوبی قرار گیریم و نتوانیم آن طور که دلخواهمان است به خواستهها و آرزوهایمان برسیم، در نتیجه ممکن است احساس سرخوردگی و نارضایتی کنیم و نتوانیم آنگونه که دوست داریم زندگی کنیم، اما هیچ کدام از این عوامل موجب نمیشود که بیاخلاقی در پیش گرفته و غیرمسئولانه رفتار کنیم.
ساز و کاری به نام مسئولیتپذیری
انسان به طور انکارناپذیری دارای نیازهای اساسی است که رفتارهایش را شکل میدهد. این نیازها تغییرناپذیرند و اگر برآورده نشوند، احساس ناخشنودی و نارضایتی را به دنبال دارد، اما نحوه برآوردن نیازها از اهمیت خاصی برخوردار است، چون انسان در جمع زندگی میکند و با دیگران مراوده دارد و بخش وسیعی از زندگی در ارتباط با جامعهای است که در آن قرار دارد.
انسان به ارتباط محبتآمیز، احساس تعلق و دوستی با دیگران نیاز دارد و هر جا که فردی را دچار مشکل میبینیم، میتوانیم حدس بزنیم در یک ارتباط با فردی مهم در زندگیاش دچار مشکل شده است. پس زندگی در کنار دیگران، اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همکاران و افراد جامعه برای انسان مفید، سازنده و مؤثر است، اما این فرآیند ساز و کارهای خود را دارد که از جمله مهمترین آنها مسئولیتپذیری است.
وقتی دچار رفتار غیرمسئولانه میشویم
ما چشماندازی از خواستهها و برنامهها برای خود قائل هستیم که هدایتکننده رفتارها و مراوداتمان با دیگران است. نحوه برآوردن این خواستهها تابع قوانین و مقرراتی است که به اخلاقیات اجتماعی مرتبط میشود و این تابع بودن نشان از ارزشی دارد که ما برای خود و زندگی در جمع قائل هستیم. ما زمانی دچار رفتار غیرمسئولانه میشویم که برای دستیابی به خواستهها و برنامههایمان به حقوق دیگران بیتوجهی میکنیم و دیگران را نادیده میگیریم و نیازهای خود را بر دیگران ترجیح میدهیم یا برای رسیدن به خواسته خود به آزار دیگران دست میزنیم و حقوق آنها را زیر پا میگذاریم. همچنین ممکن است برای مواجه نشدن با مسئولیت رفتار خود، روشهای بیمارگونهای در پیش گیریم و به خودمان آسیب بزنیم.
آثار مخرب نپذیرفتن مسئولیت
بیشک در راستای نپذیرفتن مسئولیت، رابطهها تخریب و افراد از هم دچار دلخوری میشوند. کارها خوب پیش نمیرود و خانوادهها از هم میپاشد، روابط کاری مختل میشود، کینهتوزی و دشمنی ایجاد میشود و هر کس حق را به خود میدهد و رفتارهای غیراخلاقی اشاعه مییابد. خیلی از کسانی که رفتارهای ضداجتماعی دارند، برای رسیدن به خواستههایشان به هر کاری متوسل میشوند، چون نمیتوانند حقوق دیگران را درک و مسئولانه رفتار کنند.
بعضی افراد هم به خودتخریبی رو میآورند و زمانی که نمیتوانند خواستههایشان را به دست آورند، خشمگین میشوند و خشم خود را درونی میکنند و در نهایت افسردگی را متحمل شده و دچار بیماریهای جسمی میشوند. این افراد در اثر عدم دستیابی به خواستههایشان احساس بیارزشی و عدم توفیق میکنند و به جای انجام رفتارهای مسئولانه برای برطرف کردن مسائل خود بیمار میشوند یا کنارهگیری میکنند.
گروهی نیز ممکن است برای دریافت محبت و جلب توجه دیگران رفتارهای غیرمسئولانه را انتخاب کنند تا دیگران مجبور شوند طبق خواستههای آنها رفتار کنند.
قاضی رفتار خودمان باشیم
همه ما با وجود آسیبهایی که میبینیم و شرایط سختی که تحمل میکنیم دارای میزانی از مسئولیتپذیری هستیم که میتواند ما را در انجام رفتارهای اخلاقی و هنجارهای اجتماعی هدایت کند، طوری که حقوق دیگران را زیر پا نگذاریم و به عنوان یک فرد اجتماعی مسئولیتپذیر باشیم.
آنچه میتواند به عنوان یک راهکار ساده ما را در مسئول بودن برای زندگی شخصی و اجتماعی کمک کند، قضاوت در مورد رفتار خودمان است. این سؤالها را همواره از خود بپرسید: «آنچه انجام میدهم تا چه اندازه خواستههایم را برآورده و چقدر میتواند به دیگران لطمه وارد کند؟ چقدر دیگران را وادار میکنم مطابق خواستههایم عمل کنند و این کار چقدر به آنها آسیب میرساند؟ چه میزان از آنچه من انجام میدهم موجب آزار دیگران میشود و چقدر حقوق آنها را پایمال میکنم؟»
ما نمیتوانیم از طریق کنترل کردن دیگران یا وادار کردن آنها به خواستههایمان برسیم، چون این رفتار غیرمسئولانه است. ما باید تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. با روشی مسئولانه و بدون ضایع کردن حق دیگران رفتار کنیم تا بتوانیم احساس خشنودی و رضایت را در خود ایجاد کنیم. ما باید بر رفتارهای خودمان کنترل داشته باشیم و دائم رفتارهایمان را مورد قضاوت قرار دهیم تا مسئولانهتر رفتار کنیم.
قضاوت کردن خودمان موجب میشود دریابیم کجای کارمان اشکال دارد. چه خطایی مرتکب میشویم و چقدر به دیگران آسیب میزنیم و چگونه میتوانیم رفتار کنیم تا کمترین آزار را برای اطرافیانمان داشته باشیم. ما میتوانیم با حفظ ارزشمندی خود مسئولانه رفتار کنیم و قضاوتهایمان را به عنوان رهنمودی بر افزایش کارایی در پیش بگیریم. قضاوت کردن خودمان میتواند به آگاه شدن ما در جایگاهی که قرار داریم، بینجامد.
منظور سرزنش کردن خود نیست بلکه آگاه شدن از نوع انتخابی دارد که برای رسیدن به خواستههایمان در پیش میگیریم و به ما کمک میکند تا مسئولانه به رفتارهایمان توجه کنیم. ما در قبال خود، خانواده، دوستان، همکاران و جامعه مسئول هستیم. ما مسئول هستیم تا رفتارهایمان را اخلاقی کنیم و باور داشته باشیم که لازمه زندگی اجتماعی در نظر داشتن حقوق دیگران است و اگر عرفها و هنجارها را زیر پا بگذاریم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم با آرامش در کنار دیگران زندگی کنیم و خشنود باشیم.
به عنوان مثال اگر در یک صف که همه منتظرند سعی کنیم کار خود را پیش ببریم تا زودتر نتیجه بگیریم به چه کسانی لطمه میزنیم و رعایت نکردن نوبت دیگران چه پیامدی خواهد داشت؟ اگر در رانندگی قوانین را در نظر نگیریم، چه اتفاقی میافتد؟ اگر آشغال بریزیم و خیابانها یا پارکها و محل زندگی خود را کثیف کنیم، چه میشود؟ اگر در فروش اجناس خود انصاف را رعایت نکنیم، چه اشخاصی را دچار مشکل کردهایم؟ اگر به فرزندان خود توجه نکنیم یا رفتار مناسبی با خانواده و همسر در پیش نگیریم، چه میشود؟ و هزاران اگری که میتوانید به آنها فکر کرده و از خود سؤال کنید.
درباره خود قضاوت و رفتار درست را انتخاب کنید. تصمیم بگیرید و انجام دهید. آن زمان خواهید دید چگونه مسئولانه به زندگی نگاه میکنید. منتظر نباشید تا دیگران اینگونه باشند تا شما هم آن را در پیش بگیرید. شما تنها میتوانید رفتار خود را سامان دهید و از خود احساس خشنودی و رضایت کسب کنید.
مسئولیتپذیری آموختنی است
مسئولیتپذیری یک مهارت و توانایی آموختنی است. کودکان همراه با پیوند عاطفی و انضباط میتوانند آن را فرابگیرند. پدر و مادری که خودشان مسئولانه رفتار میکنند، میتوانند از طریق برقراری رابطه عاطفی با فرزندان و دادن عشق و محبت به آنها نظم و مسئولیت را به کودکان آموزش دهند. بیشک افرادی که در کودکی و نوجوانی از توجه کافی و صمیمانه دیگران محروم بودهاند، مسئولیتپذیری را نیاموخته و در رنج بودهاند.
کودکان دوست دارند مسئولانه رفتار کنند، اما نحوه ارتباط والدین و شیوه آموزش آنها در این امر تعیینکننده است. ابتدا والدین باید رفتار مسئولانهای از خود نشان دهند و الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند. والدینی که انضباط ندارند، نمیتوانند کودک خود را به انضباط هدایت کنند. قدم بعدی برقراری رابطه عاطفی با کودک است. کودکان با امر و نهی کردن مسئولیتپذیر نمیشوند، اما اگر آموزشها توأم با احترام و دادن احساس ارزشمندی به کودک باشد، مشتاقانهتر برخورد میکنند. مثلاً وقتی کودکان در حال تماشای تلویزیون هستند، به سختی میتوان آنها را وادار کرد تا تکالیف مدرسه را انجام دهند. والدین در این شرایط یا وعده و وعید میدهند یا از تهدید و تنبیه استفاده میکنند، که در نهایت هیچ کدام مؤثر واقع نمیشود.
راهکارهای آموزش مسئولیت به کودکان
گام اول این است که به زمینههای بروز رفتارهای غیرمسئولانه توجه کنیم. والدینی که خود شیفته تلویزیون هستند، مطالعه نکرده و مسئولانه رفتار نمیکنند. این والدین قادر به آموزش مسئولیت به کودکان نیستند. کودکان به همان اندازه که والدینشان از آنها توقع مسئولیت دارند، خواهان مسئولیتپذیری والدین خود هستند. راهکار مناسب برای آموزش مسئولیت به کودک ابتدا برقراری یک رابطه خوب با اوست تا احساس امنیت و ارزشمندی کند.
ایجاد رابطه با کودک بسیار سخت و دشوار است، چون توجه و حمایت بیش از اندازه او را لوس و بیتوجهی و بیتفاوتی او را درمانده میکند. کودکان نیازمند توجه به نیازها، رغبتها و علایقشان هستند. برای برقراری ارتباط با کودک باید به او توجه کنید. به حرفهایش گوش کنید و به سؤالات پیاپیاش جواب دهید. پدر و مادری که میدانند کودکشان چه نگرانی و دغدغهای دارد، راحتتر با او ارتباط برقرار میکنند. وقتی به حرفهای کودک گوش میدهید، باید به تعابیر و تعاریف او از مسائل مختلف پی ببرید. برای افکار و عقایدش ارزش قائل باشید و از هر فرصتی برای پی بردن به دنیای کودکی او استفاده کنید.
زمانی که میخواهید رفتارش را مورد انتقاد قرار دهید، از داستانها و قصهها استفاده کنید و اجازه دهید خودش رفتارش را قضاوت کند و درست و غلط بودن آن را مورد ارزیابی قرار دهد. مقایسه کردن او با همسن و سالها یا خواهر و برادرانش بزرگترین لطمه رفتاری را به دنبال دارد. از تحقیر و تمسخر رفتارش پرهیز و با او محترمانه برخورد کنید و در راستای ارتباط بهتر و سازندهتر با او گام بردارید.
گام دوم در آموزش مسئولیت به کودک، قاطعیت و یکپارچگی رفتار والدین است. کودکان به راحتی میتوانند رفتارهای والدین خود را ارزیابی و خشم و عاطفه آنها را تحریک کنند. آنها میتوانند والدین خود را محک بزنند و اگر والدین تحت تأثیر عذر و بهانه کودک قرار بگیرند، در آموزش خود شکست میخورند. والدین باید سر مواضع خود محکم و پابرجا باشند و رفتارهای مسئولیتگریزانه کودک را نپذیرند.
گام سوم اعطای قضاوت به خود کودک و انتخاب راهکار مناسب برای رفتار از جانب خود اوست. لازم است کودک واقعیت رفتار و پیامد آن را ببیند و تصمیم بگیرد که چگونه میخواهد باشد و آن را انجام دهد. تکرار و تمرین در این راستا تا یادگیری ادامه خواهد داشت. والدین میتوانند رفتار مناسب را به کودک پیشنهاد یا الگوهای مناسبی را به کودک ارائه دهند و از او بخواهند که انتخاب کند چگونه میخواهد باشد و کودک نیز از اهمیت و ارزش رفتار مسئولانه آگاهی یابد تا بتواند به آن متصف شود؛ بنابراین مسئولیتپذیری فرآیندی است که فرد در راستای آن میتواند خواستههایش را جامه عمل بپوشاند، به شرط اینکه به حقوق کسی تجاوز نکند و موجب آزار دیگری نشود. بیشک کودک با برقراری یک رابطه خوب با والدین توأم با دریافت احساس ارزشمندی همراه قاطعیت والدین و مسئولیتپذیری آنها به عنوان یک الگو و قضاوت رفتار توسط خودش و تشویق و تکرار والدین میتواند به سوی رفتار مسئولانه هدایت شود.
*روانشناس و مشاور خانواده
این مطلب نخستین بار در روزنامه جوان منتشر شده است.