رد سیل در همه جای این سرزمین دیده میشود. هرجایی که نگاه بیندازی زخم سیل را بر زمین بیدفاع میبینی. محلیها میگویند ۲ ماه آسمان غرید و بارید و بارید و بارید تا هر چه داشتند از دستشان بگیرد؛ زمین و خانه و گاو و گوسفند و ماشین و موتور و...، اما تنها سیل با مردم این سرزمین سر ناسازگاری ندارد، کمآبی و نبود جاده ایمن و راه دسترسی به شهر تنها بخشی از مشکلات روستانشینان راز و جرگلان در خراسان شمالی است.
محلیها میگویند تا مرز بیش از ۲ ساعت راه است. باران گرچه بسیاری از خانههای خشت و گلی روستاها را از بین برده و به زمینهای کشاورزی آسیب جدی وارد کرده، اما ابتدای تابستان گویی کوه و دشت را پارچهای سبز کشیدهاند. انگار میروی به دل تابلوی نقاشی با زمینی سبز با رودخانههای پرآب و آسمان آبی با چند تکه ابر و پرندگانی با چهچههای گوشنواز.
باران بارید، ولی زمینها تشنهاند
از آشخانه باید از جاده «کال ایمالی» که ترک و ترکمن و بلوچ ساکنان آن هستند به سوی مرز بروم. بین راه در روستای «خرتوت» توقف کوتاهی میکنم تا دهیار روحانی این روستا بهنام آخوند صفری ۳۴ ساله که منطقه را به خوبی میشناسد، همراهیام کند. هنوز آفتاب کمر آسمان را خم نکرده به راه ادامه میدهم. راه پر پیچ و خم است و هر چند دقیقه راننده مجبور میشود به طور کامل توقف کند و بعد از ورانداز کردن راه که رودخانه فصلی آن را با خود برده به مسیرش ادامه بدهد. رانندهمان صالح فروتن، دهیار روستای «الله قلی» است. درباره این مسیر تا مرز میگوید: «وضعیت راهها بعد از سیل خیلی خراب شده. رودخانههای فصلی که سال به سال آب به خود ندیده بودند به لطف بارندگیهای چند ماه گذشته پر آب شدهاند، ولی سهلانگاری برخی از مسئولان و پیمانکاران که به جای پل زدن بر مسیر رودخانههای خشک شده، آن را آسفالت کردهاند اهالی را به دردسر انداخته است. دست کم ۱۰ نقطه از جاده را آب با خود برده و اگر بودجهای هم باشد معلوم نیست چه زمانی این جاده مثل سابق خواهد شد.»
چند کیلومتر از مسیر را طی نکردهایم که چند تابلو از احداث پالایشگاهی بهنام کالی مالی خبر میدهد. از صالح فروتن میپرسم که کار پالایشگاه چه زمانی تمام میشود؟ اما او زیر خنده میزند، گویی که سؤال بیربطی پرسیدهام. «پالایشگاه کجا بوده برادر من، همه این تابلوها برای مردم و جوانان جویای کار چیزی جز ضرر نبوده. مرد شیادی آمد و ادعا کرد میخواهد پالایشگاهی بزند و رفت با استاندار وقت، جلسه گذاشت و فرم ثبتنام پخش کرد و مبلغی هم از داوطلبان جویای کار گرفت. نزدیک ۱۵ هزار نفر فریب این مرد را خوردند آخر سر هم فرار کرد، ولی در نهایت بازداشت شد. الان هم توی زندان آب خنک میخورد بدون اینکه ریالی از پولها را برگرداند. این تابلوها یادگاری مانده از همان بنده خدا.»
جرگلان ۳۱ روستا دارد با مرکزیت دهستان شیرینسو. بعد از شیرین سو روستای کهنه جلگه بزرگترین روستای این منطقه است با جمعیتی حدود ۳ هزار نفر. روستایی که نه جاده دارد نه آب و نه هیچ امکانات دیگری. کل روستا ۲ شیر آب دارد که چند ساعتی در روز مردم میتوانند از آن استفاده کنند. مقابل یکی از آنها توقف میکنیم. دبههای زیاد پشت هم قطار شدهاند. دختربچهها منتظرند که نوبتشان برسد. فشار آب کم است و هر دبه ۲۰ لیتری تا پر شود ۱۰ دقیقهای زمان میبرد.
فروتن درباره مشکلات مردم روستای کهنه جلگه که ترکمننشین هستند، چنین میگوید: «وقتی آب نباشد یعنی بهداشت هم نیست. بیشتر خانههای کهنه جلگه حمام ندارند. زمانی این روستا حمام عمومی داشت که آن هم خراب شد. تا زمانی که برای این روستا لولهکشی آب نکنند وضعشان از این هم بدتر خواهد شد. تابستان این منطقه خیلی گرم و طاقتفرساست و مسمومیتهای ناشی از آلودگی آب هم در بین بچهها بیشتر میشود.»
از دختر بچهای بهنام «ایلماز» که نوبت آب به او رسیده میپرسم با چه آبی حمام میکنند یا ظرفهایشان را با چه آبی میشویند؟ دخترک به زبان ترکمنی میگوید که از همین آب آن هم هفتهای یکبار برای حمام کردن استفاده میکنند و ظرفهایشان هم با آب رودخانه کم جان میشویند.
آستانه هر خانهای در روستای کهنه جلگه پر است از دبههای سفید و آبی و زرد. آنها حتی توی گالنهای روغن ماشین هم آب پر کردهاند. این تصویر نشان میدهد وضعیت تهیه آب در این روستا و روستاهای اطراف بشدت بحرانی است. زن جوانی بهنام «آمان بیکه» که دختر کوچکی هم در آغوش دارد درباره وضعیت آب عنوان میکند: «امسال شانس آوردیم که بارندگی زیاد بود و چشمههای خشک شده دوباره جوشیدند وگرنه از گرما و بیآبی هلاک میشدیم. چند سال است قول دادهاند از سد برای روستایمان آب میآورند، ولی هنوز خبری نیست. ما حمام نداریم. آب به زور برای نوشیدن و پخت و پز پیدا میکنیم. شما که از تهران آمدهاید به مسئولان بگویید کهنه جلگهایها وضعشان خوب نیست.»
حمام قدیمی، زمین بازی بچهها
محوطه حمام قدیمی روستا شده زمین بازی بچهها. پسرها و دخترهای قد و نیمقد زیر تیغ گرمای آفتاب بازی میکنند. ساختمان حمام تبدیل شده به مخروبهای که حتی بچهها هم از آن میترسند. روی دیوار حمام شعاری قدیمی هنوز قابل خوانده شدن است: «۲ تا بچه کافیه». پسر جوانی که متوجه حضورم بین بچهها شده سراغم میآید. وقتی میگویم خبرنگارم و از تهران آمدهام، شروع میکند به باز کردن سفره درددلهایش.
«نصف جمعیت کهنه جلگه بچهها و جوانها هستند. هیچ امکانات تفریحی و رفاهی وجود ندارد. ما حتی یک سالن برای ورزش نداریم، حتی زمینی که فوتبال یا والیبال بازی کنیم. خب با این وضعیت باید از جوانها چه انتظاری داشت، باید بروند سراغ سیگار و مواد مخدر. اگر یک سالن ورزشی بزنند نه تنها جوانهای این روستا بلکه از روستاهای دیگرهم میتوانند برای ورزش بیایند و مشکل جوانها حل میشود، ولی کو گوش شنوا، کسی به خواستههای ما اهمیتی نمیدهد. چرا باید بچههای ما در محوطه این حمام بازی کنند که کلی مار و عقرب توی این خرابه لانه کردهاند. اگر خدای نکرده برای بچهای اتفاقی بیفتد چه کسی جوابگو خواهد بود؟ درست است که ما مرزنشین هستیم و با پایتخت خیلی فاصله داریم حتی با مرکز استان، ولی دست کم فراموشمان نکنند و کمی هم به ما رسیدگی کنند.»
چند جوان دیگری که به جمع ما پیوستهاند حرف همروستاییشان را تأیید میکنند و میخواهند که مشکلات اهالی این منطقه را به گوش مسئولان برسانم.
آب لولهکشی نداریم با دبه آب میآوریم
به فاصله چند کیلومتر از کهنه جلگه، روستایالله قلی قرار دارد با ۱۵۰ خانوار جمعیت. اهالی این روستا هم از نبود راه و جاده و نبود آب گلایهمندند. ۴ تانکر ۵ و ۱۰ هزار لیتری از سوی شرکت آب و فاضلاب روستایی در نقاط مختلف روستا نصب شده است. آب این تانکرها هم از چشمهها تأمین میشود، ولی تابستان که چشمهها کمآب یا خشک میشوند اهالی چشم به جادهاند و منتظرند تا تانکرهای پرآب از شهر سر برسند.
چند زن ترکمن مقابل یکی از تانکرها مشغول شستن لباس هستند. هر کدام تشت بزرگی روی زمین گذاشتهاند و به لباسها چنگ میزنند. سعی میکنند آب کمتری مصرف کنند تا برای زنهای دیگر که تشت به دست میآیند آب بماند.
«آغسار محمدی» ۳۵ ساله یکی از زنانی است که هفتهای ۲ بار برای شستن لباسها به اینجا میآید. درباره اینکه نبود آب لولهکشی چه مشکلاتی برایشان به وجود آورده، چنین میگوید: «سالهاست مشکل ما همین است، تابستان و زمستان هم ندارد. آب این منطقه گاهی تابستانها آلوده میشود و بچهها و حتی بزرگترها مریض میشوند. چند سال پیش یکی از بچههای همین روستا بهخاطر نوشیدن آب آلوده اسهال شد و پس از تب و لرز از دنیا رفت.»
«پریسا خادمی»، یکی دیگر از اهالی روستایالله قلی هم به بیکیفیت بودن آب شرب اشاره میکند و میگوید: «آبی که از چشمهها وارد این تانکرها میشود شن و ماسه دارد و برای اینکه آب سالمتری مصرف کنیم مجبوریم آب را از پارچه رد کنیم تا شن و سنگریزه از آب جدا شود.
به نظرم امکانات ما نسبت به روستاهای ترکمننشین آن طرف مرز خیلی کمتر است. ما حتی آب بهداشتی برای نوشیدن نداریم و مجبوریم آب را از روستاهای دیگر توی دبه به خانه بیاوریم. این ۴ تانکر هم کفاف مصرف روستا را نمیدهد.»
آنسوی مرز باغ و بستان، اینسو خشک و تشنه
ازالله قلی به سوی اشرف دره میرویم. راه زیادی تا این روستای مرزی نیست. برای رسیدن به مرز باید از رودخانه پرآبی که بخشی از جاده آسفالته را بلعیده، عبور کنیم. آن سوی رودخانه پاسگاه مرزی است. خانههای ترکمنان آن سوی مرز به راحتی دیده میشود. روستایی با باغهای آباد و خانههای نوساز روستایی که از جایی که ایستادهایم مردمانش هم دیده میشوند. بیشترشان توی باغها مشغول به کارند گویی مرز ترکمنستان در این منطقه را با باغهای میوه حصارکشی کردهاند.
اما نکتهای که قابل تأمل است خشک بودن نوار مرزی کشورمان در منطقه اشرفدره است. با وجود گذشتن رودخانه اترک، ولی این سوی مرز خشک است و آن سوی مرز آباد! همراهان میگویند که آن طرفیها چاه زدهاند و به کشاورزی و باغداریشان رونق دادهاند، ولی این سوی مرز با وجود خشکسالی اجازه حفر چاه نمیدهند و این در حالی است که چاههایی که آن سو زده شده عملاً سفرههای این منطقه مرزی را تحت تأثیر قرار میدهد چراکه این سفرههای زیرزمینی مشترک هستند و روستانشینان ترکمنستانی به این موضوع توجهی نمیکنند و این تخلف همچنان مسکوت مانده است!
جادههایی که سیل با خود بردهاست
غروب است و باید به آشخانه برگردم و چارهای جز بازگشت از راهی نداریم که نیمی از آن را سیل با خود برده است. جاده را با چند علایم هشداردهنده بستهاند و راننده برای کوتاه شدن مسیر بازگشت از همین مسیر ممنوعه حرکت میکند. سمت راست جاده مشرف است به رودخانه و نیمی از آن ریخته و بعضی از جاهای آن هم زیرش خالی شده و اگر کسی شب از آنجا تردد کند حتماً به رودخانه که ارتفاعش تا جاده دست کم ۲۰ متر است سقوط میکند.
صالح فروتن میگوید این جاده از ۲- ۳ ماه پیش آسیب دیده و تا تأمین بودجه و مرمت آن مشخص نیست چقدر زمان همینطور خواهد ماند. این جاده یکی از جادههای اصلی روستانشینان راز و جرگلان است. راننده، ماشینش را میاندازد به شانه خاکی سمت چپ جاده و با دنده یک حرکت میکند. هر آن احتمال دارد زیر جاده خالی شود. با احتیاط پیاده میشوم و از جاده و ماشینهایی که پشت هم ایستادهاند تا نوبتشان برای حرکت شود عکس میگیرم.
از رانندهای بهنام «گلدی» که زن و بچههایش پشت وانت بارش نشستهاند، میپرسم که نمیترسد از چنین جاده خطرناکی که احتمال دارد هر آن بریزد، عبور میکند؟ زیرخنده میزند و میگوید: «چارهای نداریم. اگر بخواهم از جاده دیگری بروم راه نیم ساعتهام میشود ۲ ساعت. تا حالا چندبار رد شدیم و اتفاقی هم نیفتاده، انشاءالله از این به بعد هم اتفاقی نمیافتد.»
خانههایی که یکباره فرو ریختند
در بین راه خانههایی را میبینم که فرو ریختهاند و تصورم این است که خانههایی هستند که ساکنانش رهایش کردهاند و به مرور زمان تبدیل به ویرانه شدهاند، اما این تصور اشتباه است. آخوند صفری درباره این خانهها که تعدادشان هم کم نیست، میگوید: «این خانههایی را که میبینی بهخاطر بارندگیهای بهار به این حال و روز افتادهاند. بیشتر خانههای مناطق راز و جرگلان خشت و گلی است و با بارندگی چند روزه گلها شسته میشوند و یکدفعه خانه فرو میریزد. زمان بارندگیها کلی نایلون خریدیم و بین مردم پخش کردیم که روی سقف خانههایشان بیندازند تا باران باعث شسته شدن گل و کاهگل نشود.»
آخوند صفری نبود جاده را یکی از دلایل اصلی برای نرسیدن مصالح استاندارد برای ساخت خانه در چنین مناطقی عنوان میکند و میافزاید: از شهر اگر ماشین خاوری سیمان یا مصالح دیگری با این مسافت بخواهد بیاورد کرایهاش ۳۰۰ هزار تومان میشود، ولی بهخاطر بدی جاده رانندهها کمتر از یک میلیون نمیگیرند و این مبالغ برای روستاییان کمرشکن است چرا که این ماشین چندبار باید مصالح بیاورد و هزینه مصالح و از طرفی کرایهها خیلی به مردم فشار میآورد.
بازدید یک روزه از روستاهای کهنه جلگه والله قلی و حصارچه بالا و کیلو پنجه و اشرفدره و پرسه سوی علیا و دویدوخ و چالتلپک و گفتگو با مردمان این روستاها گویای این است که نبود جاده و خشکسالی و نبود آب لولهکشی و نبود امکاناتی همچون باشگاههای ورزشی و اماکن فرهنگی، اهالی این مناطق را با چالشی بزرگ و البته قدیمی روبهرو کرده است. افزایش نرخ ازدواج کودکهمسری و اعتیاد بین جوانان به گفته خودشان بهدلیل همین کمبود امکانات است. آنها امیدوارند روزی برسد که آنها جاده داشته باشند تا راحتتر به شهر بروند. آنها امیدوارند روزی آب لولهکشی و حمام داشته باشند. آنها امیدوارند روزی باشگاه و زمین بازی داشته باشند. آنها امیدوارند روزی.
گزارش از: حمید حاجیپور
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.