شرق نوشت: چهلونهمين جشنواره فيلم رشد در حالي برگزار شد که در اين سالها شاهد کمترين تأثير و کاربرد از اينگونه فيلمها و ساير توليدات اين جشنواره در مدارس و آموزشگاهها بودهايم. قرار بود اين فيلمها در راه «دموکراسي آموزشي» و چندصداييکردن کلاسهاي درس و صداي معلم و خروج از آموزش مستقيم کتابهاي درسي به کار آيد و به صورت ديداري نسل آينده اين سرزمين را براي زندگي فردا و تجربههاي گوناگون آماده کند. با تعطيلشدن بخش تأمين وسايل کمکآموزشي و پرورشي در مدارس و کمرنگشدن علاقه نسل جديد از اينگونه فيلمها و غيرجذاببودن آنها براي کودکان و نوجوانان- در حالي که جذابترين فيلمهاي آموزشي و هنري در سايتها و دنياي مجازی وجود دارد- سالها اين سازمان و جشنواره و ساختمانهایش، کاربرد اصلي خود را از دست دادهاند.
آنچه امروز از اين جشنواره و سازوکار اداري آن باقي مانده جز هزينهاي گزاف و ساختمان و ادارهاي شيک اما از درون فرسوده در مراکز شهرها بيش نبوده که عدهاي در آن ميکوشند با پشتميزنشيني و ابلاغهاي اداري و اتاقهاي مدرن زير سايه حقوق ماهانه، دورکاري، اضافهکار و ساير امکانات دولتي، مسير درآمدزايي خود را فعال نگه دارند و از ورود افراد غيرخودي به آن خودداري کنند و پس از کمي با تجربهها و ارتباطهايي که به دست آوردهاند خود اقدام به تأسيس شبهشرکتهاي توليد فيلم «خصولتي» کنند که سفارشهاي خود را از همان مراکز ميگيرند؛ توليداتي که در چرخه همان بدهبستانهاي درونسازماني قرار ميگيرند و جز هزينه و بيلان کاري و آرشيوسازي کاربردي ندارند.
از اين رو هر چند سال ميبينيم يکي از همان افرادي که قرار بوده در اين سالها به مردم خدمات هنري ارائه بدهد خود با بودجه همان سازمان و سازمانهاي موازي اقدام به توليد فيلم سينمايي يا انيمیشن بلند ميکند! در حالي که همکاران سختکوش آنها در همان ساعات– معلمهاي فداکار اين مرزوبوم – در حال تدريس و کار شاق در مدارس با حقوق اندک بوده و هستند. پرسش اينجاست؛ در شرايط و دنياي امروز اين سازمان يا اداره با بودجه و سرانه و وسايل و عوامل گوناگون و برگزاري جشنواره و سفرهاي کوچک و بزرگ و جلسههاي ريز و درشت و بخشهاي پژوهشي و… چه تأثير و کاربردي براي نسلهاي مختلف دانشآموزان اين سرزمين داشته است؟
کدام فيلم آموزشي در درسهاي گوناگون از اين سازمان و جشنواره -حتي برندگان فيلمهاي گوناگون سالهاي پيش اين جشنواره – طي ۴۹ سال به کار فرزندان اين مرزوبوم آمده است؟ چه ساعتي از ساعتهاي تدريس و آموزش در رشتههاي مختلف در مدارس و کلاسها، به ديدن و نقد اين فيلمها و مشارکت و تجربهاندوزي آنها اختصاص داشته است؟ آيا فيلمهاي سالها و دهههاي پيش اين جشنواره امروز محلي از اعراب و ارجاع دوباره دارند؟ در حالي که در طول سال چند جشنواره مشابه با مضامين مشابه در حال برگزاري و بلعيدن هزينهها هستند. جشنواره فيلم کودک و نوجوان، جشنواره فيلم کانون پرورش، جشنواره فيلمهاي صنعتي، جشنواره سيمرغ با موضوع محيط زيست و… که معلوم نيست توليدات و برگزيدگان آنها سر از کجا درميآورند.
اغلب آنها هزينههاي خود را پيشتر از محل توليد و از هزينههاي سازماني دريافت کردهاند و نيازي به پخش و رويارويي و توجه تماشاگر و نقد ندارند، با اين همه امسال شنيديم براي گستردهترکردن هرچه بيشتر اين سفره، اقدام به برگزاري جشنواره در چند کشور براي دانشآموزان ايراني مقيم خارج از کشور کردهاند! انگار هميشه مرغ همسايه غاز است! در حالي که فرزندان پرشمار همين آب و خاک در داخل کشور کمترين خبر و ارتباطي با فيلمهاي جشنواره ندارند چه نيازي به بينالمللي برگزارکردن جشنواره براي تعدادي اندک در بيرون از مرزهاست؟ و اصلا مگر در داخل ايران چند مدرسه در طول سال حاضرند ساعتهاي درسيشان را تعطيل کنند و به ديدن فيلم آموزشي به سالنهاي سينما بروند؟
موضوع وقتي تلختر ميشود که بدانيم در اين سالها درد و اعتراض اصلي معلمها، کمبود بودجه و مشکلات معيشتي و نبود خدمات مناسب بوده واينگونه در اين سالها از جيب معلمها با بهانههاي گوناگون، مراسم و جشنوارهها و شوراها و جلسههايي برگزار ميشود که هيچ کاربردي جدي در اين سالها براي معلمها و دانشآموزان نداشتهاند؛ در حالي که تعداد زيادي از فارغالتحصيلان و جوانان رشتههاي دبيري يا گرايشهاي هنري سينما و تئاتر در اين سالها به دليل نبود فضاي شغلي مناسب همچنان بيکار ماندهاند و هيچ چشمانداز روشن براي زندگي آنها ديده نميشود.
جشنواره فيلمهاي آموزشي رشد در شکل فعلي خود نياز به خانهتکاني اساسي براي ادامه حضور ملموس خود در فضاي آموزشي معاصر و چگونگي ارتباط خود با نسلهاي جديد در مراکز آموزشي و کلاسها دارد. يکي از دلايل برگزاري هر جشنوارهاي را در پايان هر دوره بر اساس برايند، تأثيرگذاري و بازده آن در گروههاي مقصد ميسنجند، نتيجهاي که طي ۴۹ دوره برگزاري اين جشنواره نسبت به آن غفلت شده است. در شکل حاضر، برگزاري چنين جشنوارهاي با زمينهها و ضميمههايش در پوشش فرهنگي/ سينمايي و با قالب مرکزگراي سازمانياش، جز حيف و ميل کردن بودجهها و اموال و دريافت حقوقهاي سرسامآور ريز و درشت براي گروهي خاص که برايند کارهايشان در اين سالها نامعلوم بوده، بهره ديگري نداشته است.