هشتم ربیع الثانی مصادف با ولادت با سعادت امام حسن عسکری (ع) است. هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ ه. ق، خورشید مدینه طلوع دیگر گونهای داشت. خانه امام هادی ـ علیه السلام ـ غرق شادی و نور بود و فرشتگان برای طواف دور گهواره امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ صف کشیده بودند. آن امام والامقام، پس از پدربزرگوارش، در ۲۲ سالگی به امامت رسید و پس از شش سال امامت، در ۲۸ سالگی شربت شهادت نوشید.
مادر امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ حُدَیث، حُدَیثه، سوسن و به قولی سلیل نام داشت. او از زنان پرهیزکار روزگار و دارای عالیترین فضیلتها بود. در روایت آمده است، وقتی مادر امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ نزد امام هادی علیه السلام آمد، ایشان فرمود: «سلیل، از آفتها، پلیدیها و ناپاکیها محفوظ است.» سپس رو به او کرد و ادامه داد: «به همین زودی، خداوند حجت خود را به تو عطا میکند».
پس از حضرت موسی بن جعفر (ع) سالهای بسیار در سیاه چالهای هارون به سربرد، چنان مینماید که امام دیگری جز امام حسن عسکری (ع) به این سرنوشت دچار نشد. امام عسکری (ع) از سال ۲۵۴ تا ۲۶۰ سختترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند. آنان هرگز به زندان بسنده نکردند، بلکه بارها اندیشه پلید از میان بردن حضرت در سر پروراندند و در پرتو قدرت الهی که با خلع از خلافت، قتل و یا دیگر مشکلات روبه رو شدند.
با توجه به شرایط و موقعیتی که حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در آن قرار داشت، روشن است که موضوع تعیین و انتخاب جانشین آن حضرت، یعنی آخرین امام از نسل پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ که بر اساس روایات تردید ناپذیر بنیاد ظلم و بیداد را برخواهد کند، تا چه درجه از اهمیت و حساسیت برخوردار است.
اگر دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ کوچکترین ردپایی از فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و جانشین ایشان به دست میآوردند، قطعا در پی نابودی آن حضرت برمی آمدند و اجازه نمیدادند که سلسله امامت استمرار پیدا کند؛ بنابراین چارهای جز مخفی نگهداشتن موضوع تولد آخرین حجت حق نبود، و این پنهان کاری تا حدی بود که تا لحظه تولد ایشان نزدیکترین خویشاوندان حضرت عسکری ـ علیه السلام ـ نیز هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتند.
احمد بن عبیداللّه بن خاقان، که پدرش از مهره های مهمّ دستگاه خلافتِ ستم پیشه بنی عبّاس و از وزیران آن به شمار می رفت و خود نیز از مخالفان و معاندانِ سرسخت امامان علیهم السلام بود و در برهه ای، از طرف حکومت، مسئولیت گرفتن مالیات را در قم، به عهده داشت، می گوید: من در سامرّا ندیدم و نشناختم مردی را در میان علویّان، همانند حسن بن علی.
وی از جهت وقار، عفاف، بزرگواری و بخشندگی، در میان علویّان، فرماندهان ارشد نظامی، وزرا و همه مردم، «نمونه و الگو» بود. و با هر کس سخن می گفتی، او را می ستود و به نیکی یاد می کرد. روزی ابو محمّد بر پدرم عبید اللّه بن خاقان وارد شد، من او را نگریستم؛ آثار بزرگی و عزّت و جلالت از سیمای او پیدا بود. پدرم، مقدم او را گرامی داشت و او را بسیار تکریم کرد. من از این روش پدرم، ناراحت و عصبانی شدم، از او سبب این بزرگداشت را پرسیدم و خواستم که آن شخصیّت را به من معرّفی کند، پدرم گفت: «او پیشوای شیعیان و بزرگ خاندان بنی هاشم است. او کسی است که شایستگی پیشوایی امّت را دارد، چون خصلت های برجسته ای دارد؛ همچون: فضیلت، پاکی، وقار و متانت، صیانت نفس، زهد و بی رغبتی به دنیا، عبادت، اخلاق نیکو، صلاح و تقوا.»
مکتب تربیتی امام عسکری(ع) در دوران خفقان عباسیان شکل گرفت و به یمن وجود امام، برکات ارزنده ای را برای جامعة اسلامی تا به امروز به جای گذارد و دانشمندان و کتابهای پرباری را امروز از آن گرامی به یادگار داریم. از جمله دانشمندان و فقهایی که از مکتب علمی و تربیتی ایشان بهره گرفتند و حتی آن حضرت، برخی از آنها را وکیل خویش معرفی فرمود، عبارت اند از: احمد بن اسحاق اشعری قمی، حسن بن شکیب مروزی، احمد بن ادریس قمی معلم، حفص بن عمرو العمری، حسن بن موسی خشاب، سعد بن عبدالله قمی، سید عبدالعظیم حسنی، علی بن جعفر خزایی، عبدالله بن جعفر حمیری، عثمان بن سعید عمری، محمد بن حسن صفّار، علی بن بلال و فضل بن شاذان نیشابوری.
شیخ طوسی، نام یکصد و سه تن از این دانشمندان را در باب اصحاب امام آورده است. با توجه به محدودیت شدید آن حضرت و مراقبت ویژه نظامیان حکومت، اهمیت این آمار روشن می شود و این، غیر از کسانی است که در شهرهای مختلف اسلامی با پیک و نامه و یا به صورت شفاهی از آن بزرگوار استفاده برده اند.
امام همام حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ درباره فرزند دلبند خویش، نور آل محمد، امام عصر ـ علیه السلام ـ فرمودند: «...والله لیغیبن غیبة لاینجوفیها الا من ثبته الله عز و جل علی القول بامامته و وفقه للدعاء بتعجیل فرجه» به خدا سوگند مهدی آن گونه نهان خواهد گشت که هیچ کس در زمان غیبت او از گمراهی و هلاکت نجات نخواهد یافت؛ مگر آنان که خدای عزوجل بر اعتقاد به امامت آن حضرت پایدارشان دارد و در دعا برای تعجیل فرج مقدسش، موفقشان فرماید.
در این حدیث شریف، دعا برای تعجیل در فرج عدالت گستر جهان، «توفیق خاص» از جانب خداوندبزرگ، و عامل هدایت و نجات از ضلالت و گمراهی در زمان غیبت به شمار رفته است و اگر به مفهوم انحصار در آن توجه شود، اهمیت این عمل بیش از پیش آشکار خواهد گشت. به بیان روشنتر، در این روایت فقط نجات و رستگاری کسی درزمان غیبت تضمین شده است که بالطف الهی، به دو امر توفیق یابد: یکی اعتقاد به امامت و ولایت امام عصر، ارواحنافداه. و دیگر توفیق برای دعای تعجیل در فرج آن حضرت.