خاورمیانه و نظم امنیتی آن در حال دگرگونی و تحول استراتژیک است. همزمان با اینکه ایالات متحده نفوذ و قدرت خود در این منطقه را در حال تضعیف میبیند، بازیگرانی همچون روسیه و اخیرا چین در حال گسترش نفوذ خود در خاورمیانه هستند.
به گزارش «تابناک»؛ در همین رابطه، پایگاه آمریکایی «لس آنجلس تایمز» در مطلبی به افزایش نفوذ چین در خاورمیانه و به چالش کشیدن قدرت آمریکا پرداخته و نوشته است: به دنبال تلاش های ترامپ برای خروج از خاورمیانه و همزمان انتقادهای داخلی از وی، روس ها در حال گسترش نفوذ خود در این منطقه هستند. با این حال، در تلاش برای یافتن متحدان جدید، کشورهای منطقه به یک رقیب آمریکایی ساکت اما کم قدرت تر نیز روی آورده اند: چین.
رئیس جمهور سوریه، بشار اسد، این هفته از افزایش نفوذ چین در منطقه خبر داد و گفت: ما از چین توقع داریم که سرمایهداران خود را برای آمدن به سوریه تشویق کند و حداقل بیایند در مناطقی که کاملا امنیت برقرار شده، سرمایهگذاری کنند.
اسد درباره طرح کمربند و جاده هم گفت: اگر به این طرح به دیده راهبرد نگاه کنیم، میتوان گفت که این طرح یک تحول راهبردی در سطح جهان محسوب میشود.؛ تحولی در نوع روابط بینالمللی
او افزود: چون قبلا جهان شاهد هژمونی و سلطهطلبی غرب بود و در مقدمه آن آمریکا بود. اکنون یک کشور ابرقدرت وجود دارد و آن چین است که به دنبال تحکیم نفوذ خود در جهان است، اما نه از طریق تحمیل سلطه خود بلکه از طریق اعتمادسازی بین دوستان؛ نفوذ اینجا به معنای منافع مشترک است.
رئیسجمهور سوریه درباره تمایل این کشور برای کمک در طرح کمربند و جاده اعلام کرد: در واقع طی مراحل گذشته (اوایل جنگ و به علت بیثباتی) این مساله در اولویتهای خودمان نبود. اما چون اوضاع عوض شد و با بازگشت امنیت به کشور و همزمان با چرخش چرخ اقتصاد در سوریه، امسال وارد گفتوگوی جدی با دولت چین در مورد نحوه اینکه سوریه جزو جاده ابریشم باشد، شدهایم.
اکنون این کشور به عنوان بزرگترین سرمایه گذار منطقه خود را معرفی کرده و انتظار دارد این وضعیت را با کمربند و جاده تکمیل کند؛ پروژه زیرساختی یک تریلیون دلاری برای احیای مسیرهای تجاری باستانی جاده ابریشم که چین را به آسیای میانه و خاورمیانه پیوند می دهند.
در چارچوب این ابتکار عمل، چین با کشورهایی از عمان تا مراکش توافق های تجاری امضا کرده و سرمایه های عربی را برای پروژه های عمرانی برای ساخت راه آهن، بنادر و زیرساخت های برق در سراسر منطقه در اختیار گرفته است.
بخش عمده ای تمایل کشورهای منطقه به سمت همکاری با چین، به بی اعتمادی آن ها به سیاست های آمریکا مربوط می شود، به ویژه در دوران ترامپ، این بی اعتمادی عمیق تر شده است.
چین همچنین موفق شده است که خود را به عنوان یک شریک عملگرا معرفی کند. سیاست خارجی آن با تعهد به حاکمیت ملی و عدم دخالت در امور داخلی سایر کشورها مشخص می شود. این نگرش به خوبی با دولت های اقتدارگرا در منطقه همراه است که می توانند بدون اینکه با انتقاد پکن از سوابق مربوط به حقوق بشر یا سیستم های غیر دموکراتیک خود روبه رو شوند، با آن همکاری کنند.
این موضع همچنین پکن را قادر ساخته است تا روابط خود را با همه طرف های قدرتمند دیرینه خاورمیانه از جمله ایران، عربستان، اسرائیل و ترکیه و قطر حفظ کند.
خارج از منطقه آسیا، اقیانوسیه، احتمالا برای چین منطقه خاورمیانه مهمترین بخش دنیا به حساب میآید. به خاطر قدرت اقتصادی چشمگیر چین، کشورهای خاورمیانه هم به نوبه خود احتمالا پکن را مهمترین پایتخت دنیا بعد از واشنگتن میدانند. به واسطه اتصال به دریای مدیترانه و اروپا از طریق کانال سوئز، خاورمیانه برای چین یک موقعیت فوقالعاده راهبردی محسوب میشود که منبعی حیاتی برای انرژیهای بسیار ضروری و منطقهای برای توسعه روابط اقتصادی آن است.
چین در پی آن است که خاورمیانه موقعیت این کشور به عنوان یک قدرت نوظهور را بپذیرد و روابط رو به رشد خود با کشورهای منطقه را فرصتی برای ایجاد توازن با نفوذ ایالات متحده می داند. چین تحت تأثیر نیاز خود برای دسترسی قابل اعتماد به منابع انرژی منطقه جهت تأمین سوخت مورد نیاز برای رشد خود در داخل، به نظر دنبال راهبردی در خاورمیانه است که بر حفظ روابط مثبت با همه کشورهای منطقه و پرهیز از گرفتار شدن در دام درگیریهای مختلف منطقه مبتنی است.