مهرداد و میلاد 2 سارق حرفه ای خودروهای تهران بودند که در سی و دومین طرح رعد روز گذشته به دام پلیس تهران افتادند.
به گزارش رکنا، رنگ لباسشان طوری است که از دور انگار توجه آدم را جلب میکند، سوییشرت زرشکی و سوییشرت مشکی که ستارههای سفید دارد. کلاه سویشرت را تا آنجایی که میشده جلو کشیدهاند. از سرما روی پای خود بند نیستند.
میلاد و مهرداد را میگویم 23 و 21 سالهاند. با هم دوست هستند و شب گذشته دستگیر شدهاند. میلاد که سوییشرت زرشکی بر تن دارد میگوید، یک اتاق از خانهمان را پاتوق کرده بودم با رفیقهایم دور هم جمع میشدیم نگو رفقا سرقت کرده بودند و پلیس رد آنها را زد و مرا گرفت.
میپرسم مگر نمیگویی در پاتوقات دوستهای صمیمیات بودند پس چطور از سرقت آنها خبر نداشتی؟
سرش را بالا میآورد و میگوید خب دوست بودیم اما کارهایمان را به هم نمیگفتیم. دستهایش را که با دستبند به هم بسته شده میفشارد تا اندکی گرم شود. روی دست راستش یک گل تتو شده میپرسم تتو کردهای؟ میگوید برای الان نیست سال 87، 88 بود که پیش از یکی از دوستام رفتم که بدنم را تتو کند. میپرسم تتو برای شما مشخصه و معروفیت خاصی میآورد؟ سربالا جواب میدهد و میگوید نه، الان همه تتو میکنند فوتبالیستها و هنرمندان... مگر عیبی دارد؟
میلاد سابقهدار است. میگوید سابقه درگیری و نزاع دارد. سه بار هم زندان رفته. دو بار هر بار سه ماه و بار دیگر 6 ماه. اما میگوید سر به راه شده و در پمپ بنزین کار میکند. از شب دستگیری میگوید. به مهرداد گفتم داری میآیی تخممرغ و نان بخر، قبل از اینکه مهرداد بیاید پلیس ریخته بود. مهرداد هم که آمد پلیس او را گرفت و گوشی موبایلش را جستوجو کرد. یکی از بچهها به مهرداد اساماس داده بود که ماشین مزدا در بنبست نهم است. همین پیامک باعث شد که پلیس ما را دستگیر کند؛ انگار بچهها این ماشین را دزدیده بودند و آنجا گذاشته بودند؛ ما خبر نداشتیم که آنها سرقت کردند اما پلیس ما دو نفر را هم گرفت.
مهرداد کم حرف است میپرسم تو هم سابقهداری؟ میگوید فقط یک سابقه. میپرسم چه؟ سرش را پایین میاندازد. اما میلاد میگوید راحت بگو. بگو که آدمربایی کردی! از تعجب چشمانم گرد میشود میپرسم کِی؟ چه کسی را ؟
میلاد میگوید: غریبه نبود دخترعمهاش بود. همدیگر را میخواستند ندادند. بعد با هم فرار کردند. به اینجای صحبت که میرسیم به مهرداد میگویم خودت جریان را تعریف کن. میگوید: پارسال بود دخترعمهام آن موقع 18 ساله بود. با هم رفتیم. بعد خودمان هم برگشتیم. اما شوهرعمهام شکایت کرد؛ 6، 7 ماه زندان بودم که رضایت دادند و آمدم بیرون. میپرسم با دخترعمهات ازدواج کردی؛ نه غلیظی میگوید و باز هم سرش را پایین میاندازد.
افسر پرونده که میآید در خصوص مهرداد و میلاد میپرسم. ستوان یکم بلال یوسفی است میگوید: این دو نفر از اعضای باند سرقت خودرو هستند. سابقهدارند. از اراذل و اوباش سطح 3، یک باند6 نفره بودند که سرقت خودرو میکردند. یک نفر دیگرشان به اضافه مالخر را دستگیر کردهایم؛ الان در کلانتری هستند اما دو نفر دیگر متواری هستند.
ستوان یوسفی با دست به مهرداد و میلاد اشاره میکند و میگوید: این دو نفر اعضای اصلی باند سرقت هستند. سابقه سه تا چهار بار زندان به دلیل شرارت، سرقت و زورگویی را دارند. مهرداد دو بار به دلیل سرقت خودرو و زورگیری به زندان رفته و میلاد هم که ملقب به میلاد قوطی از اراذل سطح 3 منطقه است.
افسر پرونده به جزئیات دستگیری این دو نفر میپردازد و میگوید: از طریق گوشی موبایل رد باند سارقان خودرو را زدیم و بعد هم شناسایی و دستگیرشان کردیم. خودروهای سرقتی را هم کشف کردیم یک وانت مزدا با یک پراید که در کوچه پسکوچههای کیانشهر پارک کرده بودند تا سر فرصت آبشان کنند.
با توضیحات افسر پرونده برق از سرم میپرد به مهرداد و میلاد میگویم مسؤول پروندهتان میگوید که سابقهدار هستید و از اراذل و اوباش؟ مهرداد با آن چشمان آبیاش فقط به افسر نگاه میکند و هیچ نمیگوید. اما میلاد با پرورویی میگوید من که گفتم سابقهدارم