روال گویا بدین گونه است، سیاستی که جمهوری اسلامی اتخاذ کرده، حتما درست بوده است و اشتباهی در آن راه ندارد. مثلا کسی از مسئولان نمیگوید که راهبرد ایران در عرصه روابط بین الملل اگر غیر از این رویکردی که اکنون هست، میبود، چه نتایجی دربرداشت؛ صرفا باید همین رویکرد تکرار و ترویج شود. در مورد همسایگان، قدرتهای بزرگ و ... همین مساله جاری و ساری است. سیاستی که اجرا میشود، قطعا درست است. نه خطایی در آن راه دارد و نه لزومی برای بازگشت از آن دیده میشود.
در حوزه سیاست داخلی ما در ماههای گذشته حوادث آبان ماه را داشته ایم؛ تا کنون کسی نشنیده است که دولت بگوید اقدامش در افزایش قیمت بنزین با آن شیوه اطلاع رسانی خطا بوده و مجموعه دولت برای خطای به آن بزرگی حتی اقرار به اشتباه نکرده است. پس از افزایش قیمت بنزین با اعتراضاتی در کشور روبرو شده ایم؛ تا کنون کسی از مسئولان نیامده است که بگوید نحوه برخورد با معترضان در آن مقطع زمانی در بخشهایی با خطا و اشتباه همراه بود و به خاطر آن از مردم عذرخواهی کند.
همه امور انجام شده در کشور، درست بوده و احتمال وقوع خطا در آن وجود نداشته و ندارد. اقرار به اشتباه بودن یک سیاست یا یک اقدام در ایران، ضعف تلقی میشود؛ ضعفی که البته حیات سیاسی اجتماعی افراد را به خطر میاندازد و هزینه این ضعف آنقدر بالا رفته است که مسئولان آماده هستند یک تصمیم غلط و اشتباه را تا پایان دوره مسئولیت خود ادامه دهند، اما اشتباه خود را نپذیرند و اصلاحی را صورت ندهند. در این فرایند زیان انباشته آن تصمیم غلط به مردم و کشور منتقل میشود و از آنجا که رویکرد کلان لاپوشانی است، اشتباهات مسئولان بدون اینکه مسئولیتی را متوجه خود آنان بکند، در زندگی تک تک مردم سرشکن میشود.
راه دوری نمیرویم؛ مثال ملموس اقتصادی در این فقره راهگشاست. در مساله صندوقهای مالی اعتباری، برای پرداخت پول سپرده گذاران که توسط مدیران صندوقها به هدر رفته بود، حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان پرداخت شد؛ این ۳۰ هزار ملیارد تومان از زندگی همه مردم ایران برداشته شد تا چپاول اموال مردم توسط مدیران عامل و هیات مدیرههای این صندوق ها، ناظران دولتی و غیر دولتی، اعطا کنندگان مجوزها و... دیده نشود، مشاهده هم نشد که مسئولان ذیربط در این امر اقرار به اشتباه کرده و یا از مردم عذر خواهی کنند؛ چون در ایران مسئولان اشتباه نمیکنند.
مساله صندوقهای مالی اعتباری، تازه در سطح مدیران میانی کشور رخ داد که هزینه آن بدون اقرار بر اشتباه بر مردم تحمیل شد. تصور کنید تصمیمات مدیران و مسئولان کلان در صورتی که اشتباه باشد چه هزینه مالی و جانی بر زندگی مردم تحمیل میکند! این در حالی است که بسیاری از تصمیمات اشتباه مسئولان، در کوتاه مدت تاثیر خود را بر زندگی مردم و منافع ملی نشان نمیدهند و یا مانند تاثیرات اقتصادی آنچنان محسوس و ملموس نیستند و یا میشود در کوتاه مدت از زیر بار مسئولیت شانه خالی و فرافکنی کرد.
همان گونه که در سیاستهای خرد در سطوح خرد به مکرر اشتباهاتی صورت میگیرد و مسئولان خرد بازخواست و فرایند خطا اصلاح میشود، در سیاستهای کلان و تصمیم گیری در سطوح بالای قدرت هم اشتباه رخ میدهد؛ از حیث اینکه یک تصمیم یا سیاستگذاری سطح خرد یا کلان باشد، تفاوتی در مواجهه با آن نباید وجود داشته باشد، بلکه در مورد سیاستهای کلان، اذعان به اشتباه و تصحیح آن فوریت و ضرورت بیشتری احساس میشود.
باید در جمهوری اسلامی مسئولان یک قدم رو به جلو بردارند، به ویژه در سطوح کلان و آن اینکه تصمیمات و سیاستها را با حیثیت و اعتبار خود گره نزنند؛ تا زمانی که هر فعل و اقدام مسئولان بالای مملکتی، عین آبرو، حیثیت و اعتبار آنان قلمداد شود، برگشت از تصمیمات و سیاستهای غلط امکان پذیر نخواهد بود؛ در مقابل هزینههای کشور در مقابل آن سیاستها و تصمیمات اشتباه روز به روز بالاتر میرود؛ صرفا به این جهت که قرار است آبرو و اعتبار یک مسئول مملکتی، در هنگام اشتباه یا اشتباهاتی حفظ شود.