تظاهرات مردم آمریکا در اعتراض به تبعیض سیستماتیک علیه سیاهپوستان و نژادپرستی هدایت شده در ایالات متحده در حالی ابعاد بسیار وسیعی به خود گرفت که رسانههای رسمی آمریکا به ویژه سی ان ان مرجع اصلی پیگیری اخبار این تظاهرات بودند و غولهای رقیب نتوانستند در این موقعیت نیز مرجع رسانهای معترضین شوند و بخش قابل توجهی از جامعه آمریکا به سمت خود سوق دهند اما چگونه این مشتریان حفظ شدند؟
به گزارش «تابناک»؛ پس از آنکه یک افسر پلیس مینیاپولیس، با قرار دادن زانو روی گردن یک سیاه پوست، او را کشت، پلیس آمریکا و مقامات محلی نه تنها واکنش مناسبی نشان ندادند، بلکه در ابتدا کوشیدند به توجیه رفتار این افسر پلیس بپردازند. همین رویکرد باعث شد ایالت مینیاپولیس و برخی دیگر از ایالتهای آمریکا از جمله کنتاکی، واشنگتن و نیویورک صحنه تظاهرات گسترده و اعتراض عمومی شود که خشم گستردهای را در پی داشت. این اعتراضات در نهایت به خشونت کشیده شدن و بخش وسیعی از اماکن عمومی و خصوصی غارت شد و به آتش کشیده شد.
در نهایت با تهدید ترامپ به شلیک مستقیم به معترضینی که دست به غارت بزنند، ارتش آمریکا به خیابانها آمد و در شماری از ایالتهای آمریکا حکومت نظامی اعلام شد. در این میان اتفاق جالب توجه این بود که در کنار شبکههای اجتماعی به ویژه توییتر که بستر مهمی برای اطلاع رسانی این حوادث بود، جایگاه اصلی همچنان در اختیار رسانههای جریان اصلی به ویژه شبکه تلویزیونی سیانان بود و بخش مهمی از تصاویری که منتشر شد متعلق به شبکههای خبری رسمی بود که در میادین حوادث فیلمبردار و خبرنگار داشتند.
پرسش اساسی این است که چگونه رسانههای جریان اصلی آمریکا که عملاً همراستا با دو جریان اصلی سیاسی کشور آمریکا هستند، توانستهاند مخاطبانشان را در چنین شرایط نیز حفظ کنند؟ چرا رسانههای انگلیسی زبان دیگر کشورها از جمله بیبیسی و راشاتودی که برای جذب مخاطب در آمریکا سرمایه گذاری گستردهای کردهاند، مرجع رسانهای معترضین آمریکا نشدند و همچنان مخاطب آمریکایی مصرف عمدهاش رسانه آمریکایی است؟
پاسخ کوتاه و ساده اینکه رسانههای آمریکایی پیش از رقبایشان از سایر کشورها در صحنه هر حادثهای از هر جنس حضور دارند و کمترین توجهی به مصلحتهایی که باید مسئولین نسبت به آن حساس باشند را در پوشش خبری در نظر نمیگیرند. البته این رویکرد به آن معنی نیست که در راستای حفظ ساختار قدرت در آمریکا هیچ جهتدهی از سوی رسانههای جریان اصلی نیستیم اما این اقدامات به قدری محدود و در عین حال اجرا میشود که عرصه وسیعی برای میدان یافتن رسانههای دیگر کشورها در خاک آمریکا باقی نمیماند و مخاطب آمریکایی همچنان مشترک رسانههای آمریکایی است.
در جریان حوادث اخیر علیرغم برخوردهای خشن با برخی خبرنگاران میدانی رسانههای بزرگ، این رسانهها پوشش خبری این رویداد را با گستردگی تداوم بخشیدند. نکته کلیدی دیگر که این رسانهها را بیطرف نشان میدهد، تفکیک خبر از تحلیل است. رسانههای بزرگ و حتی بی بی سی که کوشش میکند خود را نسبت به دیگر شبکههای فارسی زبان ماهوارهای بیطرف نشان دهد، ابتدا خبر را با کمترین میزان حساسیت به جانبداری قرار میکند و کمترین کلماتی که بار جانبدارانه داشته باشد را استفاده میکند و در ادامه جهتدهی به خبر را به کارشناس مرتبط میسپرد و با دعوت از یک کارشناس همجهت با سیاست خبری شبکه، به پوشش ماجرا میپردازد و هزینه جهتدهی را نیز خود نمیپردازد.
سازمان صداوسیما به عنوان پرمخاطبترین رسانه جریان اصلی در ایران که امتیاز انحصاری را نیز در اختیار دارد، نه تنها در تجمعات و حوادث خیابانی بلکه در دیگر حوادث نیز واکنش دیرهنگام، محدود و در راستای سیاستگذاریهای متولیان امر میپردازد. این پوشش محدود، عرصه را برای رسانههای رقیب به ویژه شبکههای ماهوارهای فارسی زبان تحت مالکیت دیگر کشورها باز میکند تا با پوشش سریعتر یا وسیعتر رویدادها، مخاطب ایرانی را از آن خود سازند.
در واقع طی سالهای متمادی سرمایه اجتماعی رسانه رسمی کشور هزینه توجیه و پوشش اشتباهات بسیاری از مسئولان و متولیان شده و در همین راستا همواره بسیاری از رویدادها و حوادث یا دیرهنگام پوشش داده شدهاند، یا بسیار محدود پوشش داده شدهاند و یا صرفاً حاوی روایت رسمی بودهاند که عملکرد متولیان دخیل توجیه و مشروع مینماید. در مواردی نیز اساساً بحث این ملاحظات نیز نبوده و ترمز سرعت رسانه ملی کشیده شده تا پس از تصمیم گیری درباره یک موضوع درباره آن پوشش خبری بپردازد که عقب ماندن رسانه رسمی از همه رقبایش منجر به نقدهای جدی شده است.
قاعدتاً اگر این سرعت عمل در پوشش خبری هر رویدادی به صورت زنده در صحنه حادثه یا بهترین موقعیت قابل دسترسی و مرتبط با حادثه، قدرت تصمیم گیری سریع و به لحظه درباره هر رویدادی در هر سطحی برای موضع گیری در قبال آن و شاید از همه اینها مهمتر، تفکیک خبر از تحلیل در صداوسیما اجرا شود، شاهد تاثیر محسوس چنین تحولاتی باشیم و دستکم عرصه برای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان خارجی محدود شود.