با وجود وضعیت بحرانی بازار نشر، معدودی از کتب در همین ماههای اخیر با تجدید چاپ مواجه شدهاند و فروش نجومی داشتهاند که اسباب شگفتی برخی ناظران ناآگاه نسبت به وضعیت بازار را در پی داشته است؛ اما چگونه چنین وضعیتی رقم خورده و در پس این فروش غیرطبیعی در دورانی که تقاضای کتاب به حداقل رسیده، چه جریاناتی در حال وقوع است؟
به کزارش «تابناک»؛ اقتصاد فرهنگ به واسطه آنکه معمولاً حاشیه درآمد و سود عموم مردم به آن وارد میشود و به محض قطع این حاشیه، سود از سبد مصرف گروه بزرگی حذف میشود، بیش از بسیاری از کالاها در معرض آسیبهای متاثر از شیوع کرونا قرار گرفته است. بازار کتاب همچون دیگر اقلام فرهنگی، روزهای پررونقی را پشت سر نمیگذارد و روزانه خبرهایی درباره تعطیلی کتابفروشیها به ویژه کتابفروشیهای خارج از پایتخت و در دیگر مراکز استانها منتشر میشود که اسباب نگرانی جدی است، چرا که شبکه توزیع و دسترسی عمومی به کتاب را محدودتر از گذشته میسازد.
در همین شرایط در چهار ماه اخیر، گزارشهایی درباره تجدید چاپ مکرر برخی کتب منتشر شده که اسباب شگفتی ناظران را در پی داشته است، به ویژه آنکه تیراژ مندرج در هر نوبت چاپ چند هزار نسخه را شامل میشود و چنین فروش نجومی در روزهای عادی نیز بسیار انگشتشمار و عموماً مرتبط با چهرههایی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، هوشنگ ابتهاج یا محمود دولت آبادی است که مخاطبان ثابت قابل توجهی دارند. از قضا تیراژ برخی کتبی که ماههای اخیر با وجود تعطیلی نسبی کتابفروشیها به تجدیدچاپ مکرر رسیدهاند، در مواردی از کتب چهرههای فوق الاشاره نیز بیشتر فروخته است!
قاعدتاً باورپذیر نیست که در این بازار و در شرایطی که با توجه به افزایش قیمت پشت جلد کتاب همزمان، وضعیت اقتصادی عموم مردم نیز به سمت و سویی رفته که کمتر سراغ خرید کتاب میروند، در فرآیندی کاملاً طبیعی برخی کتابها در فاصله چند ماه مکرراً تجدید چاپ شدهاند؛ بنابراین، میتوان دریافت که این فرآیند بیشک طبیعی نیست و در پس ضریب دادن به برخی کتب، یک سلسله اتفاقات رخ میدهد که منجر به ثبت آمارهای بزرگ برای برخی کتب میشود اما دقیقاً چه اتفاقی رخ میدهد؟
در سالهای اخیر در بازار کتاب، رویهای باب شده که برخی کتب توسط سازمانها یا نشرها به ارگانهای مختلف فروخته میشود و بدین ترتیب سوای اینکه این کتاب از ارزش واقعی برای دستیابی به این میزان فروش برخوردار باشد، در زمان کوتاهی به تیراژ بالا و تعداد چاپ فوق العادهای دست مییابد و قاعدتاً نویسندهاش نیز سود قابل توجهی میبرد. در نهایت این کتبی که عمده خریداری شده، رایگان در اختیار گروهی از کارمندان دستگاههای خریدار کتاب قرار داده میشود و بدین شکل بودجه فرهنگی برخی سازمانها هزینه میشود.
طبیعتاً این رویه که در سکوت کامل پیگیری میشود، یک رانت بزرگ تلقی میگردد که بهرهمندان از آن، متکی بر منابع عمومی در اختیار دستگاهها، درآمد خوبی نیز به دست میآورند؛ سوای اینکه آیا اساساً این نوع خرید ارگانی کتاب واحد برای کارمندان برخی دستگاهها صحیح است یا نه، اگر قرار است این اتفاق بیفتد، باید سازمانهای خریدار ضوابطی داشته باشند. در این زمینه انتظار میرود سازمانهایی که در این زمینه اقدام میکنند، فراخوان عمومی برای ناشران ارائه کنند و بر اساس ضوابط از قبل اعلام شده، یکی از کتب را انتخاب و پس از انتخاب و خرید کتاب نهایی، علل انتخاب شان را اعلام کنند.