انفجار وحشتناکی که بیروت را به آتش کشید، تنها در بیروت رخ نداد، بلکه در تمام جهان عرب، دلایل و آثار خود را دارد. چرا که «آتش»، همان نماد مصیبت و سختی است و برافروخته شدن آن اوج درد و رنج است. منظرة «بیروت در آتش» که با قساوت هرچه تمام تر، آسمانی سیاه از دود، و زخمیهای بیشمار و کشتههایی که ساعت به ساعت بر تعداد آنان افزوده میشود، بر جای گذاشت، همه اش نشانههایی از سانحهای است که به تدریج شکل گرفته و در لحظة معینی سرباززده است. شاید تمام آنچه را از دلایل و نتایج این سانحه میشنویم، در یک کلمه «بحران» خلاصه میشود که کشورها و ملتهای عرب با آن دست به گریبانند.
این «بحران» چیست که اکنون دیگر برای همه روشن شده است؟
وقتی که به اوضاع کلی مردم در کشورهای خود بنگریم، بیشتر آنان را میبینیم که از نخبههای سیاسی رنج میبرند که هنوز این نخبه ها، «حاکمیت» را مانند «غنیمت جنگی» میشمارد و هنوز نتوانستیم به آنان تفهیم کنیم که «مفهوم حاکمیت صالح» و «شرطهای تحقق آن» عمیقاً بر درک و رعایت «حقوق شهروندی» استوار است. مردم به عنوان «شهروندان» برای بیشتر نخبههای حاکم در کشورهای ما، مفهومی بیشتر از یک «انبار رأی» نیست که در هنگام انتخابات میتوان درب آن را باز کرده و با وعدههای شیرین، از آن استفاده کرد؛ و بلافاصله پس از پایان انتخابات، بار دیگر درب آن را بسته و تمام وعدهها را به دست فراموشی سپرد.
اگر این گونه نبود، آیا میتوان باور کرد که در یک «شهر» با تراکم جمعیت بالا و پر از فضاهای عمومی، کافه ها، هتل ها، رستوران ها، و مملو از زندگی و زیبایی و فرهنگ، درون آن مواد قابل اشتعالی نگاهداری بشود که با یک جرقة کوچک میتواند به فاجعهای انسانی و اقتصادی منجر شود؟
ما در برابر «جهل» و «عدم احساس مسئولیت» ایستاده ایم؛ چرا که اگر کوچکترین احساس مسئولیت بود، باید ما را به سویی هدایت کند که به درستی تحمل مسئولیت کنیم.
ما در برابر چشمان خود چه میبینیم؟ پستهای دولتی، امتیازاتی است که برای تصاحب آن چشمهای سیاستبازان در کشورهای ما، برق میزند؛ و خیلی به ندرت دیده شده است که اشخاصی که از عدم موفقیت در انجام وظایف پستهایی که در اختیار دارند، واهمه داشته باشند. کمتر مسئولی در کشورهای عرب، میفهمد که جان و آرزوها و دلهای انسانهایی زیر سلطة او است و دربارة سلامت آنان مسئول است؛ و هر اشتباهی ممکن است به فاجعهای منجر شود و جان و مال انسانهای بیگناهی به خطر بیافتد.
از این روست که مردم در کشورهای عرب، سالهای متمادی است که از این نخبهها به ستوه آمده اند. نه انقلابها نتیجه بخش بود و نه صبر و تحمل بیکاری و فقر توانست راهی به جایی ببرد. شکست پشت سر شکست در سیاستهای حاکمیت کشورهای عرب، و نبودن ارادة راستین برای خدمت به مردم و رشد و پیشرفت کشورهایشان، نتایجی این چنینی به دنبال دارد.
هنگامی که به برخی از شاخصها بیشتر دقت کنیم، میبینیم که دنیای عرب از داراییها و قوتهای بسیاری برخوردار است؛ مانند پایین بودن نرخ بیسوادی و وجود متخصصین در زمینههای گوناگون؛ افزون بر بهبود شرایط اجتماعی زنان، که محصول گسترش آموزش در کشورهای عرب است. أما در مقابل، میبینیم که نخبههای سیاسی در حال طراحی سیاستهای غلط اقتصادی و توسعهای است، همزمان با گسترش بی سابقه فساد در تمام ابعاد و با کلیه مفاهیم فساد است. بودجههای دولت ها، به گونهای تصاحب میشود، انگار غنایم جنگی است و فرصت طلبی در اوج است. هر گونه بنگرید میبینید بحرانها در کشورهای عربی، در حقیقت، نتایج عملکرد نخبههای سیاسی که بر آن کشورها حکومت میکنند.
همان گونه که ملاحظه میکنیم، تأخیر در اجرا و تمرین دموکراسی، تا کنون باعث شده است حتی کشورهایی که سعی داشتند دموکراسی را تجربه کنند، در ابتدای کار، با شکستهای فجیعی رو به رو شدند. شاید کشور تونس، بهترین مثالی در این رابطه باشد؛ که تا کنون سه انتخابات شفافی برگزار کرده، أما هنوز، به دلیل تقابلهای ایدئولوژیک و ضعف سیاستمداران و عقلیت محدود آنان، حرکت آزادی و دموکراسی مردمی در تمام زمینه ها، به عقب رانده شده است. امروز تونس حتی توانایی بازپرداخت بدهی خود را ندارد، و میزان بیکاری رو به افزایش است. به جای این که میزان بیکاری، که مسبب مستقیم قیام مردمی در تونس بوده است، کاهش یابد، پس از یک دهه، رو به افزایش نهاده است و اوضاع اقتصادی مردم از بد به بدتر رفته است.
مطالعه در تاریخ حرکتهای مردمی در کشورهای عربی نشان میدهد، در دهههای پنجاه و شصت قرن بیستم، نخبههای سیاسی جدی در این کشورها ظهور کردند که در زمینههای اجتماعی مانند آموزش و بهداشت، تأثیرهای مثبت بسیاری از خود، به جای گذاشتند. أما به نظر میرسد، این نخبه ها، بعد سیاسی را نادیده گرفته بودند، و با کمال تأسف، نخبههایی که پس از آنها سرکار آمدند، همه چیز را نادیده انگاشتند. از این رو، میبینیم دست آوردهای مثبت، بسیار اندک و روبنایی است و نمیتواند کل ساختار اجتماعی جامعه را دگرگون سازد.
هنوز نفهمیدیم که توسعه و پیشرفت، نظامهایی کامل و شامل هستند که اگر به صورت کامل اجرا شوند، تحقق مییابند و اگر ناقص به کار گرفته شوند، شکست کاملی در پی دارند. تا کنون نتوانستیم درک کنیم که هر حرکت توسعهای با توسعة انسان باید شروع شود تا به توسعة اقتصادی و رشد آزادی خواهی و حقوق اجتماعی منجر گردد. هنوز با ساختار اجتماعی به شیوة جزء به جزء برخورد میکنیم، که بزرگترین خطاست و تجربههای جهانی و نتایج مطالعات تخصصی و علمی، عدم موفقیت آن را به اثبات رسانده است.
شاید بتوانیم بگوییم که سیاست و سیاست زدگی، بزرگترین مشکل و دلیل عمدة بحرانها در کشورهای عرب باشد. أما آنچه این بحران را شدت میبخشد، ضعف در اجرای سیاستهای اجرایی است. از همه بدتر، ضعف در «احساس تعلق به وطن و به جامعه» است، که در بسیاری از احزاب سیاسی بزرگ در کشورهای عربی، به وضوح دیده میشود. گرایشها به قدرتهای بزرگ خارجی توسط بسیاری از احزاب سیاسی در کشورهای عرب چشمگیر است؛ و از این روی، با شگفتی میپرسیم چگونه یک حزب میتواند به جای توجه به منافع کشور خود و پیروی از خواستههای مردمی که آن را انتخاب کرده اند، سیاستهای قدرتهای جهانی را به مورد اجرا بگذارد، بدون توجه به امنیت مردم و کشور خود است؟
در سوی دیگر، ملاحظه میکنیم نقش رسانههای عربی در انعکاس مشکلات و مصیبتهای مردم، بیش از پیش تخریب کننده است. ازدواج نامیمون رسانهها با بنگاههای اقتصادی و مالی در بیشتر کشورهای عربی، همه چیزمان را به کالا تبدیل ساخته و برای فروش در بازار، حراج کرده است. آینده مردم را نیز گروگان در دست منافع خارجی و معاملههای اقتصادی، ساخته است. این در حالی است که نقش رسانهها باید در جهت تأثیرگذاری، از طریق نقد و آگاه سازی، بر کاهش فرعونیت گروههایی که به نا حق دو قدرت سیاسی و مالی را زیر تسلط خود گرفته اند.
امروزه به نظر میرسد، قواعد و قوانین عمل سیاسی در کشورهای عرب نیاز به بازنگری اساسی و جدی، داشته باشند؛ تا سیاست در احتکار گروههای اندک ویژه خوار و فرصت طلب باقی نماند. اکنون ضرورت وضع قوانینی به منظور منع ازدواجهای نامیمون میان مثلث پول، رسانهها و سیاست، بیش از پیش عیان شده است؛ به ویژه در این هنگام است که تجربههای بسیار نشان داده است، این ازدواج پی آمدهای ناگواری داشته و قربانی اصلی، همیشه «مردم» بوده اند.
نوشته: دکتر آمال موسی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تونس
ترجمه: دکتر شریف مطوف، گروه سوانح و بازسازی، دانشگاه شهید بهشتی