به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، ابتلا به بیماری کووید ۱۹ علاوه بر به خطر انداختن سلامت جسمی، باعث تجربیات روانی دشوار و متفاوتی نیز میشود. این تجربیات روانی میتواند در فرآیند بهبودی بیماری مشکلاتی ایجاد کند و رنج بیماران را در دوران بیماری افزایش دهد.
بررسی چالشهایی که این بیماران با آن روبرو هستند، میتواند زیربنای برنامهریزی و اجرای مداخلات روانشناختی و مددکاری اجتماعی بیماران باشد و به ارتقای سلامت جسمی، اجتماعی و روانشناختی این افراد کمک کند.
به همین دلیل پروین رحمتینژاد، پژوهشگر روانشناسی بالینی دانشگاه علوم پزشکی قم و فاطمه شاهی صدرآبادی، دکتری روانشناسی دانشگاه فرهنگیان یزد، به همراه همکارانشان با انجام مطالعهای به بررسی تجربیات و چالشهای بیماران مبتلا به کووید ۱۹ پرداختند.
برای انجام این مطالعه پژوهشگران با ۱۵ بیمار مبتلا به بیماری کووید ۱۹ که در اسفند ماه ۹۸ و فروردین ۹۹ در بیمارستان فرقانی شهر قم بستری بودند، مصاحبه انجام دادند.
این افراد در بازه سنی ۲۰ تا ۷۶ سال قرار داشتند و در مورد احساس و تجربه خود در مورد ابتلا به این بیماری صحبت کردند. عبارتهای مهم و کلیدی صحبتهای افراد در هر مصاحبه استخراج شد و جملات مرتبط افراد، دستهبندی شدند. در نهایت پس از تحلیل مصاحبهها ۶ مضمون اصلی از آنها استخراج شد.
یکی از مفاهیم و مضمونهای اصلی مطرحشده در مصاحبهها ترس از مرگ بود که با مفاهیمی چون اشتغال ذهنی با مرگ، ترس از کیفیت خاکسپاری، ندیدن عزیزان قبل از مرگ، مشاهده مرگ اطرافیان، خوابدیدگی با محتوای مرگ، ابهام در موارد منجر به فوت و اضطراب مرگ با تشدید علائم جسمانی به ویژه تنگی نفس، بیان شده بود.
شرکتکنندگان در این پژوهش از احتمال بالای مرگ در این بیماری شنیده و بهویژه افراد کهنسال، ترس بیشتری داشتند. علاوهبراین فوت هماتاقیهای آنها باعث ترس و نگرانی بیشتر بیماران شدهبود. همچنین بیماران در مواردی اظهار میکردند که مشخص نیست چه کسانی فوت میکنند و در بین فوتشدهها افراد جوان، پیر، با سابقه بیماری زمینهای و بدون سابقه بیماری زمینهای وجود دارد و همین بر اضطراب مرگ آنها میافزود.
برخی افراد به گونهای صحبت میکردند که ابتلای بیماری از نظر اجتماعی برای خود و دیگران قابلقبول و جامعهپسندانه نبوده است. مصاحبهشوندهها این موضوع را با مضامینی چون سرزنش ناشی از عدم مراعات و ابتلا، فاصلهگیری دیگران، چگونگی فوت و خاکسپاری و احساس انگشتنمایی به خاطر ابتلا به بیماری مطرح میکردند.
ترس از انگشتنما شدن در این بیماران حتی پس از مرگ و در مورد نحوه خاکسپاری و تدفین هم وجود داشت.
یکی از شرکتکنندگان در این خصوص میگفت: «به حضرت فاطمه التماس کردم و گفتم قربونت برم تو رو غریب و تنها خاک کردن میفهمی من چی میگم... نذار این جوری رو زبونها بیفتم. بگن فلانی رو اینجوری خاک کردن...».
پژوهشگران مطالعه در این مورد میگویند: «با تجربه انگ و احساس انگشتنمایی، افراد بیماری را در خود پنهان کرده و روال عادی زندگی خود را داشته و در نتیجه به افزایش انتقال این بیماری منجر میشوند. بنابراین توجه به این مسئله میتواند از بین برنده یکی از موانع قطع زنجیره انتقال و کاهش شیوع بیماری باشد».
از دیگر مضامین مطرحشده در مصاحبهها ابهام در مورد چگونگی و چرایی ابتلا، ابهام در مورد امکان و زمان بهبودی، ابهام در مورد وضعیت اعضای خانواده و ابهام در مورد چگونگی و چرایی فوت برخی از افراد بود.
سردرگمی و عدم اطلاع از این موارد باعث ایجاد اضطراب در افراد نیز میشود و باعث میشد که افراد پاسخهای هیجانی و شناختی منفی به صورت احساس ترس، اضطراب، بیقراری، احساس فقدان کنترل و ... داشته باشند.
برخی افراد به دلیل اعتقادات مذهبی و معنوی، مثبتاندیشی و ادراک حمایت اجتماعی، اعتقاد به حفظ روحیه و مقابله، اعتقاد به تاثیر منفی ترس و اضطراب بر بهبودی و احساس کنترل بر بیماری داشتند.
در برخی موارد بیماران مهارت مقابلهای نیرومند در مواجهه با شرایط استرسزا داشتند و باعث افزایش مقابله آنها در برابر بیماری بود. حمایتهای کادر درمانی، وجود نیروهای داوطلب و خدمت آنها به بیماران مواردی بودند که باعث شده بود که بیماران احساس کنند، مورد حمایت قرار گرفتند.
همچنین اعتقادات مذهبی بیماران نیز باعث توسل و توکل آنها شده و برای آنها آرامشدهنده بود. علاوهبراین اعتقاد داشتند تجارب سخت آنها میتواند کاهنده عذاب اخروی آنها باشد.
یکی از عمدهترین مفاهیم مطرحشده، این هیجانات بودند و با مضامینی مثل اضطراب در مورد ابتلای اعضای خانواده، نگرانی در مورد تنها ماندن اعضای خانواده، نگرانی در مورد آینده آنها و بیحوصلگی از واکنشهای هیجانی منفی اعضای خانواده، مطرح شده بود.
مطرح کردن این موارد نشان میداد که بیماران خود را در یک موقعیت غیرقابل کنترل و دشوار تصور میکنند که تسلطی بر آن ندارند. این نگرانیها اغلب باعث احساس درماندگی، ناامیدی، آشفتگی و اضطراب در افراد میشدند.
مفاهیمی مثل احساس تنهایی (ناشی از کمکردن ارتباط خود با سایرین و بالعکس)، بیحوصلگی، تجربه ابهام از مدت قرنطینگی و تمایل به ماندن در بیمارستان برای جلوگیری از ابتلای دیگران، نشاندهنده این هیجانات بودند.
در برخی از بیماران هیجانهای ناشی از قرنطینه منفی بوده و افراد دلتنگی، بلاتکلیفی و سر رفتن حوصله را بیان میکردند. ولی برخی دیگر، قرنطینه را باعث آرامش خود میدانستند و مطمئن بودند از این طریق باعث آلودگی دیگران نخواهند شد. همچنین در برخی موارد، بیماران قرنطینه در بیمارستان و نقاهتگاه را به دلیل حضور دیگر بیماران و سرگرم بودن و همصحبت داشتن، ترجیح میدادند.
نتایج بهدستآمده از این پژوهش نشان داد: افراد مبتلا به بیماری کووید ۱۹ با مسائل روانشناختی خاصی دست به گریبان هستند که میتوانند مدتها حتی پس از بهبودی ادامه یافته و یا تشدید شوند.
پژوهشگران با توجه به نتایج بهدست آمده از این مطالعه اظهار میکنند: «افزایش ادراک و شناخت عمیق ما از نیازهای روانشناختی و پیشبینی مشکلات بالقوه این بیماران میتواند در راستای ارتقای سلامت روان این گروه و خانوادههای آنها موثر باشد».
همچنین با توجه به احساس انگشتنمایی و انگ اجتماعی در این بیماران، محققان این مطالعه میگویند: «مداخلههای مربوط به انگزدایی میتواند به کاهش انتقال بیماری از طریق مدیریت رفتار افراد منجر شود».
یافتههای این مطالعه به صورت مقاله علمی پژوهشی با عنوان «تجربه زیسته بیماران مبتلا به کروناویروس (کووید-۱۹)» در ویژهنامه کرونا و سلامت روان فصلنامه «پژوهش در سلامت روانشناختی» منتشر شدهاست.