با گذشت دو سال از تعطیلی ناگهانی و شائبه برانگیز برنامه پربیننده نود و حذف مجری برتر صداوسیما از صفحه تلویزیون، صفبندیهای شکل گرفته و شعله اختلاف پیش آمدهی پس از آن، نه تنها هنوز فروکش نکرده، بلکه زیر خاکستر پخش شده و حالا در جایی که کسی فکرش را نمیکرد، زبانه کشیده است.
در حالی که این روزها و شبها در فوتبال ایران بحث مسابقات لیگ قهرمانان آسیا داغ است و محافل فوتبالی و علاقه مندان به استقلال و پرسپولیس، مشغول تفسیر و تحلیل این تورنمنت در قطر هستند، فوتبال در داخل ایران با شیوع بیرحمانه کرونا و اتمام فصل قبلی رقابتهای باشگاهی، کاملا تعطیل است و تیمهای باشگاهی مشغول جذب نفرات و برگزاری اردوی آمادهسازی برای حضور در لیگ بیستم هستند.
اما در همین تعطیلات، دو تیم آماتوری فوتبال از یک صنف، حسابی سروصدا به پا کردهاند و در حالی که هر دو فاقد تشکیلات باشگاهی و حرفهای هستند، اخبارشان بیشتر از تیمهای رسمی حاضر در لیگهای کشوری به چشم مخاطب فوتبال میآید؛ دو تیم متشکل از همکاران رسانهای شاغل در ورزش که چهرههای سرشناس زیادی از سردبیران روزنامهها و خبرگزاریها، برنامهسازان و مجریان و گزارشگران را در خود جای داده و حالا به محلی برای رقابت دو جبهه مختلف حاضر در این حوزه تبدیل شده است؛ اما این جبههگیری چرا و از کی به وجود آمده و قرار است به کجا کشیده شود؟
شروع ماجرا به دو دهه قبل برمیگردد؛ روزگاری عدهای از خبرنگاران ورزشی تصمیم گرفتند به جز نوشتن درباره فوتبال، خودشان هم در قالب یک تیم فوتبال پا به توپ شوند و هنرشان را وسط زمین چمن نشان دهند.
در این میان هر نویسنده و عکاس و گزارشگر و مجری ورزشی که هیکل و شرایط بدنیاش اجازه میداد، لباس به تن کرد و وارد گود شد.
هرچند نتیجه کار چندان دلچسب نبود و اغلب نفرات آنطور که میگفتند و مینوشتند، در عمل و داخل مستطیل سبز چیز خاصی نشان ندادند و حتی اضافه وزن برخی، دویدن را هم برایشان دشوار کرده بود، بههرحال تیم قلم ورزش خیلی زود معروف شد و از آنجا که اکثر بازیکنانش بیادعا نبودند، خیلی سریع اختلافات بین اعضا بالا گرفت و شعبه جدیدی به نام رسانهورزش از تیم اولیه اعلام استقلال کرد.
مشابه چنین اتفاقی را در تاریخ فوتبال باشگاهی ایران و در شکلگیری تیمهایی نظیر پرسپولیس که از دل پیکان زاده شد، شاهد بودیم.
طبیعی بود که همه مفسران، ایده و شیوه خاص خود را برای تیمداری، تاکتیک تیم، چینش نفرات و ... حتی در یک تیم آماتور به اصطلاح کارگری داشته باشند، اما تا اینجا اختلافها تنها فوتبالی و به کریخوانی رایج بین خبرنگاران دو تیم محدود میشد و دو طرف احترام هم را تا حدود زیادی حفظ میکردند. جلسات تمرینی هم بدل به جنجالهای شیرین و پایان ناپذیر بر سر داوری، زننده ضربه کاشته و یا حتی ارسال یک پاس معمولی میشد، اما قهروآشتی تا جلسه بعدی به یاد کسی نمیماند.
با حضور معروف ترین خبرنگار و چهره رسانهای فوتبال ایران یعنی عادل فردوسیپور در تیم رسانهورزش، وزنه شهرت به سود تیم جدید التاسیس سنگینی کرد و این تیم بعضا با جذب اسپانسر و پخش زنده بازیهای خیرخواهانهاش در مناسبتهای مختلف معروف و مستحکم شد و یکی دو چهره سرشناس از بازیکنان سابق تیم ملی و باشگاهی کشور را به عنوان مربی در اختیار گرفت؛ محمود کلهر و رضا ترابیان... ستارههای فوتبال ایران برای دیدار حضوری با مجری نود سهشنبه شبها یا ظهر پنجشنبه راه تمرین رسانه ورزش را یاد گرفتند و بازار عکس و امضا هم داغ شد.
سفرهای استانی به بهانه کمک به زلزلهزدگان و امداد به فلان پیشکسوت راه افتاد، سپس اردوها و بازیهای خارجی هم از راه رسید و کار بالا گرفت تا جاییکه قوانینی برای اداره تیم وضع و هیات مدیرهای نیز تشکیل شد.
یک جستجوی ساده در اینترنت کافی است تا تعداد خبرها و عکسهای منتشره حول و حوش تیم رسانه ورزش و عادل فردوسی پور را ببینید و با یک تیم معمولی لیگ برتر ایران مقایسه کنید تا متوجه برتری رسانهای این تیم بشوید. به هر حال از عدهای دستاندرکار خبر و تصویر، چیزی جز این توقع نمیرفت.
اوضاع تیم رسانه ورزش تا اسفند سال ۹۷ یعنی پخش آخرین برنامه نود با اجرای فردوسیپور خوب پیش میرفت و گلزنیهای کاپیتان عادل در کنار بازی تکنیکی محمدحسین میثاقی و نمایش محمد سیانکی، مهدی توتونچی، پیمان اسدیان و چندین گزارشگر و سردبیر و مجری و گوینده اخبار دیگر، از بعضی تیمهای بیتماشاگر لیگ ایران بیشتر تماشاچی و بیننده داشت، تا اینکه زمزمه تکیه زدن میثاقی بر صندلی استادش در شهر پیچید.
فروغی مدیر بیش از حد جوان شبکه سه، از بین گزینههایی مثل مزدک میرزایی و احمدی و پیمان یوسفی و حتی جواد خیابانی، یکراست به اردوی رقیب زد و برای جانشینی عادل گزینهای بهتر از شاگردش پیدا نکرد. شانس به محمدحسین میثاقی رو کرد تا از پشت پرده، به مقابل دوربین بیاید و آنچه طی سال ها در پشت صحنه از فردوسیپور یاد گرفته بود را در شمایلی جدید به نمایش بگذارد.
یک جراحی خونین و ناشیانه در بدنه شبکه سوم سیما که تبعاتش فضای مجازی را هم در بر گرفت و شبکههای اجتماعی را به میدان هجوم و خشم طرفداران میلیونی عادل فردوسیپور علیه مجری جدید و البته رییس مافوقش بدل ساخت.
از همان فردای اولین اجرای میثاقی به جای عادل، پایش از تمرینات تیم رسانه ورزش قطع شد و مجری جوان در یک چشم بهم زدن تقریبا ۸۰درصد رفقای همصنفش را از دست داد. ضربهای که احتمالا قبل از پذیرش نقش تازه در باند فروغی، پیشبینیاش را کرده بود.
میثاقی آنطور که خودش گفته در همان یک سال نخست نشستن جای فردسیپور ۲۰سال پیر شد و برای اثبات حرفش سپیدی ناگهانی موهایش را شاهد گرفت. او هر چه سعی کرد برخلاف میل مدیر شبکه و طیف سیاسیاش روی آنتن زنده با جملات تمجیدی، ارادتش را به عادل نشان داده و دل استاد را به دست بیاورد، نشد که نشد. حتی وساطت اندک دوستان مشترک باقیمانده هم جواب نداد تا این عشق یکطرفه، کمکم سمت نفرت سوق پیدا کند.
میثاقی حالا بعد از دو سال عزلت، از شکاف ایجاد شده در تیم فردوسیپور نهایت استفاده را برده و چند هفتهای است که تیم خودش را ساخته و اسمش را هم گذاشته یاران رسانه. شاید کنایهای از یارانی که از جمع وفاداران عادل جدا می کند.
همزمان با اوج نقل و انتقالات باشگاهی لیگ بیستم، اینجا یک جدال تمام عیار دیگر بر سر تصاحب چهرههای رسانهای در افتاده است و چند نفر از چهرههای شاخص و قدیمی تیم فردوسیپور پیراهن تیم رقیب را پوشیدهاند. در این میان دعوت از مدیران فعلی شبکه سه و اهدای پیراهن تیم به آنها، بازی را وارد فاز جدیتری کرده است که پیام متفاوتی نیز به اردوی استاد سابق و دشمن فعلی میفرستد. جالب است که حتی مسئول تدارکاتی که از تیم عادل رانده شده بود هم به تیم میثاقی ملحق شده است!
ساده لوحانه است اگر این ریزش تنها در چارچوب تلاش تفریحی دو تیم صنفی دیده شود؛ یارکشی که بیش از کلکل بازیکنان دو تیم، صف بندی دو جبهه تازه در فضای رسانهای فوتبال ایران را به تصویر کشیده و میرود تا در آستانه انتخابات فدراسیون فوتبال و تعیین یک رییس مناسب، خاستگاه جریان متضادی شود که معادلات را هم تغییر دهد. دود این اختلاف میتواند به چشم فوتبال ایران برود؛ اما روشن کننده این آتش کیست؟
روشن است که برنده این شاخ و شانه کشیدنهای رسانهای، کسی نیست جز جریان سیاسی که علی فروغی را بر مسند قدرت پربینندهترین شبکه سیمای جمهوری اسلامی نشاند؛ کسی که رسانههای ورزشی را پشت دو خاکریز قرار داده و خودش در گوشهای دنج و راحت، مشغول تماشاست.
نویسنده: مجید کوهستانی