سعید حجاریان در نامهای به همایون شجریان برای او مجموعهای از تکالیف را تعریف و بیان کرده که واکنشهای تندی را از سوی افکارعمومی در پی داشته است؛ واکنشهایی که متوجه جایگاه حجاریان است و غالباً این پرسش مطرح شده که او با چه منطق و پشتوانهای در این عرصه، این حق را برای خود قائل شده که برای یک خواننده آتیهدار موسیقی ایرانی و میراث دار نام شجریان، ارائه طریق کند؟
به گزارش «تابناک»؛ «به خود جرئت دادهام و تکالیفی را بر شما بار کردهام» این جزو سطرهای پایانی نامه سعید حجاریان از نظرپردازان جریان اصلاحات به همایون شجریان، خواننده موسیقی ایرانی و میراثدار استاد محمدرضا شجریان است. حجاریان در این نامه خط مشی فعالیتهای حرفهای، سیاسی و حتی نحوه حفظ و ثبت میراث پدرش را تعیین کرده و به واضحترین شکل ممکن تکلیف همایون را با لحنی آمرانه اما آمیخته با تعارف مشخص و تاکید کرده که راه صواب همان است که حجاریان تکلیف میکند.
او در بخشهایی از این نامه چنین تکلیف کرده است: «رویه شاگردپروری سینه به سینه را ادامه دهید که این سلسله منقطع نشود... شناساندن هرچه بیشتر استاد به مردم عادی... کشورها -که اگر رها شوند به سمت موسیقیهای تُنُکمایه روی میآورند- شاید وظیفه دیگری باشد که بر عهده شماست. تهیه مستندی بلند و جامعالاطراف از زندگی ایشان... باید کار را به اهل فن واگذار کرد و «راش»های نادیده زندگی ایشان را به وی سپرد تا چنین کاری صورت بگیرد... ضروری است شما و بعضی شاگردان ایشان همین راه نوآورانه را ادامه دهید و بیآنکه از سنت سَلَف تخطی کنید، ابتکاراتی جدید در آثار آینده به وجود آورید... مرحوم شجریان تواناییهایی دیگر نیز داشتند؛ خطاطی، ساختن ساز و حتی گلآرایی که نمیدانم آنها را هم بر شما بار کنم.»
حجاریان درباره مشی سیاسی همایون شجریان نیز به او این چنین ارائه طریق کرده است: «استاد شجریان در زندگی خود همواره جانب مردم را گرفتند و به این خاطر صدمهها دیدند تا حدی که ممنوعالصدا شدند و حتی ربنایشان را خاموش کردند. ایشان میگفتند من صدای خسوخاشاکم. به گمانم شما نیز به مرور با این مصائب روبهرو خواهید شد! با این وصف، اگر همچون پدر عنصر سیاست را نیز به نگاه موسیقیاییتان بیفزایید، مساله دوچندان بغرنج میشود! بنابراین باید راه را آهسته و پیوسته طی کرد.»
این تعیین تکلیف البته خطوط نانوشتهای همچون کوشش برای یارکشی نیز دارد، حال آنکه همایون شجریان در سالهای اخیر از ورود به این مناقشات پرهیز کرده است. با این حال آنچه اهمیت بیشتری از این کوشش برای یارگیری دارد، همان تعیین تکلیف است و از قضا این بخش از رفتار حجاریان واکنش عمومی را در پی داشته و طیف متنوعی از چهرهها که از قضا اصلاح طلبان در میان آنها گروه بزرگی را تشکیل میدهند، واکنشهای تندی نسبت به این تعیین تکلیف برای شجریان داشتهاند؛ آن هم از سوی چهرهای که نه تخصصی در موسیقی دارد و نه تجربه موفقی در حوزه فعالیت حرفهایاش داشت.
یکی از کاربران در توییتر با این لحن آمرانه حجاریان خطاب به شجریان، این گونه شوخی کرده است: «ابوعطا را جوری بخوان که تاج میخواند و قرمه سبزی و فسنجان رو در اولویت خوراکهای خود قرار ده و روزها از کناره پیاده برو و در ترافیک همت شرق به غرب به شهرداری معزز اهانتی نکن، برای سفرهای خارجه از ارز نیمایی شما را محق میدانیم.» و دیگری فرازی جاافتاده از این نامه را به شوخی چنین آورده است: «نکته دیگر آنکه شهرت کباب کوبیدههای پدرتان عالمگیر بود. شاید رنده کردن پیاز شروع خوبی باشد در راه یادگیری فنون و ظرائف این مهم.»
برخی کاربران سراغ جزئیات این نامه نیز رفتهاند و بخشهایی از این نامه را شرم آور خواندهاند؛ از جمله این بخشها به تحقیر دیگر ملل در جغرافیای ایران بزرگ است که هدایت آنها به سمت موسیقی ایران را مایه سعادتشان خوانده شده است. یکی از کاربران در همین ارتباط نوشته است: «مردم عادی آن کشورها توسط ما و موسیقی اصیل ما راهنمایی شوند که اگر نشوند وامصیبتا. واقعا خودبزرگبینی بعضی باعث تعجب است، هرکه میخواهد باشد.» و دیگری نوشته است: «ما مردم عادی رو گوسفندان گلهای میبینن که خودشون چوپانش هستند و اگر رها شوند...این ... مغز اصلاحات بود».
لحنهای بسیار تندی در واکنش به این نامه به کار گرفته شده که یکی از ملایمترین آنها چنین است: «به یاد ندارم نامهای ...، سطحیتر و عوامفریبانهتر از نامه حجاریان به همایون شجریان خونده باشم. بیچاره ملت که روزگاری به چنین ... و ... دخیل بسته بودند...» و کاربر دیگری نوشته است: «باور کردنی نیست که یه زمانی حجاریان به عنوان مدافع مردمسالاری شناخته میشد»؛ ادبیاتی که نشان میدهد، لحن آمرانه و مداخلهجویانه در عصری که درگاههای اظهارنظر از انحصار رسانههای رسمی خارج شده، دستکم در سطح افکارعمومی بیهزینه نخواهد بود.