فیلم سینمایی «جادهای به سوی تباهی | Road to Perdition» اثر مهم سم مندز، یکی از نمونههای برجسته سینمای جنایی است که متکی بر یک فیلمنامه اقتباسی پر جزئیات، تماشاگر را در معرض داوریهایی دشوار پیرامون جنایتکاران میاندازد که به گونهای متفاوت از کلیشههای مرسوم به تصویر کشیده شدهاند.
به گزارش «تابناک»؛ «تام هنکس» در کارنامهاش سابقه حضور در نقشهای گوناگونی را دارد؛ از آن وکیل ایدزی «فیلادلفیا» گرفته تا آن پلیس احمق در «ترنر و هوچ». اما با وجود آن ذهنیت خوب و مثبتی که مخاطبان نسبت به او دارند، گاهی نقشهای عجیب بازی میکند؛ همچون «جادهای به سوی تباهی» اثر «سم مندز» که وقایع آن در دهه سی رخ میدهد. هنکس از نقش مثبت بودن خسته شده و البته به فکر چارهای برای آن بوده و بازی در نقش «مایکل سالیوان» همان چاره بود.
«مایکل سالیوان»، یک شوهر و پدر فداکار، و یک مزدور و تبهکار که شبها امرار معاش میکند، برای فرزند ارشدش «مایکل جونیر» با بازی «تایلر هاشلین» همچون یک راز به نظر میآید… . اما زندگی یک گنگستر که راحت مردم را میکشد، نمیتواند از فرزندش نهان بماند؛ هنکس خیلی خیلی با قهرمان فیلمهایی چون «فارست گامپ» و «مسیر سبز» تفاوت پیدا کرده است.
این یک جهش جالب برای این ستارهی محبوب است، اما آن قدرها هم که به نظر میآید، رادیکالی و عجیب نیست. او با اینکه شغلش پسندیده نیست، یک فرد خانوادهدوست و فداکار است و بدی کارش را به خاطر فراهم کردن یک زندگی خوب و شایسته برای همسر و فرزندانش توجیه میکند.
روزی فرزند، پدرش را از عصر تعقیب میکند تا ببیند او چگونه امرار معاش میکند. پس از اینکه مجبور به یک گریز میشود، یک تراژدی خانوادگی سالیوان را مجبور میکند تا از رئیسش با بازی «پل نیومن» و پسر او با بازی «دنیل کریگ» انتقام بگیرد، در حالی که یک قاتل با بازی «جود لا» که توسط رئیس سالیوان استخدام شده، همچون سایه دنبال اوست و تنها یک قدم از او عقبتر است.
پسر مایکل بعدتر تبدیل به هدف آن گروه میشود، چرا که بیش از آنچه باید بداند، میداند. در عملیاتی که برای کشتن آن پسر چیده میشود، بر اثر اشتباهی همسر و فرزند دیگر مایکل به جای او کشته میشوند. مایکل که عهد بسته انتقام همسر و پسرش را بگیرد، به همراه پسرش به سوی «تباهی» حرکت میکنند، به امید اینکه در شهر دشمنانشان را گم کنند، با این حال مایکل که از نظر روحی ضربه سختی خورده، میداند که ماجرایشان به نقطه اوج خواهد رسید.
«جادهای به سوی تباهی» که بر اساس رمانی از «مکس الن کالینز» است، یک فیلم قدرتمند است، با اتمسفری جنایی – هیجانی که از لحاظ خشونت در کنار فیلمی چون «پدرخوانده» قرار میگیرد و فلسفهی خوبی و بدی را موشکافی میکند و به روابط پدر و پسری نیز میپردازد. تباهی نام دیگر دوزخ است و خوشبختانه با وجود فیلمبرداری چون «کانرد ال هال» هیچ کمبودی در به تصویر کشیدن این دنیا که کم از دوزخ ندارد، وجود ندارد.
حفرههای داستانی هم برای مخفی کردن درآمدهای میلیونی «آل کاپون» کافی هستند. هنکس به خوبی توانسته از عهدهی خلق یک شخصیت منفی دوست داشتنی برآید. همراهان او «پل نیومن» که گویی همچون مرشد اوست و «جود لاو»، رقیب جالب او هستند. «دیوید سلف» فیلمنامه را نوشته، کسی از ما میخواهد تا مایکل را دوست داشته باشیم حتی با وجود آن قتلهایی که مرتکب شده، زیرا در قلب او عشق وافرش به خانواده نمایان است؛ اما احتمالاً هر مخاطبی از چنین ایدهای استقبال کند.
«سم مندز» کارگردان «جادهای به سوی تباهی»، کسی که استعدادش در به تصویر کشیدن سوژههای تلخ را نیز بارها نشان داده، این تجربهاش حتی از فیلمهای قبلیاش هم تاریکتر است؛ هرچند خط اصلی داستان حول جنایتکاران شیکاگویی میگردد، همانند بیشتر فیلمهای جنایی که در مورد دوران منع فروش مشروبات الکلی ساخته شدهاند، پوچ و توخالی نیست.
مندز فیلم را با مناظر تیره و بیروح مرکز آمریکا تزئین کرده که پر از زمینهای لمیزرع و مناطق طبیعی نابود شدهی دیگر است. تمام اینها باعث شده تا «جادهای به سوی تباهی» با دیگر فیلمهای تابستانی متفاوت باشد، اما این باعث نمیشود که از دیدن فیلم پشیمان شوید. شما جزئیاتی همچون فیلمهای «پدرخوانده» یا پیچیدگیهای روانشناختی فیلمهای «مارتین اسکورسیزی» را در این فیلم شاهد نخواهید بود.
«توماس نیومن» آهنگساز فیلم هم کولاک کرده و با آهنگهای اپرا مانند خود که ناگهانی و ناخوانده پخش میشوند، بر جذابیت فیلم افزوده است؛ با وجود اینکه این آهنگها جالب هستند و در جای مناسبی هم به کار رفتهاند و وجودشان در هر فیلمی بر ارزش آن فیلم میافزاید.