در روزهایی که کرونا دمار از روزگار بسیاری مان درآورده، قصه مرگ یک حیوان در باغ وحش چه اهمیتی دارد؟ هیچ اهمیتی؛ مگر اینکه قصهای تکراری باشد!
به گزارش «تابناک»؛ به فاصله چند سال از پایان یافتن دعوای دوستداران حیات وحش با سازمان محیط زیست و لغو مجوز فعالیت سیرکهای حیوانات در کشورمان، هنوز بساط کاسبی با نمایش حیوانات در ایران پابرجاست. بساط فعالیت باغ وحشها که وخامت حال برخی شان زبانزد کل کشور است.
کافی است سری به موتورهای جست و جوی اینترنتی مانند گوگل بزنید و دنبال باغ وحشهای کشورمان بگردید تا دریابید که چه فضاحتی با پیشوند «باغ» در جریان است و چه رنج و محنتی از چشم بسیاری مان دور مانده تا به واسطه اش جیب برخی پر پول شود؛ اما مگر باغ وحش چقدر درآمد دارد؟
این سوالی است که احتمالا یکی از گزینههای خوب برای پاسخ دادن به آن، مدیران باغ وحش ارم هستند؛ مدیرانی که هرکاری میکنند، توسعه باغ وحش شان متوقف نمیشود و طرحهای زیباسازی اش ادامه دار است؛ طرحهایی که در سال ۹۴ و بر اساس یکی از آنها، میهمانی آلمانی پا به این باغ وحش گذاشت به نام ببر سفید!
البته استفاده از پسوند تابعیت برای حیوانات کار چندان درستی به نظر نمیرسد، مگر آنکه پای امثال این ببر سفید در میان باشد. ببری که در حقیقت رنگ سفیدش ناشی از نوعی نقص ژنتیکی (اگر «نقص»، تعبیر درستی باشد و باز اگر این رویداد را «بیماری» ننامیم) است که در فارسی به زالی مشهور است.
حالا که این نکته را درباره ببر چهارسالهای که در اردیبهشت ماه ۵ سال قبل به کشورمان منتقل شد مرور کردیم، زمانش رسیده به این تکثیر پرسود این حیوان بپردازیم که ظاهرا در آلمان راهش را یافته اند. تکثیر حیوانی که با هم نوعانش متفاوت است و این تفاوت موجب میشود که مشتریهای بیشتری داشته و پرسودتر باشد!
البته تکثیر بسیاری از حیوانات در اسارت کار سادهای نیست و این نکته درباره ببر نیز صادق است، اما وقتی در باغ وحش ارم دو ببر ماده و یک ببر نر در دسترس باشد، شاید به امتحان کردنش بیارزد. این داستانی است که احتمالا مقدمه مرگ ببر سفید شد؛ با این تذکر که مسئولان باغ وحش چند روز بعد از وقوع ماجرا، علت مرگ این ببر را حمله ببر نر به دیوارهای محوطه نگهداری، درهم شکستن این دیوارها و یورش و نزاع مرگبار با ببر سفید عنوان کرده اند!
البته این سناریو ایرادات جدی و اساسی دارد که از جمله آنها چگونگی از بین بردن دیوار دو جداره توسط ببر نر، آن هم پس از این همه سال و به یکباره است و یا چرایی بی تفاوتی این ببر نر به دیگر ببر مادهای که همراه ببر سفید نگهداری میشد. ایراداتی که موجب شده برخی بر این باور باشند که آنچه در ارم رخ داده، تلاش مسئولان این باغ وحش برای جفت گیری این دو ببر بوده است.
داستانی تکراری در این باغ وحش که به مانند داستانهای دیگر، با لاپوشانی و کتمان واقعیت همراه شده تا این سوال به وجود آید که اساسا فایده این اسارتگاهها چیست و چگونه است که همه امور در آنها بی هیچ نظارتی پی گرفته میشود؟ آیا به راستی مسئولان این اسارتگاه باورشان شده که مالک یک «باغ» هستند و باید مثل دیگر باغ داران از گونه هایشان میوه بچینند؟!
آیا زمان آن نرسیده که بساط این نوع کسب درآمد از نمایش حیوانات هم برچیده شود و تا پایان عمر حیواناتی که در قفسهای تنگ در گوشه و کنار کشورمان نگهداری میشوند، سازمان محیط زیست محوطهای به نگهداری این حیوانات اختصاص دهد و نسخهای شبیه پارک سافاری رایگان دایر نماید؟ نسخهای که در آن هیچ کسی نتواند برای ازدیاد نسل حیوانها تلاش کند و بکوشد به این وسیله شغلش را تداوم ببخشد، حتی زمانی که کرونا بساط بازدیدکننده را برچیده!