فیلم سینمایی «کریمر علیه کریمر / Kramer vs. Kramer» ساخته رابرت بنتون، یکی از مهمترین درامها با مضمون طلاق است که پس از چندین دهه همچنان سرپا ایستاده و تماشاگر را تحت تاثیر قرار میدهد؛ اثری فراتر از آنچه انتظار میرفت که سکوی پرتاب همه آنهایی شد که در تولیدش به نحوی مشارکت داشتند.
به گزارش «تابناک»؛ هرچند موضوع طلاق دیگر آن رسوایی و جنجالی را ندارد که در زمانهای دور بر سرش وجود داشت، «کریمر علیه کریمر / Kramer vs. Kramer» پس از چهل سال از زمان عرضهاش همچنان قدرت خود را حفظ کرده است. دلیل آن این است،هرچند طلاق عادیسازی شده، تاثیر آن بر خانواده علیالخصوص کودکان تغییر نکرده است. برای کودکان، این جدایی و عدم ارتباط بین والدین میتواند نابودکننده باشد. آن حقیقت بدیهی که از دید یک پدر روایت میشود، در مرکزیت برنده اسکار بهترین فیلم سال ۱۹۸۰ قرار دارد. گذر زمان هیچ تاثیری بر روی پتانسیل و کیفیت بالای آن نگذاشته است.
شاید شگفتزدهکنندهترین چیز درباره «کریمر علیه کریمر» این باشد که فیلم از هر اثر دیگری که در سال ۱۹۷۹ اکران شده بود فروش بیشتری داشته است. علیرغم رقبای قدری که در دوران اولیه بلاکباسترها برای این اثر وجود داشت، مثل فیلم «سفر ستارهای: فیلم / Star Trek: The Motion Picture»، این درام شخصیتمحور هم نبرد گیشه را برد و هم نبرد اسکار را. تنها سه اثر پسا جنگ ستارگانی میتوانند چنین ادعایی داشته باشند؛ «تایتانیک / Titanic»، «فارست گامپ / Forrest Gump» و «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه / The Lord of the Rings: The Return of the King».
«کریمر علیه کریمر» هم برای منتقدان جذابیت داشت و هم برای سینماروهای عادی. این فیلم با اختلاف بسیاری موفقترین اثر نویسنده-کارگردان آن «رابرت بنتون» بود و تنها جایزهی اسکار کارگردانی او را هم برایش به ارمغان آورد. «کریمر علیه کریمر» طلاقی را کالبدشکافی میکند و نشان میدهد که این طلاق چگونه روی افراد مشارکتکننده در آن تاثیر میگذارد. شخصیت اصلی اثر یعنی «تد کریمر» با بازی داستین هافمن، یک فرد عمیقا کاری است که وقتی همسر نادیده گرفته شدهاش یعنی «جوآنا» با بازی مریل استریپ او را ترک میکند، غافلگیر میشود. «جوآنا» با احساس اینکه باید خودش را پیدا بکند و داشتن بچه جلوی او در این مسیر را گرفته است، پسر جوان خود یعنی «بیلی» (جاستین هنری) را با «تد» رها میکند.
«تد» که به گذراندن وقت کمی با فرزند خو گرفته بود، حالا متوجه میشود که نگهداری از بچه به تنهایی تا چه اندازه کار دشوار و سختی است؛ اما با گذر زمان، او و «بیلی» با یکدیگر ارتباط بهتری برقرار میکنند و در نهایت هم زندگی در داخل خانهاش را به کار ارجحیت میدهد و در نهایت باعث این میشود که او شغلش را از دست بدهد؛ در همین حین «جوآنا» هم پس از غیبتی 18 ماهه به نیویورک بازمیگردد و وکالت بچهای را که ترک کرده بود میخواهد. دعوای در دادگاه که حضور وکلا در آن بسیار پر رنگ است در نهایت به سطحی بسیار پست و پایین و در حد ترور شخصیتی میرسد که هر دو سمت شرکتکننده در آن را شوکه میکند.
«کریمر علیه کریمر» با یکسری از مسائل مهم دهه 70 و اوایل دهه هشتادی دست و پنجه نرم میکند؛ مسائلی مثل افزایش نرخ طلاق، افزایش حضور زنان در نیروی کار و همچنین بیشتر شدن نرخ خانوادههایی با تنها حضور یکی از والدین. رویکرد متوازن و بدون جانبداری «کریمر علیه کریمر» باعث شده تا فیلم به لحاظ دراماتیک در دورانی که این مسائل در جامعه بسیار مهم و مشترک شده بودند جواب بدهد. هرچند فیلم از دیدگاه «تد» روایت میشود («جوآنا» در نیمی از فیلم حضور ندارد)، اثر هیچوجه او را یک قربانی جلوه نمیدهد و صد البته که این طور نیست که او را مقصر هم نشان بدهد. او با میل خود، قصورش در طرد شدن «جوآنا» را قبول میکند و میفهمد که اهمیت ندادنش به او باعث این اتفاق شده است؛ هرچند همچنان هم باور دارد در زمانی که خودش خوشحال بود، «جوآنا» هم خوشحال بود.
طبق گفتههای «مریل استریپ»، روی خوش نشان دادن «بنتون» به اینکه او یکسری از دیالوگها را تغییر بدهد و انگیزه منطقیتری برای «جوآنا» به خاطر ترک بچهش خلق بکند، دلیلی بود که باعث شد شخصیت او انسانیتر بشود. «کریمر علیه کریمر» در داخل بازی «تقصیر را گردن کسی انداختن» نمیشود. «جوآنا» شخصیتی خودخواه و کسی که اهمیت نمیدهد جلوه داده نشده است. پشیمانی او از ترک «بیلی» و علاقهاش به اینکه دوباره بخشی از زندگی او بشود به خوبی در اثر شفاف شدهاند و او اصلا خوشحال نیست که برای به دست آوردن حق حضانت بچهش، باید رابطهی خیلی عمیقی که او در غیاب «جوآنا» با پدرش برقرار کرده است را از بین ببرد.
صحبتهای زیادی درباره تنش پشت صحنه بین «هافمن» و «استریپ» نوشته شده است؛ هرچند آنها مشخصا برای یکدیگر احترام قائل بودهاند، علاقهی چندانی بینشان وجود نداشته است. «هافمن» که به استفاده از سبک متد اکتینگ معروف است، به دفعات خطوط قرمز را رد کرده تا بتواند واکنش واقعیتری از «استریپ» بگیرد (با حرکاتی مثل سیلی زدن به او یا شکاندن یک لیوان). در دنیای امروز چنین اقدامات او بلافاصله محکوم میشوند اما بازیگری با شهرت او میتوانست از زیر بار چنین حرکاتی در دهه 70 در برود.
بدون توجه به اخلاقیات پشت کارهای او، سه نامزدی اسکار برای بازیگران این اثر به ارمغان آمد؛ یکی برای خود «هافمن» که اولین جایزهش را هم برد (پس از سه نامزدی قبلی که شکست خورده بودند)، «استریپ» که اولین جایزه خود را برد (پس از یک نامزد که شکست خورده بود) و همچنین یک نامزدی برای «جاستین هنری»؛ کسی که بازی بسیار بالغش بسیار فراتر از چیزی بود که هر شخصی از یک پسربچه هشت ساله انتظار دارد.
«کریمر علیه کریمر» تمامی عناصر یک درام خوب و عمیق را در خود دارد. بازی بسیار خوب و عمیق بازیگران، نویسندگی بسیار سطح بالا که به شخصیتها اجازه میدهد، روابط خود را به خوبی شکل بدهند – مخصوصا رابطه بین بیلی و تد – و در نهایت کارگردانی هنرمندانه. عدم تمایل فیلم به اتکا بر کلیشههای حوصله سربر و نتیجهگیریهای عادی باعث شده است تا حس رضایت از فیلم را در آخرین کلمه اثر از زبان «تد» یعنی «بینظیر» ببینیم. در آن لحظه میتوان گفت که شاید او درباره فیلمی که تماشا کردهایم صحبت میکند.