اصطلاح «سهل و ممتنع»، در مواردی مورد استفاده قرار میگیرد که کار یا موضوعی در مرحله نخست و در نگاه اول، آسان به نظر میرسد، اما در واقع با دشواریهای فراوانی روبه روست تا جایی که ممکن است امکان پذیر نباشد!
ابتدا
همه چیز از آنجایی شروع شد که برخی از راهنمایان گردشگری در کشورمان کوشیدند به مناسبت فرارسیدن سال ۱۴۰۰، آن هم در شرایطی که شیوع کرونا آسیبهای زیادی به برخی مشاغل از جمله مشاغل مرتبط با گردشگری وارد آورده و حال و روزشان را نزار کرده است، یک اتفاق جالب توجه را دستمایه قرار داده و طرحی متفاوت دراندازند که شاید به رونق گردشگری کشورمان کمک نماید و دست کم زمینه ساز رونق این بخش در دوران پساکرونا شود؛ اتفاقی با عنوان نوسده!
نوسده یا سده نو اشاره به پایان سده (معادل فارسی قرن) چهاردهم هجری خورشیدی و شروع سده بعد یعنی سده پانزدهم در تقویم کشورمان دارد. اتفاقی که کمتر فردی شانس تجربه کردنش را دارد، به ویژه در این ایام که متوسط عمر شهروندان به سرعت رو به کاهش است و میدانیم ویروس کرونا و بیماری ناشی از آن یعنی کووید ۱۹ با نسخههای متنوع و جهش یافته چشم انتظارمان نشسته و ممکن است... .
صرف نظر از همه این احتمالات و مسائل، وقتی شروع یک سال جدید یا حتی از راه رسیدن فصل نو، اتفاقی مبارک و خوشایند است، بی شک از راه رسیدن قرن و سده نو، دوچندان جالب توجه است و فرصتی بی نظیر برای جلب توجه به برخی امور محسوب میشود. اموری که از جمله آنها، قدمت، تاریخچه و پیشینه اقوام و ملل است که یکی از ارکان مهم در گردشگری است. رکنی که میشود به آن چنگ انداخت بلکه رهنمودش، رونق صنعتی باشد که به باور خیلی ها، راه خلاصی کشورمان از بسیاری بحرانها از جمله خام فروشی نفت است.
بعد
البته منفعتهای رونق گرفتن گردشگری در کشورمان خیلی بیش از نجات اقتصاد از نفت است تا جایی که میتوان با تکیه به آن بر معضلات کهنه و بغرنجی مانند بیکاری هم فائق آمد، با محرومیت در بسیاری از مناطق کشورمان مبارزه کرد و توسعهای پایدار را در آن مناطق رقم زد و حتی به جنگ امثال تحریمهای ظالمانهای رفت که مانع از ورود ارز و کالاهای مورد نیاز به کشورمان میشود؛ اتفاقی که به مدد ورود انبوه گردشگر خارجی قابل رقم زدن است.
البته همه اینها در صورتی قابل دسترسی است که گردشگری کشورمان رونق بیابد. چیزی که قبل از کرونا هم فرسنگها با آن فاصله داشت، چه برسد به اکنون که منع تردد مانع از شکل گیری سفر به نیت دیدن اقوام هم شده است، چه برسد به گشت و گذار، اقامت در هتل یا اقامتگاههای مختلف و حتی حضور در رستورانها و سفره خانهها و خرید سوغاتی و صنایع دستی. حرکتی که میشود برای شکل گیری اش برای دوران پس از کرونا برنامه ریزی کرد و نوسده بهانه خوبی برای انجام این مهم است. اما کدام نوسده؟
این سوالی است که مدتی است بسیار داغ شده و به شکل گیری دو قطبی انجامیده که یک سرش تاکید دارد تنها یک ماه به پایان سده چهاردهم هجری خورشیدی مانده و سر دیگرش این فرضیه را رد میکند و مدعی است یک سال و یک ماه به پایان قرن مانده است. اختلافی یک ساله که میتواند برنامه ریزیها برای بزرگداشت نوسده را به کل از بین برده و همه چیز را به سال آینده موکول کند. به انتهای سال ۱۴۰۰ که خیلی دور خیلی نزدیک است!
ادامه
اما حق با کدام گروه است و به راستی تا پایان قرن چهاردهم تنها یک ماه زمان داریم یا حدود ۴۰۰ روز؟ شروع سده پانزدهم با نوروز ۱۴۰۰ است یا نوروز ۱۴۰۱؟ این سوالی است که اگرچه ممکن است برای بسیاری اهمیت خاصی نداشته باشد، اما نظر به اهمیت علمی ماجرا، برای متخصصان بسیار کلیدی است تا جایی که عجیب نیست اگر بشنویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران طی اطلاعیهای رسمی در این خصوص اظهار نظر و تاکید نموده که شروع سده پانزدهم هجری خورشیدی، نخستین روز سال ۱۴۰۱ است نه یک ماه دیگر.
در این اطلاعیه که در شروعش بر پایان یافتن قرن چهاردهم در پایان سال ۱۴۰۰ و آغاز قرن پانزدهم در آغاز سال ۱۴۰۱ تاکید گشته، تلاش شده ماجرا به شکل ساده توضیح داده شود تا حل این مساله سهل و ممتنع برای همگان مقدور باشد؛ به این صورت که تاکید شده «روز اول نخستین قرن هجری شمسی، جمعه یکم فروردین [سال]۱ و روز پایان آن، سه شنبه ۲۹ اسفند [سال]۱۰۰ است و روز اول قرن دوم هجری شمسی، چهارشنبه ۱ [سال]۱۰۱ و روز آخر آن، یک شنبه ۲۹ اسفند [سال]۲۰۰ است.»
اکنون کافی است این مثال را ادامه دهیم تا دریابیم که پایان قرن چهاردهم هجری خورشیدی، آخرین روز اسفند سال ۱۴۰۰ و شروع قرن بعد، از اولین روز فروردین سال ۱۴۰۱ خواهد بود. نکتهای که ممکن است برای برخی مان درکش دشوار باشد به ویژه اگر برای تبدیل سال به قرن، از فرمول سادهای بهره میگیریم که میگوید یکی به رقم صدگان اضافه کن تا به قرن برسی و نمیگوید این کار یک استثنا دارد که آن هم در شروع قرن است؛ استثنایی که اکنون با آن مواجهیم.
فرجام
ماجرای نوسده و شروع قرن پانزدهم شاید مثال خوبی برای رساندن مفهوم سهل و ممتنع باشد؛ اینکه مسالهای ساده به نظر میرسد، اما کنکاش و کشتی گرفتن با آن نشان میدهد که ساده نیست و پیچیدگیهایی خاص دارد. مسالههایی که به کرات با آن دست به گریبان هستیم و گاه حاضریم بر سر جوابی که برایشان داریم بحث و جدل کرده و زیر بار استدلال دیگران درباره آن مساله و جواب متفاوتی که برایش میدهند، نرویم. درست مثل آنهایی که هنوز هم حاضر نیستند مثال دانشگاه تهران را برای یافتن موعد پایان و شروع قرن ادامه دهند و تاکید میکنند که قرن پانزدهم حدود یک ماه بعد آغاز میشود.
مسالهای که میشود بی اهمیت انگاشت و از کنارش گذشت؛ اما حالا که مطرح شده، بد نیست از آن درس بگیریم و بکوشیم از ایراداتمان بکاهیم؛ ایراداتی که جزم اندیشی یکی از آنهاست، تا جایی که در مثال فوق و در حالی که با یک مبحث ساده ریاضی هم مواجه هستیم، میتواند خودی نشان دهد و حتی موجب بروز جنجال و تنش شود، در حالی که اگر بدانیم روز شروع تاریخ، روز اول سال نخست از قرن یک است، میدانیم که روز پایان سال نخست ۳۶۵ روز بعد از راه میرسد و روز پایان قرن ۱۰۰ سال بعد، یعنی نخستین روز سال ۱۰۱ است و به همین تناسب، روز شروع قرنهای بعدی در نخستین روز سالهای ۲۰۱، ۳۰۱، ۴۰۱ و... و ۱۴۰۱ است.
حالا اگر فکر میکنید همه چیز به این سادگی است، بد نیست کمی درباره اصطلاحاتی فکر کنیم که بسیار در کشورمان متداول هستند و گاه بحث و جدل بر سر محدوده شان بالا میگیرد؛ اصطلاحهایی مثل دهه شصتی یا دهه هفتادی و.... مساله سهل و ممتنع دیگری که احتمالا حالا حق میدهید ساده درباره اش اظهار نظر میکرده ایم که مثلا متولدین سال ۱۳۶۰ را دهه شصتی میخواندیم و متولدین سال ۱۳۷۰ را دهه هفتادی. درست نیست؟ آیا اگر قرار به نگاه علمی به ماجرا باشد، نباید متولد ۶۰، در دسته بندی دهه پنجاهی قرار گیرد؟ نظرتان درباره سخت نگرفتن در این بارهها چیست؟!