خانواده خبری به قرآن و ذکر و مسجد و توسل علاقمند بودند و فرزندان خود را با عشق به قرآن کریم پرورش دادند. خانوادگی قاری قرآن بودند و همهشان هم صدای خوبی داشتند، مثلا یکی ازخصلتهایشان این بود که میرفتند سبزقبا و قبل از اذان مینشستند آن جا و پشت بلندگو قرآن میخواندند تا موقع اذان بشود.
یک جلسه قرائت قرآنی بود در زمان رژیم ستمشاهی، در حسینیهای بهنام ابوالفضل العباس علیهالسلام، پشت سبزقبا، که " عبدالحسین " از کودکی، عضو جلسه بود. بعد از پیروزی انقلاب ، حسین شد مسئول جلسه قرآن.
قرآن میخواند. خیلی با قرآن مأنوس و نزدیک بود و جالب اینکه قرآن را ترجمه و شرح هم میکرد و با آن سن این علم را از کجا اورده بود، هر چه که بود عنایت الهی بود، ولی به قرآن مسلط بود.
عبدالحسین شانزده سال بیشتر نداشت که در تير سال ۶۱ مصادف با ماه مبارك رمضان به لقاء الله پیوست.
برادرش " عبدالحمید " ؛ هم مانند " عبدالحسین " با قرآن کریم، قرابت عجیبی داشت و بخشی از زندگی اش را وقف تلاوت و نیز تعلیم این کتاب آسمانی کرده بود.
هر گاه وارد پایگاه مقاومت بسیج می شدی اولین صدایی که قلبت را آرامش می داد ، صوت دلنشین او بودکه قرآن را با نوایی دل انگیز تلاوت می کرد.
چنان عشق وعلاقه عجیبی بین او و برادرکوچکترش حسین برقرار بود که حساب نداشت و به همین دلیل به خاطر اصرار برادرش موافقت کرد که حسین رهسپار جبهه شود .
عبدالحمید بعد از شهادت عبدالحسین در عملیات رمضان ، دیگر تاب ماندن در شهر را نداشت و می گفت: اگر برادرم حسین در نوجوانی حسینی شد ، لیاقتش را داشت. ای کاش منهم لیاقت سربازی حسین زمان خمینی کبیر را داشته باشم و با یاد روزهای غربت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) غریبی آن حضرت را با همه وجود من حس کنم .
بعد از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن 1361 یعنی تنها چند ماه پس از شهادت برادرش عبدالحسین ، هیچ نشانه ای از عبدالحمید به دست نیامد. گفتند: غریبانه در بیابان فکه جان داده است .
روزهای آغاز ماه مبارک رمضان امسال بود که خبر در شهر پیچید که پس از 39 سال عبدالحمید به زادگاهش بر گشته است . او در سالروز شهادت مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام کنار برادرش به خاک سپرده شد.
شهید عبدالحسین خبری در حال تلاوت در مسابقات قرآنی کریم در سن نوجوانی