حضرت علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان در دوران حیات مبارکشان همواره در حال توسعه مکتب حسینی و مظلومیت شیعیان بودند؛ رویکردی هوشمندانه و موثر در یکی از سیاهترین دورانهایی که جهان اسلام به خود دیده است.
به گزارش «تابناک»؛ امام رضا (ع) روز یازدهم ذیقعده سال 148 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود. دوران امامت آن حضرت 20 سال بود که با سه تن از حکمرانان مستبدّ عباسی، یعنی هارون، امین و مأمون معاصر بود. مامون به فکر آن افتاد که با طرح واگذاری خلافت یا ولایتعهدی به شخصیتی مانند امام رضا علیه السلام، پایه های لرزان حکومت خود را تثبیت کند.
امام رضا علیه السلام با ظرافت عملی بی مانند، روشی اتخاذ کرد که هم خواسته مامون تامین نشود، و هم سراسر بلاد پهناور اسلام به حق نزدیک شوند. ایشان در دوران حیات مبارکشان همواره در حال ترویج مکتب حسینی و بیان مظلومیت اهل بیت بودند که روایتهایی از آن در تاریخ درج شده است.
احياى نهضت حسينى
پس از واقعه عاشورا، اهلبيت (ع) همواره بر احياى نهضت حسينى اهتمام داشتند. على بن موسى الرضا (ع) در طول حيات شريفشان توجه خاصى به اين امر داشتند كه با بررسى در سيره و فرمايشات ايشان، روايات بسيارى از آن بزرگوار به دست مىآيد. در اين بخش به برخى از اين روايات اشاره مىنماييم.
محرم؛ ماه هتك حرمت خاندان پيامبر (ص)
تعيين مبدأ تاريخ براى مسلمانان در سال شانزدهم هجرى، زمان خلافت خليفه دوم و با مشورت حضرت على (ع) صورت گرفت. مبدأ تاريخ را هجرت پيامبر (ص) و ماه نخست آن را محرم سالى كه هجرت در آن روى داده بود، گرفتند.[6] علت نامگذارى اين ماه آن بود كه در ايام جاهليت، جنگ در اين ماه را حرام مىدانستند. در دوم ماه محرم الحرام سال ۶١ هجرى، كاروان حضرت امام حسين (ع) وارد كربلا شد ودر روز دهم كه به «عاشورا» معروف است، او و يارانش را به شهادت رساندند.
امام هشتم شيعيان درباره اين ماه فرمود: در جاهليت، حرمت اين ماه نگاه داشته مىشد و در آن نمىجنگيدند، ولى در همين ماه، خونهاى ما را ريختند و حرمت ما را شكستند و فرزندان و زنان ما را اسير كردند و خيمهها را آتش زدند و غارت كردند و حرمت پيامبر را درباره ذريهاش رعايت نكردند! [7]
عاشورا؛ روز مصيبت و اندوه
عاشورا روز مصيبت و اندوه است و به فرموده امام رضا (ع) روز شهادت حسين (ع) چشم ما را زخم كرد و اشك ما را روان ساخت.[8] و مىفرمايند: تا روز قيامت بر مانند حسين بايد گريست.[9]
حضرت رضا سيره پدر بزرگوارشان در اين ايام را چنين توصيف مىفرمايند: كَانَ أبِى إِذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرمِ لَايرَى ضَاحِكاً وَ كَانتِ الكآبه تَغلِبُ عَلَيهِ حَتَّى يمضِى مِنهُ عَشَرَةُ أيامٍ فَإِذَا كَانَ يومُ العَاشِرِ كَانَ ذَلكَ اليومُ يومَ مُصِيبَبَتِهِ وَ حُزنِهِ و بُكَائِهِ وَ يقول هوَ اليومُ الَّذِى قُتِلَ فِيهِ الحُسَين؛[10] شيوه پدرم چنين بود كه چون محرم مىشد، خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم، مصيبت و حزن و گريهاش بود و مىفرمود در اين روز حسين كشته شد.
از اينرو ايشان در توصيهاى مهم فرمودهاند: مَن كَانَ يومُ عَاشُورَاءَ يومَ مُصِيبَتِهِ وَ حزنِه وَ بُكَائِهِ جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ يومَ القِيامَةِ يومَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِّ؛[11] كسى كه روز عاشورا روز مصيبت و حزن و گريه او باشد، خدا روز قيامت را روز شادى و خوشحالى وى قرار خواهد داد.
چراكه شيعه در اندوه اهلبيت (ع) اندوهگين و در شادى آنها شاد است و روز عاشورا روز اندوه اهلبيت (ع) است. كسانى كه در اين دنيا، در اندوه و شادى اهل بيت (ع) همراه آنانند، در درجات عالى نيز قرين ايشان هستند. حضرت امام رضا (ع) خطاب به ابنشبيب فرمودند:
ابنَ شَبِيبٍ إِن سَرّكَ أَن تَكُونَ مَعَنَا فِى الدََّرَجَاتِ الُعلى مِنَ الجِنَانِ فَاحزَن لِحُزننا وَ افرَح لِفَرَحِنَا وَ عَلَيكَ بِوَلايتِنَا فَلَو أنّ رَجُلا أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يومَ القِيامَة؛ [12] اى ابنشبيب! اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگين و در شادى ما، شاد باش، و بر تو باد به ولايت ما؛ زيرا اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن سنگ محشور خواهد كرد.
بايد به اين نكته توجه داشت كه چون يكى از نمادهاى ماتمو عزادار بودن، دست كشيدن از كسب و كار و تعطيل كردن بازارهاست، در روايات توصيه شده است كه در روز عاشورا كسب و كار را تعطيل كرده، به عزادارى براى سيدالشهداء (ع) بپردازند. امام رضا (ع) در اين باره فرمودهاند: مَن تَركَ السَّعى فِى حَوَائِجِِه يومَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنيا وَ الآخِرِة؛[13] هركس كه تلاش براى رفع نيازهايش را در روز عاشورا به خاطر به پا داشتن عزا ترك كند، خداوند حوايج دنيا و آخرتش را برآورده سازد.
سفارش به گريه بر امام حسين (ع)
گريه عالَم، بهويژه گريه آسمان بر شهادت حضرت اباعبدالله (ع) در روايات منقول از ائمه هدى (ع) منعكس شده است. براى مثال در روايت ابنشبيب از امام رضا (ع) بر گريه آسمانها و زمينهاى هفتگانه بر مظلوميت اباعبدالله تصريح شده است.[14] راز اين گريه، اظهار عظمت اين مصيبت است؛ به گونهاى كه در تمام اجزاى عالم هستى داراى تأثير بوده است.
همچنين بايد دانست كه تجلّى بيرونى عزادارى براى امام حسين (ع) «اشك چشم» عزادار است و درون آن، مهر و محبتى است كه خداوند در دلهاى آنان قرار داده است: «اشك، زبان دل و شاهد عشق است»[15] امام رضا (ع) در عظمت گريه بر امام حسين (ع) خطاب به ريان بن شبيب مىفرمايند: يا ابنَ شَبِيب إن بَكَيتَ عَلَى الحُسَينِ حَتّى تَصيرَ دُموعُكَ عَلى خَدِّيكَ غَفَرَ اللهُ لَكَ كُلِّ ذَنبٍ أذنَبتَهُ؛ اى پسر شبيب! اگر بر حسين بگريى، چندان كه اشكهايت بر گونهات جارى شود، خداوند هر گناهى را كه مرتكب شدهاى، مىآمرزد.
شايد علت اين سفارشهاى اكيد ائمه (ع) و بزرگان دين به گريه بر امام حسين (ع) را در اين امر بتوان جستوجو كرد كه گريه و عزادارى براى امام حسين (ع) در واقع، مكتب او را زنده نگاه داشته و پيام قيام او را به همه انسانها انتقال داده است. بر اين اساس، گريه در فرهنگ عاشورا، سلاح هميشه برّانى است عليه ستمگران و پاسدار خون شهيدان.[16] در اين باره، سخن حضرت امام خمينى (رحمه الله) بسيار گوياست: هر مكتبى تا پايش سينهزن نباشد، تا پايش گريه كُن نباشد... حفظ نمىشود.[17]
گريه كردن بر عزادارى امام حسين (ع) زنده نگه داشتن نهضت و زنده نگه داشتن همين معناست كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراتور بزرگ ايستاد. . . آنها از همين گريهها مىترسند؛ براى اينكه اين گريهاى است كه گريه بر مظلوم است؛ فرياد مقابل ظالم است.[18] بنابراين، گريه براى امام حسين (ع) اعلام وفادارى به آن حضرت و پاىبندى به نهضت و آرمانهاى اوست.
ترغيب و تشويق شاعران به سرودن اشعار و مراثى در عزاى حسينى
با بررسى سيره ائمه معصومين (ع) درمىيابيم كه ايشان نسبت به ترغيب و تشويق شاعران براى سرودن شعر و مراثى در عزاى امام حسين (ع) اهتمام خاصى داشتند؛ چراكه اين امر، يكى از عوامل مهم در احياى فرهنگ عاشورا به شمار مىرود. از اينرو شعر حسينى يكى از پرعاطفهترين، تأثيرگذارترين و صادقترين اشعار شمرده مىشود. عظمت فاجعه عاشورا، فشار و بىعدالتى حاكمان، سوز و شور دينى، بىنظيرى حماسه حسينى و تشويق امامان و بزرگان دين، از عوامل شكوفايى فرهنگ عاشورا در جهان اسلام بوده است.
استاد شهيد مرتضى مطهرى (ره) در اين باره مىگويد: (ائمه مىخواستند) قيام امام حسين (ع) به صورت يك مكتب و به صورت يك مشعل فرزوان هميشه باقى بماند. اين يك چراغى است از حق، از حقيقتدوستى و از حقيقتخواهى. اين يك ندايى است از حقطلبى، از حريت و آزادى. اين مكتب آزادى و اين مكتب مبارزه با ظلم را خواستند براى هميشه باقى بماند. در زمان خود ائمه اطهار (ع) كه اين دستور صادر شد، سبب شد كه جريان زنده و فعال و انقلابى به وجود آيد. نام امام حسين (ع) شعار انقاب عليه ظلم گشت. يك عده شاعر انقلابى به وجود آمدند؛ مانند: كميت اسدى، دعبل خزايى، سيد حميرى و...؛ كميت اسدى مىدانيد كيست؟ همان كسى كه با اشعارش از يك سپاه بيشتر براى بنىاميه ضرر داشت.[19]
«دعبل خزايى» شاعر اهل بيت (ع) نقل كرده است: ايام محرم بود كه به زيارت امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) رفتم. ديدم آن حضرت با حالت حزن و اندوه نشسته و اصحاب هم به دور ايشان جمع شدهاند. چون مرا ديد، فرمود: اى دعبل! دوست دارم شعرى بخوانى؛ زيرا اين روزها غم و اندوهى است كه بر خاندان ما رفته است و كسى كه بر مصيبت جدم حسين (ع) بگريد، خداوند گناهان او را مىآمرزد. سپس آن حضرت از جاى خويش برخاست و پردهاى را نصب كرد و اهل خانه را در پشت آن پرده قرار داد تا در مصايب جدشان عزادارى كنند. در اين حال رو به سوى من كرد و فرمود: براى جدم حسين (ع) مرثيهاى بخوان. من نيز اشعارى خواندم؛ به طورى كه صداى گريه امام رضا (ع) و اهل بيت او بلند شد.[20]
سفارش به لعن فاتلان امام حسين (ع)
لعن قاتلان و دشمنان امام حسين (ع) امرى است كه براساس نصوص و روايات متعدد، توصيه شده؛ به طورى كه در آن روايات بر برائت و تبرى جستن از قاتلان اهل بيت (ع) و استحباب لعن آنان تأكيد شده است.
حضرت رضا (ع) در اين باره خطاب به ابن شيب مىفرمايد: يا ابنَ شَبِيب إن سَرِّكَ أن تَسكُنَ الغُرَفَ المَبنِية فِى الجَنَّةِ مَعَ النَبِى فَالعَن قَتَلَةَ الحُسَينِ؛[21] اى ابن شبيب! اگر دوست دارى با پيامبر اكرم (ص) در غرفههاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسين را لعنت كن.
لعن به معناى نفرين كردن است؛ يعنى دور شدن از رحمت و عفو و مغفرت خويش، با دعاى ملائكه و ديگر لعنكنندگان:[22] انّ الله لعن الكافرين و اعدّ لهم سعيرا)[23] ؛ خداوند كافران را لعن مىكند و عذاب را براى آنان آماده كرده است.
پس نمىتوان از بركات حسينى استفاده برد، مگر آنكه ابتدا دشمنان او را لعن كنيم و سپس بر او سلام بفرستيم. قرآن مىفرمايد: (ع) أشدّاء على الكفّار رحماء بينهم) .[24]
آرزوى همراه بودن با امام حسين (ع)
آرزوى رسيدن به فيض عظيم شهادت در ركاب ولى خدا و رستگار شدن، براى كسانى كه در معركه كربلا نبودهاند، آرزويى شيرين است. شهادت را رستگارى دانستن و آرزوى درك آن فيض، در واقع، همراهى با سيدالشهداء (ع) است. اين آرزو در زيارتنامههاى آن حضرت با عبارتهاى مختلفى بيان شده است؛ همچون:
فزتم والله فليت انى معكم فافوز فوزا عظيما؛[25]
يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما؛[26]
فيا ليتنى كنت معك فافوز معكم.[27]
حضرت رضا (ع) خطاب به همه كسانى كه چنين آرزويى دارند، چنين مىفرمايد: إِن سَرَّك أن يكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوابِ مِثلَ مَا لِمَنِ استُشهِدَ مَعَ الحُسَينِ بنِ عَلِى فَقُل مَتَى ذَكَرتَهُ يا لَيتَنِى كُنتُ مَعَهُم فَافُوزَ فَوزاَ عَظِيماً؛ [28] اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب كسانى كه همراه حسين بن على (ع) شهيد شدند داشته باشى، هرگاه به ياد او افتادى بگو: «يا لَيتَنِى كُنتُ مَعَهُم فَافُوز فَوزاً عَظِيماً» اى كاش با آنان مىبودم و به فوز عظيم مىرسيدم.
زيارت امام حسين (ع)
يكى از شيوههايى كه امامان (ع) براى احياى نهضت عاشورا به كار گرفتند، توجه فراوان به زيارت امام حسين (ع) بود. زيارت مرقد پاك حضرت امام حسين (ع) جايگاهى بسيار رفيع دارد و از ويژگىهاى بزرگى برخوردار است؛ به طورى كه امام رضا (ع) مىفرمايند: مَن زارَ قَبرَ أبِى عَبدِاللهِ بِشطِْ الفُراتِ، كانَ كمَن زارَ اللهَ فَوقَ عَرشِهِ؛[29]
كسى كه به زيارت قبر اباعبدالله (ع) در كنار فرات رود، همانند كسى است كه به زيارت خدا بر عرش او رفته است.
شاعرى اين معنا را چنين به نظم درآورده است: و حديثٌ عن الائمَة فيما : يعنى زائر وى، مثل كسى است كه خدا را در عرش عبادت كرده باشد.
حضرت رضا (ع) در تفسير معناى زيارت خداوند فرمودهاند كه چون رؤيت و زيارت خداوند ممكن نيست، خداوند زيارت اباعبدالله (ع) را به منزله زيارت خود قرار داده است.[30] ايشان در پاسخ سؤال فردى كه از زيارت امام حسين (ع) پرسيده بود، كلامى را بدين مضمون از پدر بزرگوارشان نقل فرمودند: من زار قبر الحسين عارفا بحقه كتب الله له فى عليين؛[31]
هركس قبر سيدالشهداء (ع) را زيارت كند و عارف به حقش باشد، خداوند او را در زمره مقربان خود خواهد نوشت.
نكتهاى كه امام بر آن تأكيد دارند اين است كه اين زيارت بايد همراه با معرفت باشد؛ به اين معنا كه حق و مقام زيارت شونده را بداند (عارفاً بحقه)؛ يعنى بداند كه اطاعت از امام واجب و پيروى از راه و روش او دستور دينى است و به يقين يكى از مؤثرترين و مهمترين راههاى شناخت و ايجاد ارتباط قلبى و فكرى با معصومين (ع) زيارت و حضور در حرمهاى ايشان است. محمد بن سليمان به نقل از امام جواد (ع) «معرفت» را چنين تفسير مىكند:
عارفا بحقّه يعلم انه حجة الله على خلقه و بابه الذى يؤتى منه فسلم عليه... ؛[32] بداند كه حجت خداوند بر روى زمين و بهترين طريق شناخت و ارتباط با حضرت حق است.
انسان در سايه زيارت، درمىيابد كه ضمن حرمت نهادن به مقام والاى امامت و ولايت، بايد در عرصههاى معنوى، اجتماعى، فرهنگى و سياسى، امام را پيشوا و مقتدا قرار داده، به حق پيروى كند و اين پيروى و پذيرش امامت را باور داشته باشد و زندگى بدون امامت را، زندگى در جهات و گمراهى بداند: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه»[33]
بنابراين، زائر هنگامى عارف به حق امام است و به ولايت و حرمت وى آگاهى دارد و از او پيروى مىكند كه او را معصوم، افضل و اعلم از ديگران، جانشين رسول خدا (ص) و منصوب از جانب خدا بداند؛ اوامر و دستورهايش را اوامر الهى بشمارد؛ تبعيت از وى را در تمام امور زندگى واجب بداند؛ با اقتدا و پيروى از سيره و سنت او خط سير زندگى خود را ترسيم كند.
حضرت رضا (ع) درباره زمان مخصوص زيارتى امام حسين (ع) و شيوه زيارت ايشان فرمودند: در نيمه رجب و شعبان، مستحب است زائر پيش از زيارت، غسل كند و به هنگام زيارت «دعاى ام داوود» را بخواند. هرگاه خواست اين اعمال را انجام دهد، بايد روز سيزده و چارده و پانزدهم را روزه بگيرد و در هنگام ظهر روز پانزدهم غسل كند و پس از اين كه نماز ظهر و عصر را به جاى آورد، در جاى خلوتى قرار گيرد و رو به قبله بنشيند و صد بار سوره حمد و توحيد و ده بار آية الكرسى را بخواند. سپس سوره انعام، بنىاسرائيل، كهف، لقمان، يس، صافات، حم سجده، حم عسق، دخان، فتح، واقعه، ملك، نون و اذا السماء انشقت را تا آخر قرآن قرائت كند. هرگاه از قرائت فارغ شد، بگويد: «صدق الله العظيم الذى لا اله الا هو الحى القيوم» تا آخر دعا.[34]
تربت حسينى
خداوند، به پاس فداكارى بزرگ سيدالشهداء (ع) و ايثار جان خود و خاندانش در راه احياى دين، آثار ويژه و احكام خاصى در تربت مقدس ايشان و خاك كربلا قرار داده است. آنچه به تربت سيدالشهداء (ع) قداست و كرامت بخشيده، همان خون حسين (ع) و شهادت ثارالله است كه الهامبخش فداكارى عظيم او و يادآورى جان باختن در راه ارزشهاى الهى است. از اين رو سجده بر آن تربت مستحب است؛ ذكر گفتن با تسبيح تربت فضيلت بسيار دارد؛ شفا دهنده بيمارىهاست و دهها اثر ديگر كه در روايات وارده از ائمه معصومين (ع) در اين باره وارد شده است. در اينجا به برخى از فرمودههاى امام رضا (ع) در اين موضوع اشاره مىشود.
جايگاه تربت حسينى نزد امام رضا (ع)
ابىبكار در اين باره مىگويد: أخَذتُ مِنَ التُّربَةِ الَّتِى عِندَ رَأسِ قَبرِ الحُسَينِ بنِ عَلِى فَإِنَّهَا طِينَةٌ حَمرَاءُ فَدَخَلتُ عَلَى الرِّضا فَعَرَضتُهَا عَلَيهِ فَأخَذَهَا فِى كَفِّهِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى جَرَت دُمُوعُهُ ثُمَّ قالَ هَذِهِ تُربَةُ جَدِّى؛ [35]
از تربتى كه بالاى سر قبر حضرت حسين بن على (ع) بود، مقدارى برداشتم؛ تربتى سرخ رنگ بود؛ پس بر حضرت رضا (ع) وارد شده و آن را به حضرت عرضه داشتم. آن جناب تربت را در كف دستشان نهاده و بوييدند؛ پس چنان گريستند كه اشكهاى مباركشان جارى شد؛ سپس فرمودند: اين تربت جدم مىباشد.
تربت امام حسين (ع)، شفاى هر درد
از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهداء (ع) شفابخش بودن آن براى دردها و آلام انسان است. سعد بن سعد از حضرت رضا (ع) روايت كرده كه از امام پرسيدم خوردن گل چگونه است؟ فرمود: خوردن گل مانند ميته و خون و گوشت خوك حرام است، مگر گل قبر حسين (ع) كه در او شفاى هر دردى هست و انسان را از هر ترس آرامش مىدهد.[36]
تسبيح تربت امام حسين (ع) و ذكر توصيه شده امام رضا (ع) با آن
ذكر گفتن با تسبيحى كه از تربت امام حسين (ع) ساخته شده و حتى همراه داشتن آن مستحب است. امام صادق (ع) فرمودند: من كان معه سبحة من طين قبر الحسين كتب مسبّحاً و إن لم يسبّح بها؛ [37] هركس تسبيحى از تربت قبر امام حسين (ع) همراه داشته باشد، تسبيحگو نوشته مىشود؛ هرچند با آن تسبيح نگويد.
از حضرت رضا (ع) نقل شده است كه فرمودند: من ادار الطين من التربة فقال: سبحان الله والحمدلله و لا اله الا الله والله اكبر، مع كلّ حبة منها كتب الله له بها ستة آلاف حسنة، و محا عنه ستة الاف سيئة، و رفع له ستة آلاف درجة، واثبت له من الشفاعة مثلها؛[38] هر كه تسبيحى كه از تربت امام حسين (ع) درست شده را بچرخاند و بگويد: منزه است خداوند و سپاس مخصوص اوست و معبودى جز او نمىباشد و خداوند برتر از توصيف است، با هر قطعهاى از تسبيح، خداوند ششهزار نيكى براى او نوشته و ششهزار گناه را محو مىكند، و ششهزار درجه مقامش بالاتر رفته و همين مقدار شفاعت را نصيب او مىكند.
تربت حسينى؛ هديه امام رضا (ع)
«ابن قولويه» از شخصى نقل مىكند كه گفت: امام على بن موسى الرضا (ع) از خراسان برايم بستهاى را فرستاد؛ وقتى آن را گشودم، در ميانش خاكى را يافتم. از كسى كه آن را آورده بود پرسيدم: اين چيست؟ گفت: خاك قبر امام حسين (ع) است. حضرت امام رضا (ع) هديهاى براى كسى نمىفرستد، مگر آنكه كمى از اين خاك را در ميانش مىگذارد و مىفرمايد: به اذن و مشيت خدا امان از بلاهاست.[39]
[1] ابن شهرآشوب، مناقب آل ابىطالب، ج ٢، ص ٢٣١.
[2] «الحسن و الحسين اسمان من اسماء اهل الجنة لم يكونا فى الجاهلية» ، ابنحجر هيثمى، الصواعق المحرقه، ص١٩٠؛ جلالالدين سيوطى، تاريخ الخلفاء، ص٧٣.
[3] شيخ طوسى، امالى، ج ١، ص ٣٧٧.
[4] شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا، ج ٢، ص ٢۵.
[5] عيون أخبار الرضا، ج ١، ص ۵۶ - ۶٠.
[6] سيد جعفر شهيدى، تاريخ تحليلى اسلام، ص ٣٠.
[7] شيخ صدوق، أمالى، ص١١١، ح ٢؛ محمد بن احمد فتال نيشابورى، روضة الواعظين، ص١٨٧، س١٣؛ سيد بن طاووس، إقبال الأعمال، ص١۶، س ١٢.
[8] همان.
[9] همان.
[10] أمالى صدوق، ص ١٢٨.
[11] محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ٢٨۴.
[12] عيون أخبار الرضا، ج ١، ص ٣٠٠.
[13] همان، ص ٢٩٨.
[14] همان، ج ٢، ص ٢۶٨.
[15] جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، ص ٣٨٢.
[16] محمد كاويانى، روانشناسى عزادارى، تعاليم اخلاقى و عرفانى امام حسين (ع) ، ص ٣٨۴.
[17] امام خمينى، صحيفه نور، ج ٨، ص ٧٠.
[18] همان، ج ١٩، ص ٣١ و ٣٢.
[19] مرتضى مطهرى، ده گفتار، ص ٢۵١ و ٢۵٢.
[20]بحارالانوار، ج ۴۵، ص ٢٧۵.
[21] عيون أخبار الرضا، ج ١، ص ٣٠٠.
[22] علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج ١، ص ٣٩٠.
[23] احزاب، آيه ۶۴.
[24] فاطر، آيه ۶.
[25] مفاتيح الجنان، زيارت اول امام حسين (ع) ، ص ۴٢۴.
[26] همان، زيارت ششم، ص ۴٢٧.
[27] همان، زيارت وارث، ص ۴٣٠.
[28] عيون أخبار الرضا، ج ١، ص ٣٠٠.
[29] مناقب آل ابىطالب، ج ۴، ص ٢٧٢.
[30] محمد علوى شجرى، فضل زيارة الحسين، ص٧١، ح ۵٧.
[31] مرتضى فيروزآبادى، فضائل الخمسه من الصحاح السنه، ج ٣، ص ٣٢١.
[32] بحارالآنوار، ج ٩٩، ص ٣٧.
[33] عبدالله جوادى آملى، فلسفه زيارت و آيين آن، ص ٩٣؛ بحارالانوار، ج ٨، ص ٣۶٨.
[34] عزيزالله عطاردى، مسند امام رضا (ع) ، ج ٢، ص ١٣.
[35] ابنقولويه قمى، كامل الزيارات، ص ٢٨٣.
[36] محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، ج ۶، ص ٣٧٨.
[37] بحار الآنوار، ج ٨٣، ص ٣٢٢.
[38] محمد بن جعفر مشهدى، المزار الكبير، ص٣۶٧، ح ١٣.
[39] كامل الزيارات، باب ٩٢، ص ٢٧٨، ح ١.