سه شنبه شب دوباره یک ایران از جای خود پرید تا گلزنی پسر تحسین بر انگیز خود «مهدی طارمی» در لیگ قهرمانان اروپا را جشن بگیرد. لیورپول جدیدترین شکار یوز ایرانی در میدان بزرگان بود.
چند روز پس از آنکه اسکوچیچ از توانایی مهاجمان تیمش برای بازی در رئال مادرید گفت، طارمی با گلزنی مقابل لیورپول نشان داد که کلاس بازیاش در چه سطحی است و باید انتظار روزهای درخشانتری را برای او کشید.
مهدی طارمی با گلزنی مقابل لیورپول بار دیگر پتانسیل و استعداد خود را به رخ کشید و حالا میتوان انتظار داشت راهی که علی کریمی میتوانست برود و نرفت و دایی فرصتش نیافت را طارمی طی کند.
طارمی هم جدیت علی دایی را دارد و هم خونسردی و بیخیالی علی کریمی را. همانطور که وقتی لَخت و با شانههای افتاده لیلیکنان در زمین میدود و به یکباره با یک استارت مهیب همه مدافعان مقابلش را شوکه میکند. همانطور که وقتی نرم میدود قادر است در کسری از ثانیه با یک گام بلند تبدیل به یک موشک غیر قابل ردیابی شود. یک مهاجم موذی که تکلیف مدافع روبرویش را با خود روشن نمیکند. همانطور که سرخوشانه در منطقه آفساید دفاع لیورپول برای خود میچرخید و به یکباره با یک استارت قوسی شکل، خود را به تیر یک میرساند.
پر بیراه نیست اگر مهدی طارمی را از نظر سبک بازی یک مهاجم خاص در تاریخ فوتبال ایران بدانیم. قدیمیترها شاید نظیر بازی او را در هنرنماییهای حمید علیدوستی دیده باشند. یک مهاجم همه کاره که هم در محوطه جریمه خوب است و هم بیرون از آن. مهاجمی که قاعدهمند بازی نمیکند و همین خصلت برگ برنده او در فوتبال اروپا بوده است. ژن فوتبال خلاقانهی جنوبی را با خود به اروپا برده و خوب میداند که به وقتش چگونه محاسبات مدافعان حریف را به هم بریزد.
ما سالها محروم بودیم از هنر فوتبالیستهای که حرفه اصلیشان فوتبال نبود اما دلنواز و چشمنواز بازی میکردند و حالا پسری را در تاکتیکیترین زمانهی فوتبال ایران و دنیا داریم که میتواند برای زمانهایی هر چند کم، ما را از قید فوتبال محصور شده در دستورات تاکتیکی و فوتبال مدرسهای روی کاغذ آمده رها کند و نشانمان دهد که هنوز هم میتوان شور فوتبالی از نوع شوری که فوتبال دهه شصت به ما میداد را در ساقها و دویدنها و جوش و خروشهایش ببینیم. حتی اگر دم دروازه گاهی توپ را به جایی میزند که نباید اما خوب میدانیم که او شبیهترین فوتبالیست به نسل سوخته دهه شصت است که برخلاف آنها که هنرشان فقط روی سکوهای سیمانی امجدیه و آزادی و یا پای تلویزیونهای سیاه و سفید دیده میشد، میتوان هنرش را از قلب اروپا و از بالاترین سطح فوتبالی دنیا در لیگ قهرمانان مشاهده کرد.
وقتی علی دایی دروازه میلان را در کورس با پائولو مالدینی باز کرد و با مشت های گره کرده و فریادهایش سنسیرو را خاموش کرد فکر میکردیم که چه سالها باید بگذرد تا مادر دهر، فرزندی چون او بزاید. کسی که دروازه تیمهای بزرگ اروپایی را باز کند. وقتی علی کریمی دروازه راپیدوین را در اولین بازی خود در لیگ قهرمانان باز کرد و فقط به زدن لبخندی به عنوان شادی گل کفایت کرد از این همه خونسردی و بیخیالی و اعتماد به نفس او به وجد آمدیم و به انتظار قرار گرفتن نامش در لیست بازیکنان برتر سال دنیا نشستیم.
حالا یکی را داریم که هم دایی است و هم کریمی. هم تشنه موفقیت و هم خونسرد و با اعتماد به نفس. پس بیراه نیست که برای روزهای بهتر و پیراهنهای خوشرنگتر به تن طارمی به انتظار بنشینیم.