با وجود سپری شدن قریب به سال از حوادث که منجر به ناآرامی گسترده کشور شد و لزوم فعال شدن همه نهادها برای تغییر شرایط کشور، نهادهای فرهنگی بار دیگر غایبین اصلی صحنه هستند و مسئولیت را بر دوش دستگاههای قضایی و پلیس انداختهاند؛ رویهای که باید تغییر کند.
به گزارش «تابناک»؛ حاضرین در فصل بودجه و غایبین در سایر فصول. این شاید یکی از توصیفهای قابل توجه درباره وضعیت دستگاهها و نهادهای فرهنگی کشور باشد. این توصیف را به ویژه در طول یک سال اخیر بیش از پیش میتوان درک کرد. نهادهایی که با وجود هزاران میلیارد تومان بودجه سالیانه عملاً شکست خوردهاند، با وجود حوادثی که پس از فوت مهسا امینی در کشور رخ داد و در نهایت با موجی از کشف حجاب منتهی شد، بازنگری در خط مشی، ماموریتها و ساختارهایشان نداشتهاند و انگار نه انگار در کشور اتفاقی رخ داده است.
نهادهای فرهنگی و مذهبی در صف اول مقصرین وضع موجود هستند، به جز تعداد گردهمایی و بنرها و ویدیوهای کم اثر، هیچ ابتکاری نداشتهاند و انگار اساساً فاقد توان خلق ایده و ابتکارات فرهنگی موثر هستند که به شکل ایجابی هنجارهای عمومی را به سمت ارزشهای ملی و دینی سوق دهد.
هیچ کدام از این نهادها یک صفحه برنامه عملیاتی غیرشعاری که حجاب را به عنوان یک هنجار در سطح جامعه تقویت کند، ارائه نکردهاند؛ چه رسد به اجرا. اغلب دستگاهها حتی یک گزارش یک صفحهای در تحلیل فضای فرهنگی کشور ارائه نکردهاند و مشخص نیست اساساً چه دورنمای فرهنگی پیش روی مردم این سرزمین است.
بدنه اجرایی این مجموعهها طی چند دهه اخیر بر اثر حامی پروری متولیان ادوار مختلفشان، به مرور متورم شده و بخش اعظم بودجه چند هزار میلیارد تومانی فرهنگ و مذهب صرف پرداخت حقوق و بیمه و مزایایی پرسنل و گروههای تحت پوشش این مجموعهها میشود. وقتی مدیران دستگاهی دغدغه اصلیشان تامین بودجه برای پوشش هزینههای اینچنینی باشد و آنچنان بزرگ شده باشد که فاقد چابکی و قدرت عمل و عکس العمل باشد، مشخص است که اوضاع به این شکل میشود.
دغدغه این ساختارها نیز برپایی یک سلسله برنامه روتین سالیانه و تعدادی همایش و کتاب و پژوهش شده که بتواند بر حقوق پرسنل رسمی این مجموعهها بیافزاید و در واقع این جنس تحرکات بیش از آنکه خروجی ملموسی برای کشور داشته باشد، در همه این سالها محملی برای بهره برداری عوامل دستگاههای فرهنگی از این اعتبارات بوده است.
مشخص نیست باید در این مملکت چه اتفاقی رخ دهد تا در تمامی دستگاههای فرهنگی شاهد یک زلزله اساسی باشیم و خروجی این نهادها دستخوش تغییر معناداری شود. تا چه زمان این نهادها قرار است هزینه ترک فعلهایشان را به دیگر دستگاهها تحمیل کنند و در این ترک فعل، حتی یک ریال از بودجهشان نیز کسر نشود؟