غزلی از میرزاده عشقی
دلم ای دوست تو دانی که هوای تو کند
لب من خدمت خاک کف پای تو کند
رایگان مشکفروشی نکند هیچ کسی
ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند
چه دعا کردی جانا؟ که چنین خوب شدی؟
تا چو تو چاکر تو، نیز دعای تو کند
دل من در قفس عشق، هوای تو کند
چشم من، آرزوی خدمت پای تو کند
بین درین شهر، کسی مشکفروشی نکند
گر کند شانه به زلفان دوتای تو کند
قدرت عشق ببین، ای بت شیرینگفتار!
شیخ در موقع تسبیح، دعای تو کند
دوش با ساغر می درد دل خود گفتم
گفت وصلش به جهان، نیز دوای تو کند
گفتمش خرمن هستی من، آتش بگرفت
گفت تن ده به بلا، چون که خدای تو کند
گفتمش صبر چه حاصل؟ که رفیقان بروند
گفت اینست، ولی کار وفای تو کند
گفتمش گریه عاشق، نکند هیچ اثر
گفت لیکن سخن عشق دعای تو کند
«چه دعا کردی جانا که چنین خوب شدی؟»
دل عشقی چه کند؟ گر که هوای تو کند
حکایت
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتگین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همیگردید و نظر میکرد. سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که ملکش با دگران است.
بس نامور به زیر زمین دفن کردهاند
کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند
وآن پیر لاشه را که سپردند زیر گل
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زندهست نام فرّخ نوشیروان به خیر
گر چه بسی گذشت که نوشیروان نماند
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زآن پیشتر که بانگ بر آید: فلان نماند
چکامه
بیشترین عقیده بر این استوار است که به قصیده،چکامه هم می گویند که بین ۲۰ تا ۱۷۰ بیت است. چکامه یا قصیده چنین است که مصراع اول با مصراع های زوج هم قافیه است. فرق چکامه با غزل در تعداد ابیات و موضوع است. قصیده، بیشتر در مدح، طبیعت، ثنا و رثاست. پس هرگاه نام چکامه را شنیدیم، همان قصیده است.
میرزاده عشقی
سیدمحمدرضا کردستانی با تخلص میرزاده عشقی در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در همدان به دنیا آمد. وی شاعر، روزنامهنگار، نویسنده و نمایشنامهنویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریه قرن بیستم بود. وی از جمله مهمترین شاعران عصر مشروطه به شمار میرود که در آگاهی مردم نقش بسزایی داشته است. او را خالق اولین اپرای ایرانی میدانند.
عشقی شاعری اجتماعی است، در دیوان او شعری پیدا نمیکنیم که از خطوط غیرقابل عبور نگذشته باشد. میتوان گفت چیزی که از لحاظ معناشناسی در شعر عشقی مورد نظر است و بیش از همه خودنمایی میکند، انعکاس وقایع جهان در شعر اوست.
شعر او بیشتر حالت گفت وگو دارد تـا روایـی و بیشتر خطابی است. انـدیشه در شعر عشقی حجم بسیار زیادی را به خود اختصاص میدهد و موادی که سازنده شعر هستند از زندگی روزمره شاعر گـرفته شدهاند. او شاعری واقع گرا،رمانتیک و معترض به حاکمیت دوره ی خود بود.در نهایت به جهت همین آگاهی بخشی و اعتراض به دستگاه حاکم زمانه ی خویش،در زمان نخست وزیری رضا شاه،به دستور رییس اداره تامینات، در سال ۱۳۰۳ خورشیدی ترور شد.
حکایت
روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوهاي سست مانده. پیرمردی ضعیف از پس کاروان همیآمد و گفت: چه خُسبی که نه جای خفتن است؟ گفتم: چون رَوَم که نه پای رفتن است. گفت: این نشنیدی که صاحب دلان گفتهاند رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.
ای که مشتاق منزلی، مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تک رود به شتاب
واشتر آهسته میرود شب و روز
****
وقتی به جهل جوانی بانگ بر مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت: مگر خردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت: زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی دراین روز بر من جفا
که تو شیر مردی و من پیرزن
غزلی از حسین جنتی
دوستانت را شمردم، دشمنانت بیشتر!
شاعر از فکرت حذر کن، از زبانت بیشتر!
لقمه معنی چنان بردار تا وقت سخن،
از حدود عقل نگشاید ، دهانت بیشتر!
گر نفهمی معنی زنهار یاران ، دور نیست،
پوستت می فهمد این را، استخوانت بیشتر!
سنگ می اندازی و بازی نه این است ای رفیق
چون که بار شیشه داری در دکانت بیشتر!
من نمی گویم رهاکن! من نمی گویم نگو!
فکر شعرت باش، اما فکر نانت بیشتر!
جان نکردی چاشنی، تیرت همینجا اوفتاد!
جز همین حد را نمی داند کمانت بیشتر
حال می باید به پاهایت بیاموزی که نیست،
از گلیم پاره ای طول جهانت بیشتر!
آرايه التزام (اعنات):
اعنات یعنی خود را به زحمت انداختن. التزام كه آن را« لُزُوم مٰا لاٰ يَلْزَم» نيز نامند، آن است كه براى پيش از حرف روىّ، آوردن حرف يا حروفى را ملتزم شوند كه در اصل لزومى نداشته باشد. مانند الف و ياء در
قوافى غزل زير:
هر نكتهاى كه گفتم، در وصف آن شمايل
هر كاو شنيد گفتا، للّه درّ قايل
تحصيل عشق و رندى، آسان نمود اول
آخر بسوخت جانم، در كسب اين فضايل
گفتم كه كى ببخشى، بر جان ناتوانم
گفت آن زمان كه نبود، جان در ميانه حايل
در واقع شاعر میتوانست بجای کلمات شمایل و قبایل و مسایل و....از کامل یا قابل یا ساحل استفاده کند و قافیه هم درست بود. اما خود را به زحمت انداخته و قافیه را طوری انتخاب کرده که «یِل» در پایان کلمه باشد و برای زیبایی بیشتر بکار رفته است.